peasant

/ˈpezənt//ˈpesnt/

معنی: کشاورز، دهاتی، رعیت، روستایی، روستایی، دهقانی
معانی دیگر: خرده کشاورز، کارگر روستا، زارع، فعله ی مزرعه، احمق، نابخرد، بی ادب، جاهل، (با تداعی کمی منفی)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a member of the class of farm laborers and small farmers, esp. in Europe.

- In feudal times, peasants worked the land but had no right to own it.
[ترجمه گوگل] در دوران فئودالی، دهقانان زمین را کار می کردند اما حق مالکیت آن را نداشتند
[ترجمه ترگمان] کشاورزان در زمان فئودالی، زمین را به کار گرفتند، ولی حق نداشتند مالک آن شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: an unsophisticated country person, or a person considered to be crude and unlearned.
مشابه: clodhopper, rustic

- What would a peasant like him know about art?
[ترجمه مهتاب] ادم بی ادراکی مثل او از هنر چه میداند؟
|
[ترجمه علی جادری] دهاتی مثل او از هنر چه می داند؟
|
[ترجمه محمد شفیعی] آدم بی ادراکی چون وی از هنر چه میشناسد
|
[ترجمه گوگل] دهقانی مثل او از هنر چه می داند؟
[ترجمه ترگمان] دهقانی مثل او درباره هنر چه می داند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. peasant societies
جوامع روستایی

2. the peasant who does the humblest chares
برزگری که شاق ترین کارها را انجام می دهد

3. she eats like a peasant
او مثل دهاتی ها غذا می خورد.

4. he came of a sturdy peasant strain
او از نسل دهقانان پر طاقت بود.

5. surely you are a born peasant . . .
همانا که تو روستا زاده ای . . .

6. He is the happiest,be he King or peasant, who finds peace in his home.
[ترجمه آذر] او شادترین است . پادشاه باشد یا دهقان. کسی که صلح را در خانه اش یافته است.
|
[ترجمه گوگل]او خوشبخت ترین است، چه پادشاه و چه دهقان، که در خانه خود آرامش پیدا می کند
[ترجمه ترگمان]او خوشبخت ترین فرد پادشاه یا دهقانی است که در خانه خود آرامش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The prince masqueraded as a peasant.
[ترجمه گوگل]شاهزاده خود را به صورت دهقانی درآورد
[ترجمه ترگمان]شاهزاده پیر به عنوان یک روستایی سخن می گوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The president was disguised as a peasant.
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور در لباس یک دهقان ظاهر شد
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور مانند یک روستایی تغییر قیافه داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The old peasant is twisting pieces of straw into a rope.
[ترجمه گوگل]دهقان پیر تکه های کاه را به طناب می پیچد
[ترجمه ترگمان]دهقان پیر تکه کاه را به طناب پیچیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The peasant led us down the hill.
[ترجمه گوگل]دهقان ما را به پایین تپه هدایت کرد
[ترجمه ترگمان]روستائی ما را به پایین تپه راهنمایی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Peasant women with scarves around their heads were working in the fields.
[ترجمه گوگل]زنان دهقان با روسری دور سر در مزرعه کار می کردند
[ترجمه ترگمان]زنان دهاتی روسری بر سر داشتند و در مزارع کار می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The nobles had a virtual veto against peasant candidates.
[ترجمه گوگل]نجیب زادگان حق وتوی مجازی علیه نامزدهای دهقانی داشتند
[ترجمه ترگمان]اشراف نسبت به کاندیداهای روستایی حق وتوی مجازی داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The peasant is palming his wrinkled face.
[ترجمه گوگل]دهقان در حال دست زدن به صورت چروکیده اش است
[ترجمه ترگمان]مرد دهاتی چهره چروکیده خود را درهم کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. That forced peasant farmers to try to eke a living off steep hillsides .
[ترجمه گوگل]که کشاورزان دهقان را مجبور کرد تا برای امرار معاش از دامنه های شیب دار تلاش کنند
[ترجمه ترگمان]این کشاورز به زور کشاورزان را مجبور کرد که دامنه تپه های دامنه کوه را گسترش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کشاورز (اسم)
agriculturalist, farmer, peasant, tiller, planter, agronomist, agriculturist, yeoman, husband, husbandman

دهاتی (اسم)
peasant, backwoodsman, villager, chuff, carl, clodhopper, boor, yokel, churl, hobnail, kern, villein

رعیت (اسم)
citizen, peasant, bondman, vassal, cotter, cottar, helot, villein

روستایی (اسم)
farmer, peasant, villager, clodhopper, boor, bucolic, commoner, cottager, yokel, churl, hobnail, georgic, kern, ruralist

روستایی (صفت)
country, common, peasant, rustic, village, rural, countrified

دهقانی (صفت)
peasant, bucolic

تخصصی

[زمین شناسی] روستایی، دهاتی، دهقانی، کشاورز، رعیت

انگلیسی به انگلیسی

• farmer, agriculturalist; rustic, person who lives in a rural area; hillbilly, ignorant person
a peasant is a person who works on the land, especially in a poor country.

پیشنهاد کاربران

پشت کوهی
1. زارع. رعیت 2. روستایی 3. ( مجازی ) دهاتی
مثال:
the simple virtue of peasant life
حسن و خوبی ساده از زندگی روستایی
کشاورز فقیر، روستایی
دوستان، توجه کنید که این کلمه مقداری بار منفی داره
تلفظ: پزنت
/ˈpezənt/
/ˈpesnt/
Landlord and Peasant in Persia
کتاب کاترین لمبتون که منوچهر امیری آنرا به مالک و زارع ترجمه کرده
Peasant
رعیت، زارع، موالی
کشاورز بدون زمین که برای ارباب ( خان ) کار میکنه
گدا گشنه
همچنین معنی میده
فردی که بی ادب است، بد رفتار می کند یا تحصیلات کمی دارد
خرده دهقان پیشه
به لحاظ جامعه شناسی تاریخی : farmer معنایی کلی دارد و معادل کشاورز
serf مفهوم مشخص کشاورز وابسته به زمین در قرون وسطی
peasant کشاورزی که از مرحله سرواژی گذشته و از محدوده فئودالی آزاد شده
۱. آدم بی سواد و فقیر و کودن
۲. کشاورز فقیر که از جایگاه پستی در جامعه برخورداره. . .
۳. یه فرد طبقه متوسط رو به پایین - به زبان ساده یه آدمی که خفن نیست و کاملا نرمال حتی ضعیف
توجه کنید farmer میشه کشاورز ولی مثل peasant توهین آمیز نیست.
...
[مشاهده متن کامل]

noun
[count]
🔴1 : a poor farmer or farm worker who has low social status — used especially to refer to poor people who lived in Europe in the past or to poor people who live in some countries around the world today
■This land was farmed for centuries by peasants.
— often used before another noun
■peasant farmers
■a peasant community/girl
■peasant food [=good food that is made with simple ingredients and that is not fancy]
🔴2 disapproving : a person who is not educated and has low social status
■ They treated us like a bunch of peasants.
🔴1: a member of a European class of persons tilling the soil as small landowners or as laborers
■This land was farmed by peasants for centuries.
also : a member of a similar class elsewhere
🔴2: a usually uneducated person of low social status
■They treated us like a bunch of peasants.

Peasant: کولی.
Peasant dress: لباس محلی.
رعیت، عامی
Joe's a real peasant.
دهقان
Most of the produce sold in the market is grown by peasant farmers
. Ox. ( informal, disapproving ) a person who is rude, behaves badly or has little education
a member of a European class of persons tilling the soil as small landowners or as laborers . Mer
کشاورز . دهقان
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس