perpetrator

/ˈpɜːrpəˌtretər//ˈpɜːpɪtreɪtə/

معنی: مرتکب جنایت یا جنحه
معانی دیگر: مرتکب

جمله های نمونه

1. The perpetrator of this crime must be traced.
[ترجمه سید محمد علوی نسب اشکذری] مرتکب این جرم باید ردیابی شود
|
[ترجمه گوگل]عامل این جنایت باید ردیابی شود
[ترجمه ترگمان]جرم این جنایت باید ردیابی بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. You will meet the perpetrator in a special interview room.
[ترجمه گوگل]شما با مجرم در یک اتاق مصاحبه ویژه ملاقات خواهید کرد
[ترجمه ترگمان]شما مجرم را در یک اتاق مصاحبه ویژه ملاقات خواهید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He manages not only to identify the perpetrator but also to overcome Harriet's feminist objections to marriage.
[ترجمه گوگل]او نه تنها مجرم را شناسایی می کند، بلکه بر مخالفت های فمینیستی هریت نسبت به ازدواج نیز غلبه می کند
[ترجمه ترگمان]او نه تنها فرد مجرم را تشخیص می دهد بلکه برای غلبه بر اعتراضات فمینیستی به ازدواج نیز موفق می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This person might easily be the perpetrator of the crime that led to that appalling interment.
[ترجمه گوگل]این شخص ممکن است به راحتی عامل جنایتی باشد که منجر به آن دفن وحشتناک شده است
[ترجمه ترگمان]این شخص می تواند به آسانی شریک جرم باشد که به آن تدفین وحشتناک منتهی می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Anything but admit the perpetrator of a crime is to blame.
[ترجمه گوگل]هر چیزی جز اعتراف به عامل جنایت مقصر است
[ترجمه ترگمان]هر چیزی جز اعتراف به جرم، گناه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Admittedly, unemployment insurance is not the key perpetrator of unemployment.
[ترجمه گوگل]مسلماً بیمه بیکاری عامل اصلی بیکاری نیست
[ترجمه ترگمان]مسلما، بیمه بیکاری عامل اصلی بیکاری نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The perpetrator was like a phantom or a supernatural being.
[ترجمه گوگل]عامل جنایت مانند یک فانتوم یا یک موجود فراطبیعی بود
[ترجمه ترگمان]شریک جرم مثل اشباح یا یک موجود فوق طبیعی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The act of perpetrator is a kind of acts that are realistic dangers to legal interests.
[ترجمه گوگل]فعل مرتکب نوعی از اعمالی است که خطرات واقع بینانه برای منافع قانونی است
[ترجمه ترگمان]عمل مجرم نوعی از اقداماتی است که خطرات واقع گرایانه برای منافع قانونی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Perhaps very soon a crime with perpetrator unknown will come to light.
[ترجمه گوگل]شاید خیلی زود جنایتی با عامل ناشناس آشکار شود
[ترجمه ترگمان]شاید خیلی زود جنایتی که با آن ناشناس نا آشنا به نظر برسد روشن خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The perpetrator could have been anyone.
[ترجمه پیشوا سلیمی یوتیوبر. اسممو سرچ کن] مجرم ممکن بود هر کسی باشد ( ممنون که لایک میکنی )
|
[ترجمه گوگل]مجرم می توانست هر کسی باشد
[ترجمه ترگمان]شریک جرم میتونست هر کسی باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Wait - you mean you saw the perpetrator stealing the vehicle?
[ترجمه گوگل]صبر کنید - منظورتان این است که عامل سرقت وسیله نقلیه را دیدید؟
[ترجمه ترگمان]صبر کن ببینم، منظورت اینه که شاهد دزدی ماشین رو دیدی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The victims of a crime are demanding the perpetrator be dealt with appropriately.
[ترجمه گوگل]قربانیان یک جنایت خواستار برخورد مناسب با عامل آن هستند
[ترجمه ترگمان]قربانیان یک جرم درخواست می کنند که مجرم به طور مناسب رفتار شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The trail led straight to the perpetrator.
[ترجمه گوگل]مسیر مستقیماً به سمت عامل جنایت منتهی شد
[ترجمه ترگمان] مسیر مستقیم به شریک جرم ختم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. That notorious perpetrator of robbery was sentenced to death yesterday.
[ترجمه گوگل]آن عامل معروف سرقت دیروز به اعدام محکوم شد
[ترجمه ترگمان]اون شریک جرم و دزدی دیروز به قتل محکوم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مرتکب جنایت یا جنحه (اسم)
delinquent, perpetrator

انگلیسی به انگلیسی

• one who commits an illegal act, one who carries out a crime; transgressor, criminal
the perpetrator of a crime or act of violence is a person who has committed that crime or act; a formal word.

پیشنهاد کاربران

مرتکب. گنهکار. مقصر
مثال:
the apprehension of a perpetrator
بازداشت یک گنهکار و مقصر
عامل یک موضوع. عامل یک امر. در کل به معنی عامل چیزی بودن
مامور، کننده کار، مجری و اجرا کننده جنایت یا خشونت.
مباشر ، مسئول
ناقضین قوانین و مقررات
Two or more than two criminals who committed a crime
مقصر، گناهکار
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : perpetrate
✅️ اسم ( noun ) : perpetrator / perpetration
✅️ صفت ( adjective ) : perpetrated
✅️ قید ( adverb ) : _
دامن زننده [به آشوب و سرکوب و کار غلط]
خاطی
culprit
مجرم
بزهکار
I'm naming all these different strike forces to just emphasize regardless of who the victim was, regardless of who the perpetrator was, we're treating all of these cases equally. "
CNN. com@
شریک جرم
مباشر
مرتکب یا مرتکبین جرم و جنایت
عامل ( جرم ) - عامل ( جنایت )
عامل، کُننده
مجرم

عوضی، اشغال
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)

بپرس