اسم ( noun )
• (1) تعریف: a specific, limited interval or span of time.
• مترادف: duration, space, term, time
• مشابه: bout, day, hour, minute, span, stretch, year
• مترادف: duration, space, term, time
• مشابه: bout, day, hour, minute, span, stretch, year
- He's been missing for a period of six days.
[ترجمه محمد] اوشش روز است که ناپدید شده|
[ترجمه obc] اون به مدت ۶روزه که گم شده|
[ترجمه یک نفری] اون پسر 6 روزه که پریود شده|
[ترجمه نگار] او ( آن پسر ) شش روز است که گم شده است|
[ترجمه ...] "یک نفری"! پسرا پریود نمیشن😂|
[ترجمه گوگل] او به مدت شش روز مفقود شده است[ترجمه ترگمان] شش روز است که گم شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Years, months, and weeks are periods of time that most of us recognize.
[ترجمه میلاد علی پور] سال و ماه و هفته, زمانهایی هستند که اکثر مان با آن آشنا هستیم|
[ترجمه مهدی] سال ها، ماه ها، و هفته ها دوره هایی از زمان هستند که بیشترمان می دانیم|
[ترجمه گوگل] سالها، ماهها و هفتهها دورههایی از زمان هستند که اکثر ما آنها را تشخیص میدهیم[ترجمه ترگمان] سال ها، ماه ها و هفته ها زمانی هستند که بیشتر ما می دانیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: an extended and indefinite span of time, as of an archaeological or historical era.
• مترادف: age, epoch, era, times
• مشابه: cycle, dot, eon, interlude, interval, time, world
• مترادف: age, epoch, era, times
• مشابه: cycle, dot, eon, interlude, interval, time, world
- Leonardo da Vinci was an artist of the Renaissance period.
[ترجمه N.K] لئوناردو داوینچی هنرمند دوره رنسانس بود.|
[ترجمه گوگل] لئوناردو داوینچی هنرمند دوره رنسانس بود[ترجمه ترگمان] لیوناردو داوینچی هنرمند دوره رنسانس بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: (cap.) a subdivision of a geological era that also corresponds to a particular rock system, and that is sometimes divided into epochs.
• مشابه: age, eon
• مشابه: age, eon
- the Algonkian period
• (4) تعریف: a specific, timed portion of a school day.
• مشابه: class, hour, module, session
• مشابه: class, hour, module, session
- Why were you absent during fifth period?
[ترجمه گوگل] چرا در دوره پنجم غایب بودید؟
[ترجمه ترگمان] چرا در طول مدت پنجم غایب بودی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] چرا در طول مدت پنجم غایب بودی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (5) تعریف: a duration of time marked by the recurrence of a particular event.
• مترادف: cycle
• مشابه: generation, periodicity, session, time
• مترادف: cycle
• مشابه: generation, periodicity, session, time
- The period of the earth's rotation is about twenty-four hours.
[ترجمه گوگل] دوره چرخش زمین حدود بیست و چهار ساعت است
[ترجمه ترگمان] دوره چرخش زمین حدود بیست و چهار ساعت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] دوره چرخش زمین حدود بیست و چهار ساعت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (6) تعریف: a punctuation mark (.) used to indicate the end of a sentence or abbreviation. Also used after a single word or phrase that captures the essence of a full sentence; full stop.
• مترادف: full stop
• مشابه: point
• مترادف: full stop
• مشابه: point
- You forgot to put a period at the end of your sentence.
[ترجمه مهتاب] تو فراموش کردی که یک نقطه در آخر جمله ات بگذاری.|
[ترجمه محمدرضا] تو فراموش کردی که یک نقطه در پایان جمله ات بگذاری.|
[ترجمه گوگل] فراموش کردید در انتهای جمله خود نقطه بگذارید[ترجمه ترگمان] تو فراموش کردی که در آخر عمرت یه دوره رو بذاری کنار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (7) تعریف: the time of the month when menstruation occurs, or menstruation itself.
• مترادف: menstruation
• مشابه: flow, menses, the curse
• مترادف: menstruation
• مشابه: flow, menses, the curse
- She suffers from painful periods.
[ترجمه نگین] او از عادت ماهانه ( قاعدگی ) های دردناک رنج می برد .|
[ترجمه گوگل] او از پریودهای دردناک رنج می برد[ترجمه ترگمان] او از دوره های دردناک رنج می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
• : تعریف: of or pertaining to a particular historical period.
• مترادف: historical
• مترادف: historical
- I enjoy period dramas set in England.
[ترجمه گوگل] من از درام های دوره ای که در انگلستان اتفاق می افتد لذت می برم
[ترجمه ترگمان] من از کمدی های دوره در انگلستان لذت می برم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] من از کمدی های دوره در انگلستان لذت می برم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The actors will be wearing period costumes.
[ترجمه گوگل] بازیگران لباس های دورهمی خواهند پوشید
[ترجمه ترگمان] این بازیگران لباس های دوره می پوشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این بازیگران لباس های دوره می پوشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید