penniless

/ˈpeniləs//ˈpenɪlɪs/

معنی: بی پول
معانی دیگر: تهیدست، آس و پاس، فقیر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: pennilessly (adv.), pennilessness (n.)
• : تعریف: having no money at all; very poor.
مترادف: broke, busted, impecunious, insolvent, poor, strapped
متضاد: moneyed, opulent, wealthy
مشابه: bankrupt, bust, destitute, down and out, down-and-out, indigent, needy, penurious, poverty-stricken

- a penniless beggar
[ترجمه گوگل] یک گدای بی پول
[ترجمه ترگمان] یک گدای بی پول،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the penniless gambler was a sad spectacle
قمارباز مفلس ظاهر رقت باری داشت.

2. robab was stranded penniless in a strange city
رباب در یک شهر غریب بدون یک شاهی پول رها شده بود.

3. the children were left penniless
بچه ها بی پول ماندند.

4. her son's death left the widow single and penniless
مرگ پسرش بیوه زن را تنها و بی پول کرد.

5. Jobless and penniless, he had to sleep rough in the fields for several months.
[ترجمه گوگل]او که بیکار و بی پول بود مجبور شد چندین ماه در مزارع خشن بخوابد
[ترجمه ترگمان]Jobless و بی پول، چند ماه در مزارع به سر می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The legal dispute left them penniless.
[ترجمه گوگل]اختلاف حقوقی آنها را بی پول کرد
[ترجمه ترگمان]اختلاف حقوقی آن ها را بی پول رها کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She fell in love with a penniless artist.
[ترجمه گوگل]او عاشق یک هنرمند بی پول شد
[ترجمه ترگمان]او عاشق یک هنرمند بی پول شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Alone and penniless, I was forced to live on my wits .
[ترجمه گوگل]تنها و بی پول، مجبور شدم با عقل زندگی کنم
[ترجمه ترگمان]تنها و بی پول، مجبور بودم روی اعصابم زندگی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The penniless author successfully wooed and married Fanny.
[ترجمه گوگل]نویسنده بی پول با موفقیت فانی را جلب کرد و با او ازدواج کرد
[ترجمه ترگمان]نویسنده بی پول دلش خواست با فانی ازدواج کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She died penniless and was buried in an unmarked grave.
[ترجمه گوگل]او بی پول درگذشت و در قبری بی نشان دفن شد
[ترجمه ترگمان]او بی پول مرد و در قبر بی نام و نشان دفن شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Ruling over these penniless black workpeople was a society of cultivated, well-mannered whites, a powerful colonial aristocracy.
[ترجمه گوگل]جامعه ای متشکل از سفیدپوستان خوش اخلاق و اشراف استعماری قدرتمند بر این کارگران سیاهپوست بی پول حاکم بود
[ترجمه ترگمان]حاکم بر این workpeople سیاه پوست بدون پول، جامعه ای بود از whites، سفیدپوست، و یک آریستوکراسی قدرتمند استعماری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She died penniless, in 195 of liver and heart failure.
[ترجمه گوگل]او بی پول در سال 195 بر اثر نارسایی کبد و قلب درگذشت
[ترجمه ترگمان]او بدون پول، در ۱۹۵ کبد و نارسایی قلبی درگذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He was broke, stranded, and penniless, and pleaded with Mum to send him his return fare money.
[ترجمه گوگل]او شکسته، سرگردان و بی پول بود و از مادر خواهش کرد که پول کرایه برگشتش را برایش بفرستد
[ترجمه ترگمان]او بی پول و بی پول و بی پول بود و از مادر تقاضا کرده بود که او را برای بازگشت پول به خانه بفرستد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی پول (صفت)
poor, broke, penniless, impecunious, stone-broke, stony-broke

انگلیسی به انگلیسی

• poor, lacking money, indigent
someone who is penniless does not have any money.

پیشنهاد کاربران

بپرس