اسم ( noun )
• (1) تعریف: an animal or plant that lives on or in another organism and draws sustenance from it.
- Several diseases are caused by parasites that can live in the human intestine.
[ترجمه گوگل] چندین بیماری توسط انگل هایی ایجاد می شود که می توانند در روده انسان زندگی کنند
[ترجمه ترگمان] بسیاری از بیماری ها از انگل های parasites هستند که می توانند در روده انسان زندگی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] بسیاری از بیماری ها از انگل های parasites هستند که می توانند در روده انسان زندگی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- We were advised not to drink the water because of the presence of a parasite.
[ترجمه وحیده] بدلیل وجود انگل در آب، به ما توصیه شد که آن را ننوشیم.|
[ترجمه گوگل] به ما توصیه شد به دلیل وجود انگل آب را ننوشیم[ترجمه ترگمان] به ما توصیه شد که به خاطر وجود یک پارازیت، آب را سیراب نکنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a person who receives benefits or hospitality from others but does not give anything in return.
• مترادف: drone, leech
• مشابه: barnacle, bloodsucker, cadger, hanger-on, mooch, scrounge, sponge
• مترادف: drone, leech
• مشابه: barnacle, bloodsucker, cadger, hanger-on, mooch, scrounge, sponge
- My brother-in-law is an unemployed parasite who lives with us and never bothers to look for a job.
[ترجمه فاطمه احمدی] برادر شوهرم یه انگل بیکار هست که با ما زندگی میکندو هیچوقت با بدنبال کار گشتن خودش رو خسته نمی کند|
[ترجمه گوگل] برادر شوهرم یک انگل بیکار است که با ما زندگی می کند و هیچ وقت به خود زحمت نمی دهد که دنبال کار بگردد[ترجمه ترگمان] شوهر من یک انگل بی کار است که با ما زندگی می کند و هیچ وقت به دنبال شغلی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید