صفت ( adjective )
مشتقات: perpetually (adv.)
مشتقات: perpetually (adv.)
• (1) تعریف: lasting or continuing forever.
• مترادف: everlasting
• متضاد: ephemeral, temporary, transient
• مشابه: abiding, ceaseless, endless, enduring, eternal, perennial, permanent, persistent, sempiternal, undying
• مترادف: everlasting
• متضاد: ephemeral, temporary, transient
• مشابه: abiding, ceaseless, endless, enduring, eternal, perennial, permanent, persistent, sempiternal, undying
- A number of religions believe in a perpetual life after death.
[ترجمه لیلا ( مترجم)] برخی از ادیان به زندگی ابدی بعد از مرگ معتقد هستند.|
[ترجمه گوگل] تعدادی از ادیان به زندگی ابدی پس از مرگ اعتقاد دارند[ترجمه ترگمان] تعدادی از مذاهب به زندگی ابدی پس از مرگ اعتقاد دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: lasting or intended to last for an indefinite or unlimited time.
• مترادف: lasting
• متضاد: ephemeral, temporary, transient
• مشابه: ceaseless, durable, everlasting, permanent
• مترادف: lasting
• متضاد: ephemeral, temporary, transient
• مشابه: ceaseless, durable, everlasting, permanent
- The money his father left gives him a perpetual income.
[ترجمه لیلانوری( مترجم)] او از پول ارث پدرش درآمد دائمی دارد.|
[ترجمه گوگل] پولی که پدرش به جا گذاشته به او درآمدی همیشگی می دهد[ترجمه ترگمان] پول پدرش به او یک درآمد دائمی می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: recurring or continuing without stop or interruption.
• مترادف: continuous, unceasing
• متضاد: intermittent
• مشابه: ceaseless, constant, continual, endless, incessant, nonstop, perennial, persistent, recurrent, unbroken
• مترادف: continuous, unceasing
• متضاد: intermittent
• مشابه: ceaseless, constant, continual, endless, incessant, nonstop, perennial, persistent, recurrent, unbroken
- The inventor's goal was to build a perpetual motion machine.
[ترجمه گوگل] هدف مخترع ساخت یک ماشین حرکت دائمی بود
[ترجمه ترگمان] هدف مخترع آن بود که یک ماشین حرکت دائمی بسازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] هدف مخترع آن بود که یک ماشین حرکت دائمی بسازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Her seemingly perpetual complaining was a burden to her husband.
[ترجمه گوگل] شکایت به ظاهر همیشگی او برای شوهرش بار سنگینی بود
[ترجمه ترگمان] به نظر می رسید که مدام شکایت دائمی او بر دوش شوهرش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] به نظر می رسید که مدام شکایت دائمی او بر دوش شوهرش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: of a flowering plant, producing blooms throughout the growing season.
• مشابه: long-lived
• مشابه: long-lived