اسم ( noun )
• (1) تعریف: a particular entertainment presented before an audience.
• مترادف: concert, drama, opera, play, presentation, production, show
• مشابه: act, engagement, entertainment, piece, recital, rendition, stand, theatrical
• مترادف: concert, drama, opera, play, presentation, production, show
• مشابه: act, engagement, entertainment, piece, recital, rendition, stand, theatrical
• (2) تعریف: the act of performing.
• مترادف: accomplishment, achievement, doing, execution, fulfillment
• مشابه: commission, completion, consummation, exercise, satisfaction
• مترادف: accomplishment, achievement, doing, execution, fulfillment
• مشابه: commission, completion, consummation, exercise, satisfaction
- Critics adored the ballet company's parodic performance of Swan Lake.
[ترجمه reza-amiri] منتقدان نمایش طنز دریاچه قو ( یِ ) کمپانی باله را تحسین کردند|
[ترجمه Hossein.com] منتقدان اجرای طنز دریاچه قو ی کمپانی باله را تایید کردند|
[ترجمه گوگل] منتقدان اجرای تقلیدی شرکت باله از دریاچه قو را تحسین کردند[ترجمه ترگمان] منتقدان عملکرد شرکت باله در دریاچه قو را مورد ستایش قرار دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Daily performance of the ritual is required.
[ترجمه گوگل] اجرای روزانه مراسم مورد نیاز است
[ترجمه ترگمان] عملکرد روزانه مراسم مورد نیاز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] عملکرد روزانه مراسم مورد نیاز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: way of working or functioning.
• مترادف: execution, method, modus operandi, technique
• مشابه: activity, approach, manner, means, mode, operation, play, procedure, style, way
• مترادف: execution, method, modus operandi, technique
• مشابه: activity, approach, manner, means, mode, operation, play, procedure, style, way
- The car's performance is mediocre.
[ترجمه بیتا] کارکرد و عملکرد این خودرو متوسط است|
[ترجمه سلما] کارایی خود رو متوسطه|
[ترجمه داوود خدادوست] عملکرد خودرو متوسط است|
[ترجمه گوگل] عملکرد ماشین در حد متوسط است[ترجمه ترگمان] عملکرد ماشین متوسط است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید