perpetuity

/ˌpərpəˈtjuːəti//ˌpɜːpɪˈtjuːɪti/

معنی: دوام، ابد، پایایی، بقاء، جاودانی
معانی دیگر: جاودانگی، ابدیت، بی پایانی، (حقوق یا مستمری) دائم، چیز مستمر، (حقوق) تمام عمری، بقا

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: perpetuities
(1) تعریف: the state or quality of being perpetual.
مشابه: endlessness, timelessness

(2) تعریف: an eternal or unlimited duration.
مترادف: eternity, everlasting
مشابه: continuity, infinity

(3) تعریف: a lifetime annuity.
مشابه: annuity

(4) تعریف: in law, a time limitation under which property cannot be sold or transferred, or an estate placed under such a limitation.

جمله های نمونه

1. for perpetuity
برای همیشه

2. in perpetuity
تا ابد،برای همیشه،به طور جاودانه

3. a path to perpetuity of fame
راهی به ابدیت شهرت،راهی برای شهرت جاودان

4. so lost to perpetuity
(میلتون) بدین طریق برای همیشه دچار ضلالت (شدند).

5. They do not own the land in perpetuity.
[ترجمه گوگل]آنها برای همیشه مالک زمین نیستند
[ترجمه ترگمان]آن ها مالک زمین همیشگی نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. These lands were granted to our family in perpetuity.
[ترجمه گوگل]این زمین ها برای همیشه به خانواده ما واگذار شد
[ترجمه ترگمان]این سرزمین ها برای همیشه به خانواده ما اهدا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The site of the memorial is granted in perpetuity to Canada.
[ترجمه گوگل]مکان یادبود برای همیشه به کانادا اعطا می شود
[ترجمه ترگمان]این محل یادبود به طور دایم به کانادا اعطا شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The community does not own land in perpetuity.
[ترجمه گوگل]جامعه تا ابد مالک زمین نیست
[ترجمه ترگمان]جامعه به طور دایمی زمین ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. And should the money be paid in perpetuity?
[ترجمه گوگل]و آیا این پول باید در ابد پرداخت شود؟
[ترجمه ترگمان]و آیا این پول باید به طور ابدی پرداخت شود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The land was given to him in perpetuity.
[ترجمه گوگل]زمین برای همیشه به او داده شد
[ترجمه ترگمان]این سرزمین برای همیشه به او عطا شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Parklands the city and the suburbs arein the perpetuity for the use of the people.
[ترجمه گوگل]پارک‌ها شهر و حومه‌ها همیشه برای استفاده مردم هستند
[ترجمه ترگمان]شهر و حومه را به طور دایم برای استفاده از مردم حفظ کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The land was given to them in perpetuity.
[ترجمه گوگل]زمین برای همیشه به آنها داده شد
[ترجمه ترگمان]این سرزمین در عمر جاوید به آن ها داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. These lands had been granted to the family in perpetuity.
[ترجمه گوگل]این زمین ها برای همیشه به خانواده واگذار شده بود
[ترجمه ترگمان]این سرزمین ها به طور ابدی به خانواده اعطا شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The trust fund will ensure preservation of the site in perpetuity.
[ترجمه گوگل]صندوق امانی حفظ سایت را برای همیشه تضمین می کند
[ترجمه ترگمان]صندوق امانی حفاظت از این مکان را به طور دایم تضمین خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دوام (اسم)
abidance, persistence, durability, permanence, life, strength, substance, continuity, subsistence, continuance, solidity, persistency, perdurability, perpetuity, permanency

ابد (اسم)
eternity, lifetime, perpetuity

پایایی (اسم)
durability, stability, perpetuity

بقاء (اسم)
durability, permanence, eternity, duration, perpetuity, survival, survivorship, survivance

جاودانی (اسم)
perennial, eternity, perpetuity

تخصصی

[حقوق] (حق) عمری، دایمی، همبستگی، شرط عدم انتقال مالک
[ریاضیات] دوام

انگلیسی به انگلیسی

• eternity, infinity, forever; continuity, everlastingness; never-ending annuity, continuous pension
if something is done in perpetuity or for perpetuity, it is intended to last for ever; a formal expression.

پیشنهاد کاربران

perpetuity ( اقتصاد )
واژه مصوب: اوراق قرضة دائمی
تعریف: نوعی اوراق بهادار یا قرضه با جریان درآمدی ثابت و بدون سررسید

بپرس