معنی: منبع، والدین، پدر یا مادر، بعنوان والدین عمل کردنمعانی دیگر: پدر، مادر، والد، والده، پدر و مادر، پدر و فرزندی، مادر و فرزندی، (گیاه یا جانور یا سازواره) زادگر، اصل، سرچشمه، منشا، (به ویژه شرکت ها) اصلی، زادگر، پدر یا مادر بودن یا شدن، پس انداختن، پدری (یا مادری) کردن، نیا (نیاکان)، جد (اجداد)، درجمع والدین، منشاء
[ترجمه گوگل]رضایت کتبی یکی از والدین الزامی است [ترجمه ترگمان]رضایت کتبی یک والد مورد نیاز است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. A placid parent makes a placid home.
[ترجمه z.m] یک پدر ( یامادر ) آرام با آرامش خانه را نگه می دارد
|
[ترجمه گوگل]یک پدر و مادر آرام خانه ای آرام می سازد [ترجمه ترگمان] یه پدر آروم با آرامش خونه رو آروم میکنه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Children under fourteen should be accompanied by a parent.
[ترجمه گوگل]کودکان زیر چهارده سال باید با والدین همراه باشند [ترجمه ترگمان]کودکان زیر ۱۴ سال باید با پدر و مادر همراه باشند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. The proportion of single parent families varies between different income groups.
[ترجمه گوگل]نسبت خانواده های تک والدی بین گروه های درآمدی مختلف متفاوت است [ترجمه ترگمان]نسبت خانواده های تک سرپرست در گروه های مختلف درآمد تفاوت دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. Being a parent is her first priority.
[ترجمه گوگل]اولويت اول او پدر و مادر بودن است [ترجمه ترگمان]مادر بودن اولین اولویت او است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[کامپیوتر] منشاء ؛پدر - والد شیئی که خصوصیات خود را به شی ء تازه تولید شده ( فرزند ) منتقل می کند به روز سازی خصوصیات شی ء والد بر فرزند اثر می گذارد اما تغییر خصوصیات فرزند، اثری بر والد ندارد . نگاه کنید به object - oriented programming . draw programming . [زمین شناسی] مادر،والد هسته پرتوزای اولیه ای که پس از واپاشی به یک یا چندین هسته غیرپرتوزا تبدیل شده است . مقایسه شود با: product , daughter end [ریاضیات] والد، پدر
انگلیسی به انگلیسی
• act as a parent; raise children; originate father or mother; progenitor; forefather; animal or plant that produces or generates another; cause, origin, source; guardian; protector your parents are your father and mother.
پیشنهاد کاربران
🔺 Parents = والدین ( پدر و مادر ) 🔸 Spouses = زوج ( زن و شوهر ) 🔹 Siblings = همشیر ( خواهر و برادر ) ◾️ Niblings = خواهر زاده و برادرزاده ▫️Piblings = خاله و عمو یا عمه و دایی
والدین، والد مثال: His parents were very supportive of his decision. والدین او از تصمیم او حمایت خوبی کردند.
parent: والد parents: والدین
پِرمار، پرماردن permār
پِرمار یکی از زایندگان ( یا پدر یا مادر )
پِرمار
🇮🇷 همتای پارسی: پِرمار 🇮🇷
فرزندپروری
سرپرست
parent ( فیزیک ) واژه مصوب: مادر تعریف: هستهای پرتوزا که براثر واپاشی، هستۀ دیگری به نام دختر تولید می کند
پِرمار/پیرمار. پِرماریدَن.
والدین، اولیا پدر و مادر
توضیحاتی در رابطه با اسم parent معادل فارسی اسم parent "والد" است. به پدر یا مادر، parent یا والد گفته میشود. مثال: ". I'm going to meet Richard's parents for the first time this weekend" ( من قرار است والدین ریچارد را برای اولین بار این آخر هفته ملاقات کنم. ) ... [مشاهده متن کامل]
نکته: شکل جمع این واژه parents است که به هم به پدر و هم به مادر اشاره دارد; "والدین".