صفت ( adjective )
مشتقات: pathetically (adv.)
مشتقات: pathetically (adv.)
• (1) تعریف: arousing feelings of pity, sorrow, or tender concern.
• مترادف: affecting, moving, pitiable, pitiful, plaintive, poignant, touching
• مشابه: distressing, doleful, dolorous, heartbreaking, heartrending, lamentable, mournful, piteous, rueful, sad, sorrowful, tearful, wretched
• مترادف: affecting, moving, pitiable, pitiful, plaintive, poignant, touching
• مشابه: distressing, doleful, dolorous, heartbreaking, heartrending, lamentable, mournful, piteous, rueful, sad, sorrowful, tearful, wretched
- The baby's pathetic wailing was due to both hunger and cold.
[ترجمه گوگل] ناله ی رقت انگیز نوزاد هم به خاطر گرسنگی و هم از سرما بود
[ترجمه ترگمان] ناله رقت انگیز بچه به علت گرسنگی و سرما بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ناله رقت انگیز بچه به علت گرسنگی و سرما بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The limping dog was a pathetic sight.
[ترجمه گوگل] سگ لنگان منظره اسفناکی بود
[ترجمه ترگمان] سگ limping منظره رقت انگیزی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] سگ limping منظره رقت انگیزی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: miserably ineffective or inadequate; worthy of arousing scorn or ridicule.
• مترادف: awful, crummy, lousy, pitiable, pitiful, terrible, wretched
• مشابه: contemptible, inadequate, insufficient, meager, measly, miserable, paltry
• مترادف: awful, crummy, lousy, pitiable, pitiful, terrible, wretched
• مشابه: contemptible, inadequate, insufficient, meager, measly, miserable, paltry
- You did a pathetic job of fixing this--look! It's still leaking!
[ترجمه گوگل] شما کار رقت انگیزی برای رفع این مشکل انجام دادید - ببینید! هنوز نشت داره!
[ترجمه ترگمان] تو کار رقت انگیزی برای درست کردن این کردی -! ببین - باز هم چکه می کند!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] تو کار رقت انگیزی برای درست کردن این کردی -! ببین - باز هم چکه می کند!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I've always been a pathetic housekeeper, so I finally hired a cleaner.
[ترجمه گوگل] من همیشه یک خانه دار رقت انگیز بودم، بنابراین بالاخره یک نظافتچی استخدام کردم
[ترجمه ترگمان] من همیشه یه خدمتکار رقت انگیز بودم واسه همین بالاخره یه پاک کننده استخدام کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] من همیشه یه خدمتکار رقت انگیز بودم واسه همین بالاخره یه پاک کننده استخدام کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Your attempts to get our sympathy is pathetic!
[ترجمه گوگل] تلاش شما برای جلب همدردی ما رقت انگیز است!
[ترجمه ترگمان] تلاش تو برای جلب همدردی ما رقت انگیزه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] تلاش تو برای جلب همدردی ما رقت انگیزه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He's pathetic at playing tennis; he's always hitting the ball straight over the fence.
[ترجمه گوگل] او در بازی تنیس رقت انگیز است او همیشه توپ را مستقیم از روی فنس می زند
[ترجمه ترگمان] او در بازی تنیس رقت انگیزی دارد؛ همیشه مشغول ضربه زدن به توپ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او در بازی تنیس رقت انگیزی دارد؛ همیشه مشغول ضربه زدن به توپ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید