perk

/ˈpɜːrk//pɜːk/

معنی: اراستن، باد کردن، جوشیدن، صاف کردن، سینه جلو دادن، خود را گرفتن، سربالاگرفتن
معانی دیگر: (معمولا با: up - سر خود و غیره را) بلند کردن، (گوش های خود را) تیز کردن، (معمولا با: up یا out) شیک کردن، آراسته کردن، جلوه دادن، رنگ و رو بخشیدن، تر و تازه کردن، سرزنده کردن یا شدن، سرحال آوردن یا آمدن، به اشتیاق آوردن یا آمدن، رونق دادن، (عامیانه) رجوع شود به: percolate

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: perks, perking, perked
(1) تعریف: to recover good health or spirits (usu. fol. by up).
مشابه: lighten

- He perked up at the good news.
[ترجمه مهرانه] او از خبرهای خوب به ذوق آمد
|
[ترجمه مصطفی بدری] خبرهای خوش او را ذوق زده کرد.
|
[ترجمه Me] با خبر های خوب به وجد آمد.
|
[ترجمه مریم مزدایی] خبرهای خوب به او حال داد.
|
[ترجمه گوگل] او از خبرهای خوب خوشحال شد
[ترجمه ترگمان] اون توی اخبار خوب خودنمایی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to have a jaunty manner or bearing.

(3) تعریف: to stick upward or outward (often fol. by up).

- The dog's ears perked up at the sound.
[ترجمه پرهام] گوشهای سگ در شنیدن صداها خوب عمل میکنند
|
[ترجمه مریم مزدایی] گوشه ای سگ از این صدا ، تیز شد و راست ایستاد.
|
[ترجمه گوگل] گوش های سگ از این صدا بلند شد
[ترجمه ترگمان] گوش های سگ در صدا برق می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: perkish (adj.)
(1) تعریف: to raise (the ears, head, or the like) in order to hear better or to see or be seen (often fol. by up or out).

(2) تعریف: to improve the appearance of (usu. fol. by up).

- Fresh paint perked up the house.
[ترجمه مریم مزدایی] رنگ تازه به خانه حالو هوایی داد.
|
[ترجمه shima payandeh] رنگ تازه خانه را به نما اورد.
|
[ترجمه گوگل] رنگ تازه خانه را فراگرفت
[ترجمه ترگمان] رنگ تازه در خانه خودنمایی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: perks, perking, perked
• : تعریف: (informal) to percolate.
اسم ( noun )
• : تعریف: (informal) a privilege or benefit, as of a high rank or position; perquisite.

جمله های نمونه

1. repeated sales perk up our income
حراج های مکرر میزان فروش را بالا می برد.

2. Decisions on their own depression and self-assertion perk this is a woman.
[ترجمه گوگل]تصمیمات خود در مورد افسردگی و ابراز وجود، این یک زن است
[ترجمه ترگمان]تصمیماتی که بر روی افسردگی و self خود می گیرند، یک زن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. House prices are expected to perk up.
[ترجمه گوگل]انتظار می رود قیمت خانه ها افزایش یابد
[ترجمه ترگمان]انتظار می رود که قیمت خانه بالا برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A little chili will perk up the sauce.
[ترجمه مریم] یک کم چیلی ، سس را حال می آورد.
|
[ترجمه گوگل]کمی فلفل قرمز سس را تقویت می کند
[ترجمه ترگمان] یه خورده سس chili سس رو پر می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A cup of coffee will soon perk you up.
[ترجمه مهدیار] یه فنجون قهوه روشنت می کنه.
|
[ترجمه مهدی] یه فنجون قهوه سریع حالت و جا میاره
|
[ترجمه گوگل]یک فنجان قهوه به زودی شما را خوشحال می کند
[ترجمه ترگمان]یک فنجان قهوه به زودی تو را سرحال می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Psychological twists perk up an otherwise predictable story line.
[ترجمه مریم] ظرایف روانشناسی وجه دیگری از خط قابل پیش بینی داستان را رو می آورند. ( یا رونمایی می کنند )
|
[ترجمه گوگل]پیچش‌های روان‌شناختی یک خط داستانی قابل پیش‌بینی را ایجاد می‌کند
[ترجمه ترگمان]twists روانی یک خط داستانی قابل پیش بینی و قابل پیش بینی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. You need a bright red scarf to perk up that grey suit.
[ترجمه گوگل]شما به یک روسری قرمز روشن نیاز دارید تا آن کت و شلوار خاکستری را زیبا کنید
[ترجمه ترگمان]شما به یک روسری قرمز روشن نیاز دارید تا آن کت و شلوار خاکستری را جوش بیاورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Anything that could save the company money and perk up its cash flow was examined.
[ترجمه گوگل]هر چیزی که بتواند پول شرکت را ذخیره کند و جریان نقدی آن را افزایش دهد مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]هر چیزی که بتواند پول شرکت را ذخیره کند و به سمت بالا بردن جریان نقدی آن پرداخت شود مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A holiday would perk you up.
[ترجمه گوگل]یک تعطیلات شما را خوشحال می کند
[ترجمه ترگمان] یه تعطیلات تو رو خوشحال می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The biggest star perk, and the biggest power trip, must be the private plane.
[ترجمه گوگل]بزرگترین امتیاز ستاره و بزرگترین سفر برقی باید هواپیمای شخصی باشد
[ترجمه ترگمان]بزرگ ترین رستوران جوش، و بزرگ ترین سفر برق، باید هواپیمای شخصی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A shower would soon perk you up.
[ترجمه گوگل]یک دوش به زودی شما را خوشحال می کند
[ترجمه ترگمان]یک دوش به زودی تو را سرحال می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. House prices could perk up during the autumn.
[ترجمه گوگل]قیمت مسکن ممکن است در پاییز افزایش یابد
[ترجمه ترگمان]قیمت خانه می تواند در طول پاییز افزایش یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Stencilling is a cheap and easy way to perk up old furniture.
[ترجمه گوگل]شابلون کردن یک راه ارزان و آسان برای چیدمان مبلمان قدیمی است
[ترجمه ترگمان]Stencilling یک روش ارزان و آسان است که اسباب و اثاث قدیمی خود را پر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Friends bosses hope the romp will perk up their ratings.
[ترجمه گوگل]روسای دوستان امیدوارند که این کار باعث افزایش رتبه آنها شود
[ترجمه ترگمان]روسای دوستان امیدوارند که این جست وخیز به سمت بالا بردن ratings کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Male speaker It's a Christmas perk for local farmers to sell holly and mistletoe.
[ترجمه گوگل]سخنران مرد این یک امتیاز کریسمس برای کشاورزان محلی است که هولی و دارواش بفروشند
[ترجمه ترگمان]گوینده مرد یک امتیاز کریسمس برای کشاورزان محلی است تا درخت راج و داروش را بفروشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اراستن (فعل)
range, blazon, habit, trim, adorn, decorate, primp, illustrate, apparel, groom, titivate, attire, bedeck, prettify, smarten, bedight, ornament, grace, brave, arrange, fettle, line, equip, array, rank, tidy, perk, deck, inlay, prim, clothe, endue, embroider, prune, stud, indue

باد کردن (فعل)
fill, heave, distend, bulge, bag, perk, inflate, bloat, fluff, swell, brag

جوشیدن (فعل)
perk, bubble, seethe, gurgle

صاف کردن (فعل)
clear, fine, filter, face, even, sleek, plane, strain, perk, smooth, shave, hone, percolate, pave, liquidize, unwrap, filtrate, smoothen, sleeken

سینه جلو دادن (فعل)
perk

خود را گرفتن (فعل)
perk, prim

سر بالا گرفتن (فعل)
perk

انگلیسی به انگلیسی

• side income (slang); benefit, advantage (slang); percolator (slang)
percolate, brew; filter
be alert, be energetic; lift one's head; be active; be cheerful, be joyful
a perk is something extra that employees get in addition to their salaries.
when someone perks up, they become more cheerful.

پیشنهاد کاربران

مترادف
Advantage
مزیت و فایده
مزایا ( شغلی )
perk – benefit; something one gets that is not part of the money one earns
working in a job
* Permission to use the exercise room and swimming pool were perks that the
hotel employees got
۱. سر حال آمدن. شنگول شدن ۲. سرحال آوردن. حال {کسی را} جا آوردن ۳. رنگ و رو بخشیدن. جلوه دادن. قشنگ تر کردن ۴. شیک کردن. ژیگول کردن. ۵. {اسب سر یا گوش خود را} بلند کردن. تکان دادن
مثال:
The horse perked up his ears and neighed.
اسب گوش اش را تکان داد و شیهه کشید.
Advantages you get from your job besides the salary
تفریحات ( perks )
امتیاز
if you want to acheive other perks , you should work hard .
اگر می خواهی امتیازات دیگر به دست آوری ، باید سخت کار کنی .
informal. an advantage or something extra, such as money or goods, that you are given because of your job/A perk is an additional advantage or privilege that comes with a job or membership. It is something extra that is offered beyond the basic compensation or benefits.
...
[مشاهده متن کامل]

مزایا، بن کالا
یک مزیت یا امتیاز اضافی که با شغل یا عضویت همراه است. این چیزی اضافی است که فراتر از پاداش یا مزایای اولیه ارائه می شود.
For instance, a company might offer employees free gym memberships as a perk of working there.
In a job listing, a company might highlight perks such as flexible work hours or a casual dress code.
A member of a loyalty program might enjoy perks like early access to sales or exclusive discounts.

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-reward/
اضافه حقوق
Perk of being the boss
از مزیت رئیس بودنه
Verb :
بالا بردن ، بهتر کردن
Noun:
مزیت های شغلی
1 ) بالا بردن
۲ ) بهتر کردن ( هر چیزی از جمله غذا و حال آدم و. . . )
مزایا
یه مثال ایرونی همین کارتای استخریه که به معلما میدن، یا اینکه سرکار ناهارتم بدن و اینجور چیزا
سر حال امدن
مزیت شغلی
things that are given free such as cash, flight or hottels
معنی صحیح کلمه بر اساس LONGMAN :
بن/مزایای جانبی میباشد.

( حقوق ) مزایای جنبی

An extra payment or benefit that you get in your job
مزیت ( noun )
بن و خوار و بار ( اضافه دریافتی به غیر از حقوق )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)

بپرس