penurious

/ˌpeˈnjuːriəs//pɪˈnjʊərɪəs/

معنی: خسیس، بی قوت، فقیر، تنگ چشم
معانی دیگر: تهیدست، بی چیز، آس و پاس، ممسک، جوکی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: penuriously (adv.), penuriousness (n.)
(1) تعریف: extremely needy or poor; poverty-stricken.
متضاد: wealthy
مشابه: destitute, indigent, needy, poor

- There is little help for the penurious population who have little food or shelter.
[ترجمه گوگل] کمک اندکی برای جمعیت فقیر که غذا یا سرپناه کمی دارند وجود دارد
[ترجمه ترگمان] برای جمعیت penurious که غذا یا سرپناه ندارند کمی کمک کمی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: producing little; poorly endowed or supplied.
متضاد: fertile

- Their penurious plot of land could no longer support them.
[ترجمه گوگل] قطعه زمین فقیرانه آنها دیگر نمی توانست آنها را پشتیبانی کند
[ترجمه ترگمان] نقشه penurious آن ها دیگر نمی توانست از آن ها حمایت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: very miserly or stingy.
متضاد: generous
مشابه: churlish, close-fisted, miserly, niggard, niggardly, skimpy

- He's always had penurious attitude toward giving money to charities.
[ترجمه گوگل] او همیشه نسبت به دادن پول به مؤسسات خیریه نگرش اهانت آمیز داشته است
[ترجمه ترگمان] او همیشه penurious penurious داشت که به موسسات خیریه پول بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. penurious times
دوران تنگدستی

2. One penurious year, my parents used a Swiss cheese plant.
[ترجمه گوگل]یک سال فقیرانه، والدینم از یک گیاه پنیر سوئیسی استفاده کردند
[ترجمه ترگمان]یک سال بعد، والدین من از یک کارخانه پنیر سوئیسی استفاده کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. But he presents himself as self- effacing and penurious.
[ترجمه گوگل]اما او خود را فردی خودباخته و فقیر نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]اما او خودش را به عنوان - و penurious هدیه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. One penurious year, my parents used Swiss cheese plant.
[ترجمه گوگل]یک سال فقیرانه، والدینم از گیاه پنیر سوئیسی استفاده کردند
[ترجمه ترگمان]یک سال بعد، والدین من از کارخانه پنیر سوئیسی استفاده کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. "He lived in the most penurious manner, and denied himselfeveryindulgence"(WilliamGodwin).
[ترجمه گوگل]"او به فقیرانه ترین شیوه زندگی می کرد و خود را از هر گونه تفریط انکار می کرد" (ویلیام گودوین)
[ترجمه ترگمان]\"او با the رفتار می کرد و منکر\" himselfeveryindulgence \" (WilliamGodwin)می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. But the price was right for penurious law students: seventy-five dollars a month.
[ترجمه گوگل]اما قیمت آن برای دانشجویان فقیر حقوق مناسب بود: هفتاد و پنج دلار در ماه
[ترجمه ترگمان]اما قیمت برای دانشجویان حقوق penurious right بود: هفتاد و پنج دلار در ماه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. That is trivial looks penurious of looking at be pressed by his under dictate woman.
[ترجمه گوگل]این بی اهمیت به نظر می رسد از نگاه کردن به تحت فشار زن تحت دیکته خود را
[ترجمه ترگمان]چه penurious trivial از آن looks است که او را تحت تاثیر قرار داده باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. At present most research about the organic carbon in grassland ecosystems mostly based on census data, remote sensing data or model estimates, while the experimental data is penurious.
[ترجمه گوگل]در حال حاضر بیشتر تحقیقات در مورد کربن آلی در اکوسیستم‌های مرتعی عمدتاً بر اساس داده‌های سرشماری، داده‌های سنجش از راه دور یا تخمین‌های مدل است، در حالی که داده‌های تجربی بی‌درد هستند
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر، بیشتر تحقیقات در مورد کربن آلی در اکوسیستم های علفزارهای عمدتا براساس داده های سرشماری، داده های سنجش از دور یا برآورده ای مدل است، در حالی که داده های تجربی penurious هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In Davos this week, Ms. Chua shuttled busily from one klieg-lit event to another, as much in media demand as any penurious head of state or gauzy movie star.
[ترجمه گوگل]این هفته در داووس، خانم چوآ از یک رویداد نورانی به رویداد دیگر رفت و آمد کرد، به همان اندازه که هر رئیس دولت بیچاره یا ستاره سینمای بی‌تفاوتی از آن تقاضای رسانه‌ها می‌کرد
[ترجمه ترگمان]در داوس این هفته، خانم Chua در حالی که بیشتر در مورد تقاضای رسانه ای به عنوان رئیس هر ستاره سینما یا مجری نمایش فیلم های سینمایی حرف می زد، در حال حاضر در حال حاضر در حال حاضر در حال busily از یک رویداد klieg است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Raised on a hog farm in Hunan Province, she laughs off the penurious ways of her parents and grandparents.
[ترجمه گوگل]او که در یک مزرعه گراز در استان هونان بزرگ شده است، از شیوه‌های فقیرانه والدین و پدربزرگ و مادربزرگش می‌خندد
[ترجمه ترگمان]او که در یک مزرعه خوک در استان هونان بلند شده بود، از روش های penurious پدر و مادر و پدربزرگ و مادربزرگ خود می خندد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خسیس (صفت)
abject, base, ignoble, vile, stingy, miserly, mean, parsimonious, avaricious, hard, tight, penurious, base-minded, base-spirited, costive, dastard, sordid, skimpy, niggardly, ungenerous

بی قوت (صفت)
atonic, penurious

فقیر (صفت)
poor, penurious, needy

تنگ چشم (صفت)
penurious

انگلیسی به انگلیسی

• poor, indigent; stingy, miserly
someone who is penurious is very poor indeed; a formal word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : penury
✅️ صفت ( adjective ) : penurious
✅️ قید ( adverb ) : _

بپرس