patronize

/ˈpeɪtrəˌnaɪz//ˈpætrənaɪz/

معنی: تشویق کردن، سرپرستی کردن، ریاست کردن، نگه داری کردن، رئیس وار رفتار کردن، مشتری شدن
معانی دیگر: مشتری دائم بودن، (تداعی منفی) بنده نوازی کردن (به طور مغرورانه)، آقامنش رفتار کردن، ارباب وار رفتار کردن، سروری کردن، خدایگانی کردن، کمک و اعانه دادن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: patronizes, patronizing, patronized
مشتقات: patronizer (n.)
(1) تعریف: to be a customer or client of, esp. on a regular basis.
مشابه: frequent, visit

- Fewer people are patronizing the stores downtown since the mall opened on the outskirts of town.
[ترجمه گوگل] از زمانی که مرکز خرید در حومه شهر افتتاح شد، افراد کمتری از فروشگاه‌های مرکز شهر حمایت می‌کنند
[ترجمه ترگمان] از زمانی که این مرکز خرید در حومه شهر افتتاح شد مردم کمتری این فروشگاه ها را به دست گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to serve as a guardian, supporter, or sponsor of.
مترادف: back, maintain, sponsor
مشابه: assist, bankroll, befriend, cultivate, finance, fund, help, promote, subsidize, support

- Many of the town's businesses patronize the local theater group.
[ترجمه گوگل] بسیاری از مشاغل شهر از گروه تئاتر محلی حمایت می کنند
[ترجمه ترگمان] بسیاری از کسب و کاره ای شهر از گروه تئاتر محلی حمایت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to act in an offensively superior manner toward.
مترادف: condescend, disdain, talk down to
مشابه: belittle, depreciate, disparage, humiliate, humor, insult

- Don't patronize me just because I'm old; I'm perfectly capable of understanding the contract without your simplifications.
[ترجمه محسن] به من بخاطر بالا بودن سنم ترحم نکن؛ من کاملا می تونم قرارداد رو بدون ساده کردن شما بفهمم!
|
[ترجمه Javad Keyhan] چون پیرم آقامنشی نکن ، کاملا ( مفاد ) قرارداد رو بدون ساده سازی های تو متوجه میشم
|
[ترجمه گوگل] فقط به این دلیل که پیر هستم از من حمایت نکنید من کاملاً قادر به درک قرارداد بدون ساده‌سازی شما هستم
[ترجمه ترگمان] من فقط به این دلیل که پیر هستم از من طرفداری نکن، من کاملا توانایی درک این قرارداد را ندارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. he tried to patronize me by acting too familiarly
او سعی کرد که با خودمانی رفتار کردن مراکوچک کند.

2. We always patronize Beaumont's - the food is so good there.
[ترجمه Javad Keyhan] ما همیشه به رستوران بومونت میریم چون غذاش عالیه
|
[ترجمه جانان] ما مشتری دائم رستوران بیومانت هستیم چون غذاشون خیلی خوبه
|
[ترجمه گوگل]ما همیشه از Beaumont حمایت می کنیم - غذا در آنجا بسیار خوب است
[ترجمه ترگمان] ما همیشه \"بومانت\" رو دوست داریم غذا اونجا خیلی خوبه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Don't patronize me. I'm not a child.
[ترجمه گوگل]از من حمایت نکن من بچه نیستم
[ترجمه ترگمان] منو خر نکن من بچه نیستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The ladies of Berne liked to patronize the Palace for tea and little cakes.
[ترجمه گوگل]خانم های برن دوست داشتند از کاخ برای چای و کیک های کوچک حمایت کنند
[ترجمه ترگمان]خانم ها دوست داشتند کاخ را برای چای و کیک بخورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A: It makes sense to patronize a travel agent.
[ترجمه گوگل]پاسخ: حمایت از یک آژانس مسافرتی منطقی است
[ترجمه ترگمان]پاسخ: حمایت از یک نماینده مسافرتی منطقی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Nor did he patronize or overindulge her by giving her three extra pieces of cake.
[ترجمه گوگل]او با دادن سه تکه کیک اضافی به او حمایت نکرد یا زیاده روی نکرد
[ترجمه ترگمان]او با دادن سه تکه کیک با او زیاده روی یا افراط کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We patronize them for their incompleteness, for their tragic fate of having taking form so far below ourselves.
[ترجمه گوگل]ما از آنها به خاطر ناقص بودنشان حمایت می کنیم، به خاطر سرنوشت غم انگیزشان که شکلی بسیار پایین تر از خودمان داشتند
[ترجمه ترگمان]ما آن ها را به خاطر incompleteness از آن ها حمایت می کنیم، زیرا سرنوشت tragic آن ها این است که خیلی پایین تر از خودمان شکل بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We dislike to have anyone patronize us.
[ترجمه گوگل]ما دوست نداریم کسی از ما حمایت کند
[ترجمه ترگمان]ما از اینکه کسی مزاحم ما بشود نفرت داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Welcome old and new clients come to patronize.
[ترجمه گوگل]خوش آمدید مشتریان قدیمی و جدید برای حمایت می آیند
[ترجمه ترگمان] به مشتری های قدیمی و جدید خوش اومدین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. That's not a shop I patronize nowadays.
[ترجمه گوگل]این فروشگاهی نیست که من امروزه از آن حمایت کنم
[ترجمه ترگمان]این روزها فروشی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Welcome domestic and international enterprise and friend to patronize cooperation heartily.
[ترجمه گوگل]از شرکت و دوست داخلی و بین المللی برای حمایت صمیمانه از همکاری استقبال کنید
[ترجمه ترگمان]به شرکت های داخلی و بین المللی و دوست برای حمایت از هم کاری از ته دل خوش آمدید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Those who patronize other people, demonize those they disagree with, or disregard foreign cultures as primitive have come to seem foolish.
[ترجمه گوگل]کسانی که از افراد دیگر حمایت می کنند، کسانی را که با آنها مخالف هستند شیطان صفت می کنند، یا فرهنگ های خارجی را بدوی نادیده می گیرند، احمقانه به نظر می رسند
[ترجمه ترگمان]آن هایی که از مردم دیگر حمایت می کنند، از آن هایی که با آن ها مخالف نیستند مخالفت می کنند و یا به فرهنگ های خارجی بی توجهی می کنند که به نظر احمقانه می رسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Others are refused to patronize the firm.
[ترجمه گوگل]دیگران از حمایت از شرکت خودداری می کنند
[ترجمه ترگمان]سایرین از حمایت از این شرکت خودداری کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Tom and Beiqi patronize the play, out of Dahuo Er a labyrinth.
[ترجمه گوگل]تام و بیکی از نمایشنامه حمایت می کنند، از داهو ار یک هزارتو
[ترجمه ترگمان]تام و Beiqi بازی را ازسر گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تشویق کردن (فعل)
abet, encourage, cheer, countenance, patronize, eulogize, inspirit, grace

سرپرستی کردن (فعل)
patronize, manage, care, tutor, superintend

ریاست کردن (فعل)
patronize, chairman, superintend

نگهداری کردن (فعل)
patronize, ward, keep, protect, maintain, upkeep, conserve

رئیس وار رفتار کردن (فعل)
patronize

مشتری شدن (فعل)
patronize

انگلیسی به انگلیسی

• be arrogant, behave in a condescending manner; serve as a sponsor, serve as a benefactor; be a regular customer at a store or other business (also patronise)
if someone patronizes you, they speak or behave towards you in a way which seems friendly, but which shows that they think they are superior to you; used showing disapproval.
if you patronize a shop, pub, or other place, you are one of its customers; a formal use.
if you patronize something, you encourage its development and give it support.
see also patronizing.

پیشنهاد کاربران

طرف مقابل را اسکل فرض کردن
Stop patronizing me - I understand the play as well as you do
بسه دیگه، فکر نکن من اسکلم - من هم به اندازه تو از بازی سر در میارم.
✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: To treat someone in a way that shows you think they are less intelligent or important
🔍 مترادف: Condescend, deign
✅ مثال: She felt patronized when her colleague explained the project to her as if she were a beginner
VERB
رئیس وار رفتار کردن - ( تداعی منفی ) بنده نوازی کردن ( به طور مغرورانه ) - آقامنش رفتار کردن - ارباب وار رفتار کردن
e. g.
Turn down the lights
Turn down the bed
Turn down these voices inside my head
...
[مشاهده متن کامل]

Lay down with me
Tell me no lies
Just hold me close, don't patronize
Don't patronize me
'Cause I can't make you love me if you don't
You can't make your heart feel something it won't
Here in the dark, in these final hours
I will lay down my heart and I'll feel the power
But you won't, no you won't
'Cause I can't make you love me, if you don't
🎵🎵🎵
I Can’t Make You Love Me
Song by Bonnie Raitt

رئیس مآبانه رفتار کردن
رئیس وار رفتار کردن
متولی شدن اماکن مقدس
ترحم کردن بر کسی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : patronize
✅️ اسم ( noun ) : patronization
✅️ صفت ( adjective ) : patronizing
✅️ قید ( adverb ) : patronizingly
دلسوزی الکی نشان دادن نسبت به کسی
از سر تکبر با کسی حرف زدن
از روی تکبر باکسی حرف زدن
این کلمه مترادفه condescend هستش و در زبان فارسی هم معادلهای زیادی داره.
condescend /ˌ‍kɑːndɪˈ‍send/= patronize: to behave as if you think you are better, more intelligent, or more important than other people – used to show disapproval مرحمت کردن یا بنده نوازی کردن یا منت نهاندن یا لطف و بزرگواری کردن ( بطوری که خود رو از بقیه برتر بدونی و جوری رفتار کنی که مثلا شآنتو اندازه بقیه داری پایین میاری )
...
[مشاهده متن کامل]

از موضع بالا صحبت یا رفتار کردن
پدرسالارانه رفتار کردن
تحقیر کردن
احمق فرض کردن
خوار کردن
مشتری جایی بودن
حمایت مالی و معنوی از یک تشکیلات یا فعالیتی
بچه فرض کردن.
Don't patronize me.
منو بچه فرض نکن.

تایید الکی دادن چون طرفو خر فرض کردین و حوصله ندارین ایرادشو براش توضیح بدین.
تحقیر کردن
معادل این کلمه در فارسی نیست. مفهومش میشه اینکه به گونه ای رفتار یا صحبت کنی که به نظر مهربانانه و با قصد کمک هستش، ولی درواقع یک دیدِ از بالا به پایین و برتری در حرفات یا رفتارت، نسبت به اون شخص هست.
احمق فرض کردن یا بی اهمیت شمردن کسی
هندوانه زیر بغل کسی دادن
رییس بازی در اوردن
حمایت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)

بپرس