payback


بازرگانى : بازپرداخت، 1- پس دادن (پول)، بازپرداخت کردن 2- تلافی کردن، جبران کردن

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to return what is owed or borrowed; repay.
مشابه: revenge

- I paid her back for the books she bought me.
[ترجمه Mobina] پول کتابهایی که برایم خریده بود را پس دادم
|
[ترجمه گوگل] من پول کتابهایی را که برایم خریده بود به او پس دادم
[ترجمه ترگمان] برای کتاب هایی که برایم خریده بود، پول دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. There is a substantial payback in terms of employee and union relations.
[ترجمه گوگل]بازپرداخت قابل توجهی از نظر روابط کارکنان و اتحادیه وجود دارد
[ترجمه ترگمان]یک بازگشت سرمایه اساسی از نظر روابط کارمند و اتحادیه وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The immediate payback for them is publicity.
[ترجمه گوگل]بازپرداخت فوری آنها تبلیغات است
[ترجمه ترگمان]تسویه حساب آنی برای آن ها تبلیغات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The payback for reorganization should be increased productivity.
[ترجمه آرین ] پدر مادرم منو مجبور کردن که تمام پول را پس بدهم و این درسی بود که من هرگز فراموش نمیکنم
|
[ترجمه گوگل]بازپرداخت سازماندهی مجدد باید افزایش بهره وری باشد
[ترجمه ترگمان]بازگشت سرمایه برای سازماندهی مجدد باید بهره وری را افزایش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His victory was seen as payback for all the hard work he'd put in during training.
[ترجمه گوگل]پیروزی او به عنوان یک بازپرداخت برای تمام کار سختی که در طول تمرین انجام داده بود تلقی می شد
[ترجمه ترگمان]پیروزی او به عنوان payback تمام کاری که در طی آموزش به کار برده بود، دیده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This was payback time. I've proved once and for all I can become champion.
[ترجمه گوگل]این زمان بازپرداخت بود من یک بار برای همیشه ثابت کردم که می توانم قهرمان شوم
[ترجمه ترگمان] وقت تسویه حسابه من یک بار ثابت کردم که میتونم قهرمان بشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Payback period analysis is frequently used in assessing the merits of energy conservation investments.
[ترجمه گوگل]تجزیه و تحلیل دوره بازگشت اغلب در ارزیابی شایستگی سرمایه گذاری های صرفه جویی در انرژی استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]آنالیز دوره زمانی اغلب در ارزیابی مزایای سرمایه گذاری های حفاظت از انرژی مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They get the payback the first time they take a swim.
[ترجمه گوگل]آنها اولین باری که شنا می کنند بازپرداخت می گیرند
[ترجمه ترگمان]اولین باری که شنا می کنن، تلافی می کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I guess you have heard that thing called payback. . . .
[ترجمه گوگل]حدس می‌زنم چیزی به نام پس‌پرداخت را شنیده‌اید
[ترجمه ترگمان]فکر کنم شنیده باشی که اسمش payback
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The mass payback soon rises above 1: 1 and after several missions is showing a significant mass advantage.
[ترجمه گوگل]بازپرداخت انبوه به زودی از 1: 1 بالاتر می رود و پس از چندین ماموریت مزیت انبوه قابل توجهی را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]بازگشت سرمایه به زودی بالاتر از ۱: ۱ و بعد از چندین ماموریت نشان دهنده یک مزیت جمعی قابل توجه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The table highlights the drawback of the payback method.
[ترجمه گوگل]جدول اشکالات روش بازپرداخت را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]این جدول اشکال روش بازگشت سرمایه را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Payback Payback is a very simple and useful method, and hence it is popular.
[ترجمه گوگل]Payback Payback یک روش بسیار ساده و مفید است و از این رو محبوب است
[ترجمه ترگمان]Payback Payback یک روش بسیار ساده و مفید است در نتیجه محبوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The answer is reassuring: the energy payback for this process is above 20, 000:
[ترجمه گوگل]پاسخ اطمینان بخش است: بازپرداخت انرژی برای این فرآیند بالای 20000 است:
[ترجمه ترگمان]پاسخ آن قوت است: بازگشت انرژی برای این فرآیند بیش از ۲۰، ۰۰۰ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. After ten round-trips the mass payback ratio is around 8:
[ترجمه گوگل]پس از ده سفر رفت و برگشت، نسبت بازپرداخت انبوه حدود 8 است:
[ترجمه ترگمان]بعد از ده بار برگشت سرمایه در حدود ۸:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Many companies still use incredibly short payback periods, often set by financial directors playing a very risk-averse game.
[ترجمه گوگل]بسیاری از شرکت‌ها هنوز از دوره‌های بازپرداخت فوق‌العاده کوتاه استفاده می‌کنند، که اغلب توسط مدیران مالی تعیین می‌شود و یک بازی ریسک‌گریز انجام می‌دهند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از شرکت ها هنوز از دوره های بازگشت سرمایه بسیار کوتاهی استفاده می کنند که اغلب توسط مدیران مالی ایجاد می شود که بازی بسیار risk را بازی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She's been promising to pay back the money for six months, but I reckon she's just stringing me along.
[ترجمه گوگل]او شش ماه است که قول می‌دهد پول را پس بدهد، اما فکر می‌کنم او فقط به من کمک می‌کند
[ترجمه ترگمان]او قول داده بود که پول را برای شش ماه پس بدهد، اما من فکر می کنم او فقط دارد مرا سرگرم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. I am sure that he will pay back every cent he owes you.
[ترجمه گوگل]من مطمئن هستم که او هر سانت را که به شما بدهکار است پس خواهد داد
[ترجمه ترگمان]من مطمئنم که او هر شاهی را که به تو بدهکار است پس خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. My parents made me pay back all the money and it was a lesson I never forgot.
[ترجمه گوگل]پدر و مادرم مجبورم کردند تمام پول را پس بدهم و این درسی بود که هرگز فراموش نکردم
[ترجمه ترگمان]پدر و مادرم مجبورم کردن که پول رو بدم و این یه درسی بود که هیچوقت یادم نمیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. You can pay back the loan over a period of three years.
[ترجمه گوگل]شما می توانید وام را در یک دوره سه ساله بازپرداخت کنید
[ترجمه ترگمان]شما می توانید این وام را به مدت سه سال پس بدهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. You must pay back the full amount of money that you owe.
[ترجمه گوگل]شما باید تمام مبلغی را که بدهی دارید پس بدهید
[ترجمه ترگمان]باید مقدار زیادی پول که بهش بدهکاری رو پس بدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. The European Commission ruled that British Aerospace should pay back tens of millions of pounds.
[ترجمه گوگل]کمیسیون اروپا حکم داد که بریتیش هوافضا باید ده ها میلیون پوند بازپرداخت کند
[ترجمه ترگمان]کمیسیون اروپا حکم داد که سفینه فضایی بریتانیا باید ده ها میلیون پوند را بپردازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. He couldn't reasonably be expected to pay back the loan all at once.
[ترجمه گوگل]به طور منطقی نمی توان از او انتظار داشت که وام را به یکباره پس دهد
[ترجمه ترگمان]او نمی توانست به طور منطقی این وام را فورا پرداخت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. Can you engage that he can pay back the money in due time?
[ترجمه گوگل]آیا می‌توانید کاری کنید که او بتواند پول را در زمان مقرر پس بدهد؟
[ترجمه ترگمان]آیا می توانید در زمان مقتضی این پول را پرداخت کنید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. Sean tried to pay back his gambling debts, but he was in over his head.
[ترجمه گوگل]شان سعی کرد بدهی های قمار خود را پس بدهد، اما او در بالای سرش بود
[ترجمه ترگمان]شان سعی کرد بدهی های قماربازی را پس بگیرد، اما سرش را روی سرش گذاشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. She concluded she would pay back the exact amount on Saturday.
[ترجمه گوگل]او نتیجه گرفت که مبلغ دقیق را روز شنبه پس خواهد داد
[ترجمه ترگمان]او نتیجه گرفت که روز شنبه مبلغ دقیقی را پرداخت خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. They could not pay back even quite small sums, since the rate of interest exceeded their earnings.
[ترجمه گوگل]آنها نمی توانستند حتی مبالغ بسیار کمی را پس بدهند، زیرا نرخ بهره از درآمد آنها بیشتر بود
[ترجمه ترگمان]آن ها نمی توانستند حتی مبالغ بسیار کوچکی هم پس بدهند، زیرا نرخ بهره از درآمد آن ها بیشتر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. With the bank's business-start loans, firms pay back the cash not with interest but with a royalty on sales.
[ترجمه گوگل]با وام‌های شروع کسب‌وکار بانک، شرکت‌ها وجه نقد را نه با بهره، بلکه با حق امتیاز فروش، پس می‌دهند
[ترجمه ترگمان]با شروع وام های تجاری این بانک، شرکت ها پول نقد را نه با سود، بلکه با یک خانواده سلطنتی بر فروش، بازپرداخت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. You gon na pay back all they people got arrested for you?
[ترجمه گوگل]می‌خواهی تمام آن‌هایی که به خاطر تو دستگیر شدند را پس بدهی؟
[ترجمه ترگمان]تو اون همه پولی که مردم واسه تو دستگیر کردن رو پس میدی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. Added to the sweeteners they'd have to pay back, that would mean a deficit of nearly £130m.
[ترجمه گوگل]با اضافه شدن به شیرین کننده هایی که باید پرداخت کنند، این به معنای کسری نزدیک به 130 میلیون پوند است
[ترجمه ترگمان]علاوه بر the که باید پرداخت کنند، این به معنای کسری ۱۳۰ میلیون پوندی خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[صنعت] برگشت سرمایه

انگلیسی به انگلیسی

• return compensation, return of money owed
return money that was borrowed; repay; take revenge

پیشنهاد کاربران

retribution= revenge/ payback
تاوان
To pay somebody back for doing something
ساختار بالا به معنای تلافی کردن است به مثال زیر دقت کنید
One day I will pay him back for laying to me
یک روز بخاطر دروغ هایی که به من میگه تلافی میکنم
به معنای باز پرداخت هستش.
این مثالی که دوستمون بالا گفته درست هستش
Pay back در اصل به معنای انتقام گرفتن هستش.
اگر بخواهیم با معنای پس دادن پول استفاده کنیم باید یک مفعول بین دو کلمه استفاده کنیم.
مثلا pay *me* back پولم پس بده.
یا don't forget to pay her money back یادت نره که پولش پس بدی
1. to repay a loan
پس دادن قرض
2. Get revenge
انتقام گرفتن
سودی که از سرمایه گذاری یا یک کار تجاری به دست میاد
انتقام ، تلافی جویانه عمل کردن، باز پرداخت
( پول ) پس دادن
Pay back period
دوره بازگشت ( سرمایه گذاری )
پس گیری
تسویه حساب
تلافی

پس دادن پول
تلافی
بازپرداخت
انتقام
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس