peninsular

/pəˈnɪnsələr//pəˈnɪnsjʊlə/

معنی: شبه جزیره ای، وابسته به شبه جزیره
معانی دیگر: شبه جزیره ای، وابسته به شبه جزیره

جمله های نمونه

1. We acquired our nickname, the Goats, in the Peninsular War when we proved our worth in rocky terrain.
[ترجمه گوگل]ما نام مستعار خود، بزها را در جنگ شبه جزیره زمانی به دست آوردیم که ارزش خود را در زمین های صخره ای ثابت کردیم
[ترجمه ترگمان]زمانی که ما ارزش خود را در زمین های سنگی ثابت کردیم، نام مستعار خود را در جنگ شبه جزیره به دست آوردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Officials suspect the remote and narrow nine-mile long peninsular may also be used for smuggling, including drugs.
[ترجمه گوگل]مقامات گمان می کنند که شبه جزیره دورافتاده و باریک به طول 9 مایل نیز ممکن است برای قاچاق از جمله مواد مخدر استفاده شود
[ترجمه ترگمان]مقامات مظنون هستند که این شبه جزیره از راه دور و باریک برای قاچاق مواد مخدر از جمله مواد مخدر نیز ممکن است مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. An agent of the Peninsular Company, you know, can't stop on the way!
[ترجمه گوگل]یک عامل شرکت شبه جزیره، می دانید، نمی تواند در راه توقف کند!
[ترجمه ترگمان]می دانید که یک مامور شرکت Peninsular نمی تواند جلوی راه را بگیرد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Ambassador Li Bin in charge of Korean Peninsular affairs is visiting relevant countries.
[ترجمه گوگل]سفیر لی بین مسئول امور شبه جزیره کره در حال بازدید از کشورهای مربوطه است
[ترجمه ترگمان]سفیر لی بن مسئول امور شبه جزیره کره از کشورهای مربوطه دیدن می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Fraternisation during the Peninsular War was very common.
[ترجمه گوگل]برادری در طول جنگ شبه جزیره بسیار رایج بود
[ترجمه ترگمان]جنگ شبه جزیره در طول جنگ شبه جزیره بسیار رایج بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Greece is a peninsular country with many islands and is located on the southeast of Europe, bordering east the Aegean sea, west the Ionian sea, south the Mediterranean sea, between Albania and Turkey.
[ترجمه گوگل]یونان کشوری شبه جزیره‌ای با جزایر بسیار است و در جنوب شرقی اروپا واقع شده است و از شرق با دریای اژه، از غرب با دریای ایونی، از جنوب با دریای مدیترانه، بین آلبانی و ترکیه همسایه است
[ترجمه ترگمان]یونان یک کشور شبه جزیره اسکاندیناوی با بسیاری از جزایر است و در جنوب شرقی اروپا، هم مرز با شرق دریای اژه، غرب دریای ایونی، جنوب دریای مدیترانه، بین آلبانی و ترکیه قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The Strait of Johor separates Singapore from Peninsular Malaysia.
[ترجمه گوگل]تنگه جوهور سنگاپور را از شبه جزیره مالزی جدا می کند
[ترجمه ترگمان]تنگه of سنگاپور را از شبه جزیره عربستان جدا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. West Malaysia (Peninsular Malaysia or Malay Peninsula) shares a land border on the north with Thailand and is connected by the Johor Causeway and the Tuas Second Link on the south with Singapore.
[ترجمه گوگل]مالزی غربی (شبه جزیره مالزی یا شبه جزیره مالایی) دارای مرز زمینی در شمال با تایلند است و توسط گذرگاه جوهور و پیوند دوم تواس در جنوب با سنگاپور متصل می شود
[ترجمه ترگمان]مالزی غربی (شبه جزیره مالایا یا شبه جزیره مالایا)یک مرز زمینی در شمال با تایلند است و با گذرگاه johor و دومین پیوند در جنوب با سنگاپور ارتباط دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The author warms to his subject when he writes of the Peninsular War.
[ترجمه گوگل]نویسنده وقتی از جنگ شبه جزیره می نویسد، موضوع خود را گرم می کند
[ترجمه ترگمان]نویسنده وقتی در مورد جنگ شبه جزیره می نویسد نویسنده را گرم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Before regaining his seat in 1811 he viewed the Peninsular war theatre.
[ترجمه گوگل]قبل از به دست آوردن مجدد صندلی خود در سال 1811، او تئاتر جنگ شبه جزیره را تماشا کرد
[ترجمه ترگمان]او قبل از آنکه در سال ۱۸۱۱ جایگاه خود را به دست آورد تئاتر جنگی شبه جزیره را بررسی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Bruneians are preponderantly Malay, and customs, beliefs and pastimes are very similar to those of Peninsular Malaysia.
[ترجمه گوگل]مردم برونئی عمدتاً مالایی هستند و آداب و رسوم، اعتقادات و تفریحات شبه جزیره مالزی بسیار شبیه است
[ترجمه ترگمان]Bruneians عبارتند از preponderantly مالزیایی، آداب و رسوم، عقاید و سرگرمی های بسیار شبیه به مناطق شبه جزیره عربستان هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They never signed a peace treaty after the conflict on the Korean Peninsular in the 1950 s.
[ترجمه گوگل]آنها هرگز پس از درگیری در شبه جزیره کره در دهه 1950 پیمان صلح امضا نکردند
[ترجمه ترگمان]آن ها هرگز یک معاهده صلح پس از درگیری در شبه جزیره کره در دهه ۱۹۵۰ امضا نکردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Even further south, reflections from 35 km depth may correspond to the Moho of peninsular India.
[ترجمه گوگل]حتی بیشتر در جنوب، انعکاس از عمق 35 کیلومتری ممکن است با موهو شبه جزیره هند مطابقت داشته باشد
[ترجمه ترگمان]حتی دورتر از جنوب، انعکاس از عمق ۳۵ کیلومتری ممکن است با the شبه جزیره هند همخوانی داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In this study, we compared the Y chromosome diversity of the Peninsular Daic to those of Chinese Daic and the Mon-Khmer populations to reveal the origin of the Peninsular Daic populations.
[ترجمه گوگل]در این مطالعه، تنوع کروموزوم Y دایک شبه جزیره را با جمعیت دایک چینی و مون-خمر مقایسه کردیم تا منشا جمعیت های دایک شبه جزیره را آشکار کنیم
[ترجمه ترگمان]در این مطالعه، ما تنوع کروموزوم Y شبه جزیره شبه جزیره را به جمعیت چینی ها و مردم Mon مقایسه کردیم تا منشا جمعیت Daic شبه جزیره را فاش کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شبه جزیره ای (صفت)
peninsular

وابسته به شبه جزیره (صفت)
peninsular

انگلیسی به انگلیسی

• of land connected to mainland but surrounded on three sides by water; resembling a peninsula

پیشنهاد کاربران

بپرس