pertinency


معنی: شایستگی، وابستگی، اقتضاء، دخل
معانی دیگر: pertinence ربط، مناسبت، موقعیت

جمله های نمونه

1. Here on basic up bring forth having pertinency steer down chirp measure, keeping motorcycle ride speeding up noise marked reduce.
[ترجمه گوگل]در اینجا در اصل بالا آوردن اهمیت به سمت پایین اندازه گیری صدای جیر جیر، حفظ سرعت موتور سیکلت سواری افزایش سر و صدا مشخص شده کاهش می یابد
[ترجمه ترگمان]در اینجا در پایه اصول اولیه این است که pertinency را به پایین هدایت کنید و موتور سیکلت را با سرعت بالا نگه دارید و نویز را کاهش دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Physical education must strive for practicability and pertinency.
[ترجمه گوگل]تربیت بدنی باید برای عملی بودن و مناسب بودن تلاش کند
[ترجمه ترگمان]آموزش فیزیکی باید برای practicability و pertinency تلاش کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Agency costs and the pertinency of the dividend policy of the company.
[ترجمه گوگل]هزینه های نمایندگی و مناسب بودن سیاست تقسیم سود شرکت
[ترجمه ترگمان]هزینه های کارگزاری و the سیاست سود سهام شرکت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The former has the characteristic of high pertinency but high cost, while the latter is on the contrary.
[ترجمه گوگل]اولی دارای ویژگی مرتبط بودن بالا اما هزینه بالا است، در حالی که دومی برعکس است
[ترجمه ترگمان]اولی دارای ویژگی of بالا ولی هزینه بالا است، در حالی که دومی برعکس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A further study shows a high pertinency among the development strategy, characteristics of the industry and the salary management strategy.
[ترجمه گوگل]یک مطالعه بیشتر نشان می دهد که ارتباط بالایی بین استراتژی توسعه، ویژگی های صنعت و استراتژی مدیریت حقوق و دستمزد وجود دارد
[ترجمه ترگمان]یک مطالعه بیشتر نشان می دهد که در بین استراتژی توسعه، ویژگی های صنعت و استراتژی مدیریت حقوق رقابت بالایی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Safety, with corium cooling system of pertinency adjustable .
[ترجمه گوگل]ایمنی، با سیستم خنک کننده کوریوم قابل تنظیم
[ترجمه ترگمان]ایمنی، با سیستم خنک کننده corium قابل تنظیم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Its significance lies in the further efficiency and pertinency of the second language teaching.
[ترجمه گوگل]اهمیت آن در کارایی و مناسبت بیشتر آموزش زبان دوم نهفته است
[ترجمه ترگمان]اهمیت آن در کارآیی و کارآیی بیشتر زبان دوم نهفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The construction must be of pertinency and practical and creative with a fully aware of the importance of the ideological construction in minority regions.
[ترجمه گوگل]ساخت و ساز باید مناسب و کاربردی و خلاقانه با آگاهی کامل از اهمیت ساخت ایدئولوژیک در مناطق اقلیت باشد
[ترجمه ترگمان]ساخت این ساختمان باید شامل pertinency و عملی و خلاقانه با آگاهی کامل از اهمیت ساختار ایدئولوژیکی در مناطق اقلیت باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. China's qualification penalty types of pertinency, simple and contents of deprivation of political rights.
[ترجمه گوگل]انواع مجازات صلاحیت چین مربوط، ساده و محتویات محرومیت از حقوق سیاسی
[ترجمه ترگمان]نوع مجازات انتخابی چین عبارتند از pertinency، ساده و محتوای محرومیت از حقوق سیاسی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Agitation, brevity and pertinency are the three characteristics of advertisement rhetoric.
[ترجمه گوگل]آشفتگی، ایجاز و مناسب بودن سه ویژگی شعار تبلیغاتی است
[ترجمه ترگمان]جوش، ایجاز و pertinency سه ویژگی بیان تبلیغاتی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Conclusion In the treatment of corticosteroid-dependent dermitis, we should use different method pertinency, humid spray along with take orally may be accepted easily by patients.
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری در درمان درمیت وابسته به کورتیکواستروئید باید از روش‌های مختلف استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری در درمان of وابسته به corticosteroid، ما باید از روش مختلف pertinency، اسپری مرطوب همراه با استفاده از خوراکی به راحتی توسط بیماران استفاده کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. E courses, while in fact, it's really not enough to promote students' psychological healthiness only through two P. E lessons each week, whether from time or pertinency.
[ترجمه گوگل]دوره های الکترونیکی، در حالی که در واقع، ارتقاء سلامت روانی دانش آموزان تنها از طریق دو درس P E در هر هفته، چه از نظر زمان و چه به صورت مناسب، واقعاً کافی نیست
[ترجمه ترگمان]در واقع، در واقع، برای ارتقای سلامت روانی دانش آموزان تنها از طریق دو P کافی نیست من هر هفته درس می خوانم، چه از زمان و چه از زمان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It analyses the particularity of middle open- off cut in fully - mechanized work face and discusses the pertinency measure of safety and technology while passing the middle open- off cut.
[ترجمه گوگل]این ویژگی ویژگی های برش باز وسط در وسط کار کاملاً مکانیزه را تجزیه و تحلیل می کند و معیارهای مربوط به ایمنی و فناوری را در حین عبور از برش باز وسط مورد بحث قرار می دهد
[ترجمه ترگمان]این مدل سبب تجزیه و تحلیل خصوصیات برش آزاد در صورت کار مکانیزه شده و بحث در مورد معیار سنجش ایمنی و فن آوری در حین عبور از برش فضای باز می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I. Based on reality, highlighting the key points and striving to enhance the pertinency and effectiveness of intellectual property trials in serving the overall objective.
[ترجمه گوگل]I بر اساس واقعیت، برجسته کردن نکات کلیدی و تلاش برای افزایش مناسبت و اثربخشی آزمایش‌های مالکیت معنوی در خدمت به هدف کلی
[ترجمه ترگمان]۱ بر روی واقعیت، نکات کلیدی را برجسته کرده و تلاش می کنیم تا کارایی و اثربخشی آزمایش ها مالکیت معنوی را در خدمت به هدف کلی افزایش دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شایستگی (اسم)
ability, sufficiency, competency, competence, merit, suitability, worthiness, aptitude, desert, acceptability, adequacy, pertinence, pertinency, aptness, decency, eligibility

وابستگی (اسم)
affinity, connection, attachment, association, dependence, dependency, coherence, coherency, affiliation, interdependence, vassalage, pertinence, pertinency, relation, relationship, contiguity, kindred, connexion, interdependency

اقتضاء (اسم)
appropriateness, expedience, expediency, felicity, pertinence, pertinency

دخل (اسم)
income, earnings, pertinence, pertinency

انگلیسی به انگلیسی

• connection, relation; fittingness, appropriateness; relevance

پیشنهاد کاربران

بپرس