pertain

/pərˈteɪn//pəˈteɪn/

معنی: وابسته بودن، مربوط بودن، متعلق بودن
معانی دیگر: وابسته بودن (به)، جزو مخلفات (چیزی) بودن، جزو چیزی بودن، شایسته بودن، مناسب بودن، سزیدن، مربوط بودن (به چیزی)، راجع بودن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: pertains, pertaining, pertained
(1) تعریف: to relate or refer to something; have to do with.
مترادف: refer, relate
مشابه: apply, connect

- The captain knows everything that pertains to the operation of the ship.
[ترجمه گوگل] کاپیتان همه چیز را که مربوط به عملکرد کشتی است می داند
[ترجمه ترگمان] ناخدا همه چیز را می داند که مربوط به عمل کشتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- My question pertains to the speaker's first point.
[ترجمه محمد حاتمی نژاد] سوال من به اصل اول سخنران ارتباط دارد
|
[ترجمه گوگل] سوال من به نکته اول سخنران مربوط می شود
[ترجمه ترگمان] سوال من به نکته اول اشاره دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- This matter doesn't pertain to you, so I'll ask you to please leave the room.
[ترجمه پوریا] این موضوع ربطی به تو نداره پس ازت میخوام که لطفا از اتاق برو بیرون.
|
[ترجمه گوگل] این موضوع به شما مربوط نمی شود، بنابراین از شما می خواهم که اتاق را ترک کنید
[ترجمه ترگمان] این موضوع برایت مهم نیست، بنابراین از تو می خواهم که اتاق را ترک کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Please bring all the documents that pertain to the case.
[ترجمه گوگل] لطفا تمام مدارک مربوط به پرونده را همراه داشته باشید
[ترجمه ترگمان] لطفا تمام مدارک مربوط به پرونده را بیاورید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to be a part of or an adjunct or accessory to something.
مترادف: appertain, relate
مشابه: belong to, go

- The duties that pertain to the office are not burdensome.
[ترجمه گوگل] وظایفی که مربوط به دفتر است سنگین نیست
[ترجمه ترگمان] وظایفی که مربوط به اداره می شوند، طاقت فرسا نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to be appropriate to something; be pertinent.
مشابه: agree, appertain, belong, correspond, fit, go, relate

جمله های نمونه

1. in matters that pertain to man and his environment
در مطالبی که مربوط می شود به انسان و پرگیر او

2. The criteria will be different from those that pertain elsewhere.
[ترجمه گوگل]معیارها با معیارهای دیگر متفاوت خواهد بود
[ترجمه ترگمان]این معیارها با آن هایی که مربوط به هر جای دیگر هستند متفاوت خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. His remark did not pertain to the question.
[ترجمه گوگل]اظهارات او مربوط به سوال نبود
[ترجمه ترگمان]حرف او به این سوال جواب نمی داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This matter does not pertain to politics.
[ترجمه گوگل]این موضوع ربطی به سیاست ندارد
[ترجمه ترگمان]این موضوع ربطی به سیاست ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Those laws no longer pertain.
[ترجمه Mrjn] این قوانین دیگه مناسب نیستن
|
[ترجمه گوگل]آن قوانین دیگر مربوط نمی شود
[ترجمه ترگمان] اون قوانین دیگه pertain نیستن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Does it pertain to the state or to the people of the state?
[ترجمه گوگل]آیا به دولت مربوط می شود یا به مردم آن ایالت؟
[ترجمه ترگمان]آیا این مربوط به دولت یا مردم کشور است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They pertain to all possible effects that could have occurred, both positive and negative, anticipated and unanticipated.
[ترجمه گوگل]آنها مربوط به تمام اثرات احتمالی هستند که می توانستند اتفاق بیفتند، چه مثبت و چه منفی، پیش بینی شده و پیش بینی نشده
[ترجمه ترگمان]آن ها مربوط به تمام اثرات ممکن است که می تواند رخ دهد، هم مثبت و هم منفی، پیش بینی شده و پیش بینی نشده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The question didn't pertain to me; it related to him.
[ترجمه گوگل]سوال به من مربوط نمی شد مربوط به او بود
[ترجمه ترگمان]این سوال به من ربطی نداشت؛ مربوط به او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Our results pertain to a sample of 101 subjects, in many of whom the birth weight was obtained by maternal recall.
[ترجمه گوگل]نتایج ما مربوط به یک نمونه 101 نفری است که در بسیاری از آنها وزن هنگام تولد از طریق یادآوری مادر به دست آمده است
[ترجمه ترگمان]نتایج ما مربوط به نمونه ای از ۱۰۱ موضوع است که در بسیاری از آن ها وزن زایمان از طریق یادآوری مادرانه به دست آمده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Instead, the directions to their house all pertain to high-level activities like navigating through a town.
[ترجمه گوگل]در عوض، مسیرهای خانه آنها همگی مربوط به فعالیت‌های سطح بالا مانند پیمایش در یک شهر است
[ترجمه ترگمان]در عوض، مسیر خانه آن ها مربوط به فعالیت های سطح بالای مانند مرور از طریق یک شهر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. These modifications pertain to improvements in the inspection and operation of locking and vent mechanisms.
[ترجمه گوگل]این تغییرات مربوط به بهبود در بازرسی و عملکرد مکانیسم های قفل و دریچه است
[ترجمه ترگمان]این اصلاحات مربوط به بهبودها در بازرسی و عملیات قفل کردن و مکانیسم های تخلیه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Other events, such as onheight and onopacity, pertain to views'visible attributes.
[ترجمه گوگل]رویدادهای دیگر، مانند onheight و onopacity، به ویژگی‌های قابل مشاهده views مربوط می‌شوند
[ترجمه ترگمان]رویداده ای دیگر مانند onheight و onopacity مربوط به دیدگاه های قابل رویت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The de-listing does not pertain to the filtered cigars or pipe tobacco products sold by GT.
[ترجمه گوگل]حذف فهرست مربوط به سیگارهای فیلتر شده یا محصولات تنباکوی پیپ فروخته شده توسط GT نیست
[ترجمه ترگمان]لیست de مربوط به سیگارهای فیلتر شده یا محصولات تنباکو است که توسط جی تی فروخته می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I'm afraid that your remark does not pertain to the question.
[ترجمه گوگل]من می ترسم که اظهارات شما مربوط به سوال نباشد
[ترجمه ترگمان]متاسفانه این حرف شما ربطی به سوال ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. We shall present certain introductory notions that pertain to finite deformation in this chapter.
[ترجمه گوگل]ما مفاهیم مقدماتی خاصی را که مربوط به تغییر شکل محدود است در این فصل ارائه خواهیم کرد
[ترجمه ترگمان]ما مفاهیم مقدماتی خاصی را ارایه خواهیم کرد که مربوط به تغییر شکل محدود در این فصل هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وابسته بودن (فعل)
appertain, depend, hinge, belong, pertain

مربوط بودن (فعل)
bear, appertain, depend, pertain

متعلق بودن (فعل)
appertain, pertain

انگلیسی به انگلیسی

• belong to, be connected to; relate, refer
something that pertains to something else belongs or relates to it; a formal word.

پیشنهاد کاربران

SYN: relate
. e. g
Among the most notable universities in Japan, as it pertains to engineering, are University of Tokyo and Tohoku University. On the other hand, the company involved in the highest quality engineering and R&D in Japan is Sony, according to Scimago
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : pertain
اسم ( noun ) : pertinence
صفت ( adjective ) : pertinent
قید ( adverb ) : pertinently
مربوط بودن
Saltness pertains to the ocean
شوری جزوی از ( ویژگی ) اقیانوس است.
در مورد کسی یا چیزی مصداق داشتن، مصداق بارز چیزی بودن
در ارتباط با
مرتبط بودن
ربط داشتن
هم معنی با واژه های relate , be relevant
منوط بودن، تعلق داشتن
معتبر بودن
اعتبار داشتن
فعل:
be appropriate, related, or applicable to. مناسب، مرتبط یا قابل اجرا باشد
"matters pertaining to the organization of government""مسائل مربوط به سازمان دولت"
be in effect or existence in a specified place or at a specified time. در تاثیر یا تجربه ی مکانی مشخص یا در یک زمان معین باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

"their economic circumstances are vastly different from those which pertained in their land of origin"
"شرایط اقتصادی آنها بسیار متفاوت از آنهایی است که در سرزمین اصلی آنها وجود دارد"

بپرس