• : تعریف: a Jewish festival, beginning on the fourteenth day of Nisan and lasting seven or eight days, that celebrates the escape of the ancient Hebrews from Egypt.
جمله های نمونه
1. The Jewish feast of Passover began last night.
[ترجمه بهروز مددی] او ترجیح میدهد از صحبت کردن در مورد رابطه جنسی در بحث ها صرف نظر کند.
|
[ترجمه گوگل]جشن عید فصح یهودیان از شب گذشته آغاز شد [ترجمه ترگمان]جشن یهودی عید فطیر شروع شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Congress was scheduled to recess for Easter and Passover on Friday.
[ترجمه گوگل]کنگره قرار بود روز جمعه برای عید پاک و پسح تعطیل شود [ترجمه ترگمان]کنگره برای تعطیلات عید پاک و عید فصح در روز جمعه برنامه ریزی شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. We celebrate Passover with joy and expectancy.
[ترجمه بهروز مددی] بهتر است با سکوت کردن، نظرات گستاخانه او را نادیده بگیرید.
|
[ترجمه گوگل]ما عید فصح را با شادی و امید جشن می گیریم [ترجمه ترگمان]عید فصح را با خوشحالی و امید جشن می گیریم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. On feast days such as Passover, thousands of offerings were made.
[ترجمه گوگل]در روزهای عید مانند عید فصح، هزاران قربانی تقدیم می شد [ترجمه ترگمان]در روزه ای جشن، عید فطیر، هزاران نوع of ساخته شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. She preached about the passover, a subject they had been studying at Bible camp, and obviously made a good impression.
[ترجمه گوگل]او درباره عید فصح موعظه کرد، موضوعی که آنها در اردوگاه کتاب مقدس مطالعه میکردند، و آشکارا تأثیر خوبی گذاشت [ترجمه ترگمان]درباره passover موعظه می کرد، موضوعی که آن ها در اردوگاه کتاب مقدس مطالعه کرده بودند و آشکارا تاثیر خوبی داشتند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Do you observe Passover?
[ترجمه آزاد] بیایید از سخنان گستاخانه او با سکوت عبور کنیم.
|
[ترجمه گوگل]آیا عید فصح را برگزار می کنید؟ [ترجمه ترگمان]عید فطیر رو می بینی؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The chapters preceding this one tell of the Passover and the miracle at the Reed Sea.
[ترجمه گوگل]فصول قبل از این فصل از عید فصح و معجزه در دریای نی می گوید [ترجمه ترگمان]قبل از این یکی از این عید و معجزه در دریا رید تعریف می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Kate had invited Alan to spend the Passover with her.
[ترجمه گوگل]کیت از آلن دعوت کرده بود که عید فصح را با او بگذراند [ترجمه ترگمان]کیت الن را برای گذراندن تعطیلات عید نوئل دعوت کرده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. This Passover is gonna get its own Spanish inquisition. So Passover is a holiday that celebrates The Jewish people's flight from slavery to freedom.
[ترجمه گوگل]این عید فصح قرار است تفتیش عقاید اسپانیایی خودش را بگیرد بنابراین عید فصح جشنی است که فرار قوم یهود از بردگی به آزادی را جشن می گیرد [ترجمه ترگمان]این عید پاک مورد بازجویی قرار خواهد گرفت بنابراین این عید، تعطیلاتی است که پرواز مردم یهودیان از برده داری به آزادی را جشن می گیرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. But last year, when Passover began midweek, she and her boyfriend, who live in New York, couldn't even go to his family's Seder because it was held in Maryland.
[ترجمه گوگل]اما سال گذشته، هنگامی که عید فصح در اواسط هفته آغاز شد، او و دوست پسرش که در نیویورک زندگی می کنند، حتی نتوانستند به Seder خانواده اش بروند زیرا در مریلند برگزار می شد [ترجمه ترگمان]اما سال پیش، وقتی عید فطیر شروع شد، او و دوست پسرش که در نیویورک زندگی می کردند، حتی به خاطر این که در مریلند زندگی می کردند، به جشن خانواده اش نمی رفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Christian holy week overlaps with the beginning of the Jewish holiday of Passover.
[ترجمه گوگل]هفته مقدس مسیحیان با آغاز عید فصح یهودیان همپوشانی دارد [ترجمه ترگمان]هفته مقدس مسیحی با آغاز عید فصح، همپوشانی داشته است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Have you forgotten what it says in the Haggadah, what you read every Passover?
[ترجمه گوگل]آیا فراموش کردهاید که در هگاده چه میخوانید، چه میخوانید هر فصح؟ [ترجمه ترگمان]یادت رفته چی توی the نوشته که هر عید فطیر رو میخونی؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The two communities of Samaritans reunite annually at the highlight of their religious year, Passover.
[ترجمه گوگل]دو جامعه سامری ها سالانه در اوج سال مذهبی خود، عید پسح، دوباره به هم می پیوندند [ترجمه ترگمان]این دو جامعه Samaritans سالانه به مناسبت سال مذهبی خود، عید فصح را به یکدیگر پیوند می دهند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Also the title of a lively Hebrew song popular during the celebration of Passover.
[ترجمه گوگل]همچنین عنوان یک آهنگ پر جنب و جوش عبری که در جشن عید فصح رایج است [ترجمه ترگمان]همچنین عنوان یک ترانه سرزنده عبری در طول جشن عید فصح، محبوب شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Sex is a subject he prefers to pass over in conversation.
[ترجمه گوگل]سکس موضوعی است که او ترجیح می دهد در گفتگو از آن عبور کند [ترجمه ترگمان]رابطه جنسی موضوعی است که او ترجیح می دهد در مکالمات سر و کار داشته باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. The new freeway will pass over the lake.
[ترجمه گوگل]آزادراه جدید از روی دریاچه عبور خواهد کرد [ترجمه ترگمان]بزرگراه جدید از روی دریاچه عبور خواهد کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
17. You'd better pass over his rude remarks in silence.
[ترجمه گوگل]بهتر است در سکوت از سخنان بی ادبانه او عبور کنید [ترجمه ترگمان]بهتر است در سکوت حرف های گستاخانه او را رد کنی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
18. I can't pass over this problem unnoticed.
[ترجمه گوگل]من نمی توانم بدون توجه از این مشکل عبور کنم [ترجمه ترگمان]من نمی تونم بدون توجه به این مساله رد بشم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
19. I want to pass over this quite quickly.
[ترجمه گوگل]من می خواهم خیلی سریع از این موضوع عبور کنم [ترجمه ترگمان]من می خواهم به این زودی از این قضیه بگذرم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
20. Let us pass over his rude remarks in silence.
[ترجمه گوگل]اجازه دهید در سکوت از اظهارات بی ادبانه او عبور کنیم [ترجمه ترگمان]در سکوت به سخنان گستاخانه خود ادامه دهیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
21. We took the high pass over the ridge.
[ترجمه گوگل]گردنه مرتفع روی یال را طی کردیم [ترجمه ترگمان]از بالای صخره عبور کردیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
22. They chose to pass over her rude remarks.
[ترجمه گوگل]آنها ترجیح دادند از اظهارات بی ادبانه او عبور کنند [ترجمه ترگمان]آن ها تصمیم گرفتند که سخنان گستاخانه او را بیان کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
23. Vapors pass over from a retort into a receiver.
[ترجمه گوگل]بخارات از یک قفل به یک گیرنده عبور می کنند [ترجمه ترگمان]vapors از یک جواب به یک گیرنده تلفن رد می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
24. I think we'd better pass over that last remark.
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم بهتر است از آخرین اظهار نظر بگذریم [ترجمه ترگمان]فکر می کنم بهتر باشد این حرف آخر را بزنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
25. Over one million tonnes of agricultural related products pass over the quays in Belfast each year.
[ترجمه گوگل]سالانه بیش از یک میلیون تن محصولات کشاورزی مرتبط از اسکله های بلفاست عبور می کند [ترجمه ترگمان]هر ساله بیش از یک میلیون تن محصولات کشاورزی مربوط به کشاورزی از اسکله عبور می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
26. I said it was nothing; it would pass over.
[ترجمه گوگل]گفتم چیزی نیست می گذشت [ترجمه ترگمان]من گفتم که چیزی نیست، همه چیز تمام خواهد شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
27. Its concern with celebrating femininity encourages it to pass over more of traditional psychology's gender biases than egalitarian feminist psychology does.
[ترجمه گوگل]توجه آن به بزرگداشت زنانگی آن را ترغیب میکند تا بیشتر از سوگیریهای جنسیتی روانشناسی سنتی عبور کند تا روانشناسی فمینیستی برابریخواه [ترجمه ترگمان]نگرانی از آن با تجلیل از زنانگی، آن را تشویق می کند تا بیش از آنچه که روان شناسی طرفدار حقوق زنان است، تمایلات جنسیتی سنتی را نادیده بگیرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
28. Pass over a broken wall and turn sharp right.
[ترجمه گوگل]از روی دیوار شکسته رد شوید و تند به راست بپیچید [ترجمه ترگمان]از یه دیوار شکسته رد میشه و به سمت راست منحرف میشه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
29. The unremitting four-mile ascent to the high pass over the ridge reduced me to a walking wet rag.
[ترجمه گوگل]صعود بی وقفه چهار مایلی به گردنه مرتفع بر روی خط الراس مرا به یک پارچه خیس راه رفتن رساند [ترجمه ترگمان]راه بی وقفه در چهار میلی بالا رفتن از گردنه بالای صخره مرا به یک تکه پارچه خیس که خیس بود فرو کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• pesach, jewish holiday celebrating the jews' exodus from slavery in egypt passover is a jewish festival that begins in late march or early april and lasts for eight days. ignore, disregard; skip
پیشنهاد کاربران
Pass over To pass over someone or something means to fail to notice or consider them. It implies a lack of recognition or acknowledgement given to someone or something. عدم توجه یا در نظر نگرفتن کسی یا چیزی. ... [مشاهده متن کامل]
مثال؛ They passed over her for the promotion, even though she was qualified. In a discussion about options, someone might comment, “Let’s not pass over this idea; it could be a good solution. ” A teacher might encourage a student, “Don’t pass over the details; they’re important for understanding the topic. ”
عید فصح ( توضیحات بیشتر درباره این روز را برادر گرامی آقای حسین کتابدار داده اند ) مثال: Because at Passover, we have to eat unleavened bread. چون در عید فصح ما باید نان فطیر بخوریم.
عبور کردن و رفتن مثلا طوفان آمده و رفته
[Phrasal Verb] Pass over ✔️ترفیع ( و غیره ) ندادن به کسی ( معمولاً بصورت مجهول ) :Meaning ignore the claims of someone to promotion or advancement 👈🏿 "he ⭐was passed over for⭐ a cabinet job" ... [مشاهده متن کامل]
👈🏿 I recently heard some news about a friend of mine from college. Apparently, he got a promotion at his job and is now a manager at his company. I found out about this news when he posted about it on social media. It was really exciting to see that he had achieved such a big accomplishment and was moving up in his career I know that this promotion was a really big deal for my friend because he had been working really hard at his job for a long time. He ⭐had been passed over for promotions⭐ in the past and was starting to feel like he wasn’t going to be able to move up in the company. When he finally got the news that he was going to be a manager, he was thrilled. It was great to see him so happy and proud of himself
a Jewish celebration in March or April every year to remember the escape of the Jews from Egypt/ پِسَح ( به عربی: عیدُ الفَصْح ) هم چنین معروف به فطیر، عید آزادی قوم یهود از قید برده داری فرعون های مصر است. عید پسح با مراسمی پرشکوه و نیایش ها و آوازهای مذهبی هم راه است و خوراکی های ویژه دارد. این عید، یکی از سه عید بزرگ یهودیان به شمار می آید. این عید در نیمه ماه نیسان در تقویم عبری که در نیمکره شمالی در بهار است، آغاز شده و به مدت یک هفته در سرزمین مقدس یا هشت روز در سایر نقاط جهان ادامه دارد. ... [مشاهده متن کامل]
واگذار شدن منتقل شدن
سپری شدن، متوقف شدن چیزی پس از وقوع مثال: The storm passed over. طوفان قطع شد.
صرف نظر کردن پوشاندن نادیده گرفتن اهمیت ندادن
عبور کردن یا گذشتن از کسی یا چیزی و اهمیت ندادن به آن و نپرداختن به آن پشت سر گذاشتن هم معنای دقیقیه they passed him over آنها از او عبور کردن ، پشت سر گذاشتنش ( یعنی دیگه براشون اهمیتی نداشته یا اینکه عمدا از گردونه حذفش کردن ) ... [مشاهده متن کامل]
we should pass over such problems ما باید از چنین مسائلی عبور کنیم ( چون اهمیتی نداره ، وقتمون رو میگیره ، ضررش بیشتر از سودشه )