• (1)تعریف: acceptable or pleasing to the sense of taste. • مترادف: agreeable, savory • متضاد: unpalatable • مشابه: appetizing, delectable, delicious, flavorful, pleasant, sapid, satisfying, tasty
- The dish didn't look very appetizing but it was surprisingly palatable.
[ترجمه بهنام] این غذا خیلی اشتها اور بنظر نمی رسید ، اما به طور شگفت انگیزی لذیذ بود.
|
[ترجمه گوگل] این غذا خیلی اشتها آور به نظر نمی رسید اما به طرز شگفت انگیزی خوش طعم بود [ترجمه ترگمان] این غذا بسیار مطبوع به نظر نمی رسید، اما به طرز شگفت انگیزی مطبوع بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: acceptable or pleasing to the mind or emotions. • مترادف: agreeable, pleasant • متضاد: disagreeable, unpalatable • مشابه: appetizing, delectable, enjoyable, nice, sapid, satisfying
- I didn't find either of the suggestions particularly palatable, but I couldn't think of another option that would please me any better.
[ترجمه گوگل] من هیچ یک از این پیشنهادها را به خصوص خوشایند ندیدم، اما نمیتوانستم به گزینه دیگری فکر کنم که بهتر از این برایم خوشایند باشد [ترجمه ترگمان] من هیچ کدام از پیشنهادها را به طور خاصی خوشایند پیدا نکردم، اما فکر دیگری نمی توانستم به ذهنم خطور کند که این کار را بهتر از من انجام دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. palatable and nutritious food
خوراک خوشمزه و مغذی
2. The truth, as always, is slightly less palatable.
[ترجمه گوگل]حقیقت، مثل همیشه، کمی کمتر دلپذیر است [ترجمه ترگمان]حقیقت، همان طور که همیشه است، کمی کم تر خوشایند است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The truth is not always very palatable.
[ترجمه گوگل]حقیقت همیشه خیلی خوشایند نیست [ترجمه ترگمان]حقیقت همیشه خوشایند نیست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The meal was barely palatable.
[ترجمه گوگل]غذا به سختی قابل خوردن بود [ترجمه ترگمان] غذا به سختی مطبوع بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The food is now palatable, and the medical treatment first-rate.
[ترجمه گوگل]غذا در حال حاضر خوش طعم است، و درمان پزشکی درجه یک [ترجمه ترگمان]این غذا اکنون خوشایند است و نرخ درمان پزشکی اولیه است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. His scepticism and irony make his musings palatable to a Western ear.
[ترجمه گوگل]بدبینی و کنایه او تفکرات او را برای گوش غربی ها خوشایند می کند [ترجمه ترگمان]بدبینی و کنایه او تفکرات خود را برای یک گوش غرب خوشایند می سازد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Dinner was sardines and stew, made palatable by two lots of vodka.
[ترجمه گوگل]شام ساردین و خورش بود که با دو عدد ودکا خوش طعم می شد [ترجمه ترگمان]شام، ساردین و ساردین بود و دو گیلاس ودکا به مشام می رسید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. If this is making atrocities palatable for not a few concerned citizens the aftertaste is a bit too much.
[ترجمه گوگل]اگر این باعث می شود که جنایات برای تعداد کمی از شهروندان نگران خوشایند باشد، طعم پس از آن کمی بیش از حد است [ترجمه ترگمان]اگر این مساله به مذاق برخی از شهروندان علاقمند نیست، aftertaste کمی بیش از حد است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Barley straw is soft and palatable, and is widely used as bulk feed for beef cattle.
[ترجمه گوگل]کاه جو نرم و خوش طعم است و به طور گسترده ای به عنوان خوراک فله برای گاوهای گوشتی استفاده می شود [ترجمه ترگمان]کاه جو نرم و خوشایند است و به طور گسترده به عنوان غذای عمده برای گوشت گاو مورد استفاده قرار می گیرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Overfertilization by nitrogen may also make trees more palatable to insects.
[ترجمه گوگل]کود دهی بیش از حد توسط نیتروژن همچنین ممکن است درختان را برای حشرات خوش طعم تر کند [ترجمه ترگمان]هم چنین Overfertilization توسط نیتروژن ممکن است درختان را برای حشرات خوشایند سازد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Public financing is more palatable, however, when combined with other, more popular reforms such as limits on campaign spending.
[ترجمه گوگل]با این حال، تأمین مالی عمومی وقتی با سایر اصلاحات محبوب تر مانند محدودیت در هزینه های مبارزات انتخاباتی ترکیب شود، خوشایندتر است [ترجمه ترگمان]با این حال، تامین مالی عمومی بیشتر خوشایند است، با این حال، وقتی همراه با دیگر اصلاحات محبوب تری مانند محدودیت هزینه های کمپین باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. He excelled in conveying information in a palatable, humorous, and exciting form to a general audience.
[ترجمه گوگل]او در انتقال اطلاعات به شکلی دلپذیر، طنزآمیز و مهیج به مخاطب عام سرآمد بود [ترجمه ترگمان]او در انتقال اطلاعات به یک شکل مطبوع، خنده دار و هیجان انگیز برای مخاطبان عمومی برتر بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The new invention was nutritious, palatable, cheap and simple to make.
[ترجمه زینب سرآمد] ابداع جدید مغذی، لذیذ، ارزان و آسان جهت آماده کردن بود.
|
[ترجمه گوگل]اختراع جدید مغذی، خوش طعم، ارزان و ساده بود [ترجمه ترگمان]اختراع جدید مغذی، خوشایند، ارزان و ساده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. They changed the wording of the advertisement to make it more palatable to women.
[ترجمه گوگل]آنها متن آگهی را تغییر دادند تا برای زنان خوشایندتر شود [ترجمه ترگمان]آن ها کلمات آگهی را تغییر دادند تا آن را برای زنان خوشایند جلوه دهند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Some of the dialogue has been changed to make it more palatable to an American audience.
[ترجمه گوگل]برخی از دیالوگ ها تغییر کرده اند تا برای مخاطب آمریکایی دلپذیرتر شود [ترجمه ترگمان]برخی از این گفتگو تغییر کرده است تا آن را برای مخاطبان آمریکایی مناسب تر کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[علوم دامی] خوشخوراکی ؛ مجموعه ویژگیهای فیزیکی، طعم، بو و مانند آنها که میزان پذیرش یک خوراک بوسیله حیوان را مشخص می کند .
انگلیسی به انگلیسی
• tasty, savory; agreeable to the senses if you describe food or drink as palatable, you mean that it tastes quite pleasant; a formal word. if you describe something such as an idea as palatable, you mean that it is easy to accept; a formal word.
پیشنهاد کاربران
✨ از مجموعه لغات GRE ✨ ✍ توضیح: Pleasant to taste or acceptable to mind 🍽️ 🔍 مترادف: Tasty, agreeable ✅ مثال: The chef prepared a palatable dish that impressed all the guests
مطبوع به ذائقه، خوش طعم، لذیذ، دلپذیر
مطلوب خوشمزه
خوشایند
Palatable=acceptable or pleasing to the sense of taste Syn=delicious
palatable ( علوم و فنّاوری غذا ) واژه مصوب: کامپذیر تعریف: ویژگی غذای خوشطعم و دلچسب