perpetual

/pərˈpet͡ʃuːəl//pəˈpet͡ʃʊəl/

معنی: همیشگی، ابدی
معانی دیگر: جاوید، جاویدان، جاودانی، دائم، دائمی، مداوم، مدام، بی وقفه، پیوسته، لاینقطع، (شغل و غیره) تمام عمری، درازمدت، (مدت) نامحدود

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: perpetually (adv.)
(1) تعریف: lasting or continuing forever.
مترادف: everlasting
متضاد: ephemeral, temporary, transient
مشابه: abiding, ceaseless, endless, enduring, eternal, perennial, permanent, persistent, sempiternal, undying

- A number of religions believe in a perpetual life after death.
[ترجمه لیلا ( مترجم)] برخی از ادیان به زندگی ابدی بعد از مرگ معتقد هستند.
|
[ترجمه گوگل] تعدادی از ادیان به زندگی ابدی پس از مرگ اعتقاد دارند
[ترجمه ترگمان] تعدادی از مذاهب به زندگی ابدی پس از مرگ اعتقاد دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: lasting or intended to last for an indefinite or unlimited time.
مترادف: lasting
متضاد: ephemeral, temporary, transient
مشابه: ceaseless, durable, everlasting, permanent

- The money his father left gives him a perpetual income.
[ترجمه لیلانوری( مترجم)] او از پول ارث پدرش درآمد دائمی دارد.
|
[ترجمه گوگل] پولی که پدرش به جا گذاشته به او درآمدی همیشگی می دهد
[ترجمه ترگمان] پول پدرش به او یک درآمد دائمی می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: recurring or continuing without stop or interruption.
مترادف: continuous, unceasing
متضاد: intermittent
مشابه: ceaseless, constant, continual, endless, incessant, nonstop, perennial, persistent, recurrent, unbroken

- The inventor's goal was to build a perpetual motion machine.
[ترجمه گوگل] هدف مخترع ساخت یک ماشین حرکت دائمی بود
[ترجمه ترگمان] هدف مخترع آن بود که یک ماشین حرکت دائمی بسازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Her seemingly perpetual complaining was a burden to her husband.
[ترجمه گوگل] شکایت به ظاهر همیشگی او برای شوهرش بار سنگینی بود
[ترجمه ترگمان] به نظر می رسید که مدام شکایت دائمی او بر دوش شوهرش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: of a flowering plant, producing blooms throughout the growing season.
مشابه: long-lived

جمله های نمونه

1. the perpetual motion machine
ماشین حرکت همیشگی

2. the perpetual noise of cars and city trains
صدای لاینقطع اتومبیل ها و ترن های شهری

3. the perpetual president of the club
رئیس مادام العمر باشگاه

4. the perpetual source of my inspiration
منبع همیشگی الهام من

5. the perpetual torment of sinners in hell
زجر ابدی گناهکاران در جهنم

6. drowning care in a perpetual carouse
با میگساری غم خود را فراموش کردن

7. an old man with a perpetual frown
پیرمردی با اخم همیشگی

8. That I exist is a perpetual surprise which is life.
[ترجمه گوگل]وجود من یک شگفتی همیشگی است که زندگی است
[ترجمه ترگمان]اینکه من وجود دارم، یک سورپریز دائمی است که زندگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They lived in perpetual fear of being discovered and arrested.
[ترجمه لیلا ( مترجم)] آنها در هراس دائم از پیدا شدن و دستگیر شدن زندگی می کردند.
|
[ترجمه گوگل]آنها در ترس همیشگی از کشف و دستگیر شدن زندگی می کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها در ترس دائمی از کشف و دستگیری زندگی می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He is on a perpetual search for truth.
[ترجمه گوگل]او در جستجوی همیشگی حقیقت است
[ترجمه ترگمان]او در جستجوی حقیقت پیوسته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A contented mind is a continual / perpetual feast.
[ترجمه گوگل]ذهن راضی یک ضیافت مستمر/ همیشگی است
[ترجمه ترگمان]یک ضیافت دائمی یک ضیافت دائمی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A contented mind is a perpetual feast.
[ترجمه گوگل]ذهن راضی یک جشن همیشگی است
[ترجمه ترگمان]فکر راضی یک ضیافت دائمی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The country is in a perpetual state of anarchy.
[ترجمه گوگل]کشور در یک وضعیت همیشگی هرج و مرج است
[ترجمه ترگمان]این کشور در وضعیت هرج و مرج دائمی قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He was irritated by their perpetual complaints.
[ترجمه گوگل]او از شکایت های همیشگی آنها عصبانی شده بود
[ترجمه ترگمان]از شکایت های مکرر آنان رنجیده خاطر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I thought her perpetual complaints were going to prove too much for me.
[ترجمه گوگل]فکر می‌کردم شکایت‌های همیشگی او برای من خیلی زیاد است
[ترجمه ترگمان]فکر می کردم که شکایت های دائمی او برای من زیادی ثابت خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Happiness is the perpetual possession of being well deceived. Jonathan Swift
[ترجمه pari] خوشبختی داشتن همیشگی فداکاری است. جاناتان سوییفت
|
[ترجمه گوگل]خوشبختی داشتن دائمی فریب خوردن است جاناتان سویفت
[ترجمه ترگمان]خوشی، این است که همیشه فریب خورده است جاناتان سوییفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

همیشگی (صفت)
perennial, eternal, habitual, usual, continual, perdurable, perpetual

ابدی (صفت)
permanent, perennial, eternal, perdurable, perpetual, everlasting, immortal, sempiternal, uncreated

تخصصی

[حسابداری] دائمی
[ریاضیات] پیوسته، مکرر، همیشگی، دائمی، ابدی

انگلیسی به انگلیسی

• eternal; permanent; unending
perpetual means never ending or changing.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Lasting forever or for an indefinitely long time ⏳
🔍 مترادف: Everlasting, eternal
✅ مثال: The garden was designed to create a perpetual bloom of flowers throughout the year.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : perpetuate
✅️ اسم ( noun ) : perpetuation
✅️ صفت ( adjective ) : perpetual
✅️ قید ( adverb ) : perpetually
همیشگی - ابدی
بی انتها یا نامتناهی
اگر مفید بود، لطفا لایک کنید ❤️
بدون تاریخ انقضا
تمام ناشدنی
بی پایان

بپرس