paged

جمله های نمونه

1. he paged the book without interest
او بدون علاقه کتاب را ورق می زد.

2. she paged through the magazine looking for a suitable picture
او (به سرعت) مجله را ورق می زد و دنبال یک عکس مناسب می گشت.

3. the doctor was paged over the loudspeaker
پزشک را با بلندگو صدا زدند.

انگلیسی به انگلیسی

• numbered, having pages; called (to the telephone); beeped (on a beeper or a pager)

پیشنهاد کاربران

بپرس