part time job

جمله های نمونه

1. After leaving school at she took three part time jobs to earn money.
[ترجمه گوگل]پس از ترک مدرسه در سه شغل نیمه وقت برای کسب درآمد انتخاب شد
[ترجمه ترگمان]او پس از ترک مدرسه سه بار برای کسب درآمد کار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I'm looking for a part time job.
[ترجمه گوگل]دنبال کار پاره وقت هستم
[ترجمه ترگمان]من دنبال یه کار نیمه وقت هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He had an excess income from his part time job.
[ترجمه گوگل]او از شغل پاره وقت خود درآمد اضافی داشت
[ترجمه ترگمان]او از شغل نیمه وقت خود درآمد اضافی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Taking a part time job when you in school can improve interpersonal skills and your confidence to deal with a variety of different people.
[ترجمه گوگل]داشتن یک شغل پاره وقت در مدرسه می تواند مهارت های بین فردی و اعتماد به نفس شما را برای برخورد با افراد مختلف بهبود بخشد
[ترجمه ترگمان]زمانی که شما در مدرسه می توانید مهارت های بین فردی و اعتماد به نفس خود را بهبود بخشید تا با افراد مختلف مختلف سر و کار داشته باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She's been thinking about getting a part time job.
[ترجمه گوگل]او در فکر یافتن یک شغل پاره وقت است
[ترجمه ترگمان]اون داره به این فکر می کنه که یه کار نیمه وقت داشته باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Some can have a chance to find a part time job and gain more work experience.
[ترجمه گوگل]برخی می توانند فرصتی برای یافتن شغل پاره وقت و کسب تجربه کاری بیشتر داشته باشند
[ترجمه ترگمان]برخی از آن ها می توانند فرصتی برای یافتن شغل نیمه وقت و کسب تجربه کاری بیشتر داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Second,have a part time job for poor student is a good way to help reduce his family burden.
[ترجمه گوگل]دوم، داشتن شغل پاره وقت برای دانش آموز فقیر، راه خوبی برای کمک به کاهش بار خانواده او است
[ترجمه ترگمان]دوم، کار پاره وقت برای دانش آموزان فقیر فرصت خوبی برای کمک به کاهش بار خانواده اش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Having a part time job will give you some extra cash to pay for the things you need and help you avoid adding more to your debts.
[ترجمه گوگل]داشتن یک شغل پاره وقت به شما مقداری پول نقد اضافی برای پرداخت چیزهایی که نیاز دارید می دهد و به شما کمک می کند از اضافه کردن بیشتر به بدهی های خود جلوگیری کنید
[ترجمه ترگمان]داشتن یک شغل پاره وقت، پول نقد اضافی به شما می دهد تا بتوانید آنچه را که نیاز دارید را پرداخت کنید و به شما کمک می کند از اضافه کردن بیشتر به بدهی های خود خودداری کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Do you plan to find a part time job in the summer?
[ترجمه گوگل]آیا قصد دارید در تابستان شغل پاره وقت پیدا کنید؟
[ترجمه ترگمان]آیا برای پیدا کردن یک شغل نیمه وقت در تابستان برنامه ریزی می کنید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Then, search the job banks using "part-time", "part time" or "part time job" as keywords.
[ترجمه گوگل]سپس، بانک های کار را با استفاده از کلمات کلیدی "پاره وقت"، "پاره وقت" یا "شغل پاره وقت" جستجو کنید
[ترجمه ترگمان]سپس، با استفاده از \"پاره وقت\"، \"زمان\" یا \"شغل پاره وقت\" به عنوان کلمات کلیدی جستجو کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I will first start the company as a part time job until I have enough customers to start working full time.
[ترجمه گوگل]من ابتدا شرکت را به عنوان یک شغل نیمه وقت راه اندازی می کنم تا زمانی که مشتری کافی برای شروع کار تمام وقت داشته باشم
[ترجمه ترگمان]من برای اولین بار شرکت را به عنوان یک کار پاره وقت راه اندازی خواهم کرد تا زمانی که مشتریان کافی برای شروع کار تمام وقت داشته باشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Maybe we can have both our part time job and the courses at the same time, and then I can join the summer camp, and you can go traveling with your family in August.
[ترجمه گوگل]شاید بتوانیم هم کار پاره وقت و هم دوره ها را همزمان داشته باشیم و بعد من بتوانم به کمپ تابستانی ملحق شوم و شما در مرداد ماه با خانواده خود به مسافرت بروید
[ترجمه ترگمان]شاید ما هم هر دوی این کارها و دوره های زمانی را داشته باشیم و سپس من می توانم به کمپ تابستانی ملحق شوم، و شما می توانید در ماه آگوست با خانواده تان سفر کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. For about a year I freelanced for Hispanic Business part time while I continued my computer consulting as another part time job.
[ترجمه گوگل]حدود یک سال برای کسب و کار اسپانیایی به صورت نیمه وقت به صورت آزاد مشغول به کار شدم در حالی که به مشاوره کامپیوتری خود به عنوان شغل نیمه وقت دیگری ادامه دادم
[ترجمه ترگمان]مدت یک سال، زمانی که من به کار مشاوره کامپیوتر خود به عنوان یک شغل نیمه وقت دیگر ادامه دادم، برای مدت یک سال، برای بخش تجاری اسپانیایی freelanced کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Mr. Liu found full-time work as a laborer; his wife took a part time job and watched over the family's two children, a daughter and their young son Liu Jingjun.
[ترجمه گوگل]آقای لیو کار تمام وقت به عنوان کارگر پیدا کرد همسرش یک کار نیمه وقت گرفت و مراقب دو فرزند خانواده، یک دختر و پسر کوچکشان لیو جینگ جوون بود
[ترجمه ترگمان]آقای لیو کار تمام وقت خود را به عنوان کارگر پیدا کرد؛ همسرش کار پاره وقت انجام داد و دو فرزند خانواده، یک دختر و پسر their لیو Jingjun را تماشا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I asked why he does't use a computer, he said he has no part time job at this moment, so he has no desire to pay for that.
[ترجمه گوگل]پرسیدم چرا از کامپیوتر استفاده نمی کند، گفت فعلاً کار پاره وقت ندارد، بنابراین تمایلی به پرداخت هزینه آن ندارد
[ترجمه ترگمان]من پرسیدم که چرا از یک کامپیوتر استفاده نمی کند، او گفت که در این لحظه کار در کار نیست، بنابراین او هیچ علاقه ای به پرداخت این کار ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• period of work for less than the usual time

پیشنهاد کاربران

My friend you need a part time job because your monthly salary cannot solve your problems in future especially when you are married.
شغل پاره وقت ویا نیمه وقت
به دنبال شغل گشتن
شغل نیمه وقت یا شیفت

بپرس