فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: permits, permitting, permitted
حالات: permits, permitting, permitted
• (1) تعریف: to allow the entrance or the presence of.
• مترادف: allow
• متضاد: ban, forbid, prevent, prohibit, proscribe
• مشابه: suffer, tolerate
• مترادف: allow
• متضاد: ban, forbid, prevent, prohibit, proscribe
• مشابه: suffer, tolerate
- The hotel does not permit dogs.
[ترجمه ع ب] هتل اجازه ( همراه داشتن ) سگ را نمیدهد|
[ترجمه گوگل] هتل اجازه ورود سگ را نمی دهد[ترجمه ترگمان] هتل به سگ ها اجازه نمی دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- This ticket permits two people, not just one.
[ترجمه Sepideh] این بلیت اجازه دو نفر را میدهد نه یک نفر|
[ترجمه گوگل] این بلیط به دو نفر اجازه می دهد، نه فقط یک نفر[ترجمه ترگمان] این بلیت به دو نفر اجازه می دهد، نه فقط یک نفر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The children were not permitted at the table with the guests.
[ترجمه sana] کودکان اجازه نداشتند در یک میز با مهمان ها بنشینند|
[ترجمه گوگل] بچه ها اجازه نداشتند با مهمان ها سر میز بگذارند[ترجمه ترگمان] بچه ها با مهمان ها سر میز غذا نگذاشته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to allow or authorize.
• مترادف: allow, authorize, enable
• متضاد: forbid, prohibit
• مشابه: approve, empower, endorse, let, license, OK, sanction
• مترادف: allow, authorize, enable
• متضاد: forbid, prohibit
• مشابه: approve, empower, endorse, let, license, OK, sanction
- The rules don't permit non-members to use the pool.
[ترجمه گوگل] قوانین به افراد غیرعضو اجازه استفاده از استخر را نمی دهد
[ترجمه ترگمان] این قوانین به غیر اعضا اجازه استفاده از این استخر را نمی دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این قوانین به غیر اعضا اجازه استفاده از این استخر را نمی دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Her parents won't permit her to wear makeup.
[ترجمه گوگل] والدینش به او اجازه آرایش نمی دهند
[ترجمه ترگمان] والدینش به او اجازه نخواهند داد آرایش کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] والدینش به او اجازه نخواهند داد آرایش کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The city council permitted the demonstration.
[ترجمه گوگل] شورای شهر اجازه برگزاری تظاهرات را صادر کرد
[ترجمه ترگمان] شورای شهر اجازه تظاهرات را داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] شورای شهر اجازه تظاهرات را داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The school permits going outside during lunch, but students may not leave the school grounds.
[ترجمه گوگل] مدرسه اجازه خروج در حین ناهار را می دهد، اما دانش آموزان نمی توانند محوطه مدرسه را ترک کنند
[ترجمه ترگمان] این مدرسه اجازه خروج از خارج از مدرسه را می دهد، اما ممکن است دانش آموزان محوطه مدرسه را ترک نکنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این مدرسه اجازه خروج از خارج از مدرسه را می دهد، اما ممکن است دانش آموزان محوطه مدرسه را ترک نکنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The company permits smoking in designated areas.
[ترجمه گوگل] این شرکت استعمال دخانیات در مناطق مشخص شده را مجاز می داند
[ترجمه ترگمان] این شرکت مجوز سیگار کشیدن در مناطق تعیین شده را می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این شرکت مجوز سیگار کشیدن در مناطق تعیین شده را می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- For years, she had permitted her husband's swearing at her and ridiculing her, but now that was over.
[ترجمه گوگل] او سال ها اجازه فحاشی و تمسخر شوهرش را می داد، اما حالا دیگر تمام شده بود
[ترجمه ترگمان] سال ها بود که اجازه داده بود شوهرش فحش بدهد و مسخره اش کند، اما حالا دیگر تمام شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] سال ها بود که اجازه داده بود شوهرش فحش بدهد و مسخره اش کند، اما حالا دیگر تمام شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to give the opportunity for or to.
• مترادف: allow, enable
• متضاد: forbid, prohibit
• مشابه: empower
• مترادف: allow, enable
• متضاد: forbid, prohibit
• مشابه: empower
- They cut the tree to permit the passage of electric lines.
[ترجمه گوگل] آنها درخت را قطع کردند تا اجازه عبور خطوط برق را بدهند
[ترجمه ترگمان] ان ها درخت را برای اجازه عبور خطوط الکتریکی قطع کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ان ها درخت را برای اجازه عبور خطوط الکتریکی قطع کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to grant or provide an opportunity.
• مشابه: agree
• مشابه: agree
- The concert will be outdoors if the weather permits.
[ترجمه گوگل] در صورت مساعد بودن هوا کنسرت در فضای باز برگزار می شود
[ترجمه ترگمان] اگر اجازه آب و هوا اجازه دهد، این کنسرت در فضای باز خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اگر اجازه آب و هوا اجازه دهد، این کنسرت در فضای باز خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: permitted (adj.)
مشتقات: permitted (adj.)
• : تعریف: a written statement that authorizes or allows certain conduct or activity; license.
• مترادف: license
• مشابه: authorization, certificate, sanction, ticket, visa, warrant
• مترادف: license
• مشابه: authorization, certificate, sanction, ticket, visa, warrant
- You'll have to get a building permit before you can start the expansion.
[ترجمه گوگل] قبل از اینکه بتوانید توسعه را شروع کنید، باید مجوز ساختمان بگیرید
[ترجمه ترگمان] قبل از اینکه بتونی توسعه رو شروع کنی باید یه ساختمون درست کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] قبل از اینکه بتونی توسعه رو شروع کنی باید یه ساختمون درست کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He can practice driving now that he has his learner's permit.
[ترجمه گوگل] او می تواند اکنون که مجوز دانش آموز خود را دارد، رانندگی را تمرین کند
[ترجمه ترگمان] او در حال حاضر می تواند رانندگی کند که اجازه یاد گیرنده را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او در حال حاضر می تواند رانندگی کند که اجازه یاد گیرنده را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید