pacifist

/ˈpæsəfəst//ˈpæsiːfɪst/

معنی: ارامش طلب، صلح جو
معانی دیگر: pacificist صلح جو

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: one who opposes war and refuses to practice or acknowledge violence as a way of settling disputes or resisting aggression.
متضاد: militarist, warmonger

- Some pacifists gave up their ideals and joined the fight in World War II.
[ترجمه گوگل] برخی از صلح طلبان از آرمان های خود دست کشیدند و در جنگ جهانی دوم به مبارزه پیوستند
[ترجمه ترگمان] برخی pacifists ideals را رها کردند و در جنگ جهانی دوم به جنگ پیوستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: one whose belief leads him or her to refuse to be drafted into military service; conscientious objector.
صفت ( adjective )
• : تعریف: pertaining to or characterized by a belief in pacifism.

- pacifist leanings
[ترجمه گوگل] تمایلات صلح طلبانه
[ترجمه ترگمان] تمایلات pacifist
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- a pacifist approach
[ترجمه گوگل] رویکرد صلح طلبانه
[ترجمه ترگمان] یک رویکرد صلح طلب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a card-carying pacifist
صلح جوی دو آتشه

2. I've never met such an ardent pacifist as Terry.
[ترجمه گوگل]من هرگز صلح طلب سرسختی مانند تری ندیده ام
[ترجمه ترگمان]من تا به حال چنین صلح ardent رو با تری ندیده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Later he was to become famous as a pacifist.
[ترجمه گوگل]بعدها قرار بود به عنوان یک صلح طلب مشهور شود
[ترجمه ترگمان]بعدها او به عنوان یک صلح طلب مشهور شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Pacifist movements gathered strength in Norway.
[ترجمه بهروز مددی] تحرکات صلح طلبانه در کشور نروژ شدت گرفت. ( البته بسته به متن ممکن است معنی تغییر کند )
|
[ترجمه گوگل]جنبش‌های صلح‌طلب در نروژ قدرت گرفتند
[ترجمه ترگمان]حرکات pacifist در نروژ قوت گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The pacifist movement is gaining increasing support among young people.
[ترجمه گوگل]جنبش صلح طلبانه در میان جوانان حمایت فزاینده ای را به دست می آورد
[ترجمه ترگمان]جنبش pacifist در حال افزایش حمایت فزاینده در میان جوانان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A pacifist, a socialist, and many other wonderful, otherworldly things.
[ترجمه گوگل]یک صلح طلب، یک سوسیالیست، و بسیاری چیزهای شگفت انگیز و اخروی دیگر
[ترجمه ترگمان]یک صلح طلب، یک سوسیالیست، و بسیاری چیزهای عجیب و غریب دیگر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The Labour candidate advocating a pacifist programme, reversed a large Conservative majority in a seat never before held by Labour.
[ترجمه گوگل]نامزد حزب کارگر که از یک برنامه صلح‌طلبانه حمایت می‌کرد، اکثریت بزرگ محافظه‌کاران را در کرسی که قبلاً در اختیار حزب کارگر نبوده بود، معکوس کرد
[ترجمه ترگمان]کاندیدای کارگر که حامی یک برنامه صلح طلب بود، اکثریت محافظه کار را در یک کرسی که هرگز توسط حزب کارگر برگزار نشد، معکوس کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Bergson was imprisoned as a pacifist during the World War I.
[ترجمه گوگل]برگسون در طول جنگ جهانی اول به عنوان یک صلح طلب زندانی شد
[ترجمه ترگمان]Bergson در طول جنگ جهانی اول به عنوان یک صلح طلب زندانی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. For the pacifist mainstream, however, the threatened industrial explosion fed nightmares of social collapse rather than dreams of international peace.
[ترجمه گوگل]با این حال، برای جریان اصلی صلح‌طلب، انفجار صنعتی در معرض خطر به جای رویاهای صلح بین‌المللی، کابوس‌های فروپاشی اجتماعی را تغذیه می‌کرد
[ترجمه ترگمان]با این وجود، برای جریان اصلی صلح، انفجار صنعتی تهدید به فروپاشی اجتماعی به جای رویاهای صلح بین المللی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Heather played the pacifist role, pointing out that despite all the litter and dead sheep it was quite a nice campsite.
[ترجمه گوگل]هدر نقش صلح‌طلب را بازی کرد و به این نکته اشاره کرد که با وجود همه زباله‌ها و گوسفندان مرده، اردوگاه بسیار خوبی بود
[ترجمه ترگمان]هدر نقش pacifist را بازی کرد و خاطر نشان ساخت که با وجود تمام آشغال و گوسفند مرده، اردوگاه بسیار خوبی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In sharp contrast to previous pacifist agitations, the Nonconformist churches played only a minor role.
[ترجمه گوگل]بر خلاف آشوب‌های صلح‌طلب پیشین، کلیساهای ناسازگار فقط نقش کوچکی داشتند
[ترجمه ترگمان]در تضاد شدید با آشفتگی های pacifist قبلی، کلیساهای Nonconformist تنها نقش کوچکی ایفا کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Morality and pacifist emotion were the driving forces behind much of the uninformed criticism of the Sandys Reformation.
[ترجمه گوگل]اخلاق و احساسات صلح‌طلبانه نیروهای محرکه بسیاری از انتقادات ناآگاهانه از اصلاحات سندیس بودند
[ترجمه ترگمان]احساسات Morality و pacifist، نیروهای محرک بسیاری از انتقادهای uninformed از جنبش اصلاح دینی Sandys بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Ramsey could not say he was a pacifist.
[ترجمه گوگل]رمزی نمی توانست بگوید او یک صلح طلب است
[ترجمه ترگمان]رمزی نمی توانست بگوید که یک صلح طلب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. During the war his pacifist leanings were not helpful.
[ترجمه گوگل]در طول جنگ، تمایلات صلح طلبانه او مفید نبود
[ترجمه ترگمان]در طی جنگ، تمایلات pacifist کمکی نبودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ارامش طلب (اسم)
pacifist, pacificist

صلح جو (صفت)
irenic, pacifist, pacific, pacificist

انگلیسی به انگلیسی

• lover of peace; one who advocates pacifism

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : pacify
✅️ اسم ( noun ) : peace / peacefulness / pacifism / pacifist / pacification
✅️ صفت ( adjective ) : peaceful / peaceable / pacifist / pacific
✅️ قید ( adverb ) : peacefully / peaceably
A pacifist won’t use or agree to the use of violence
طرفدار صلح، صلح طلب
noun
a person who believes that war and violence are unjustifiable.
"she was a committed pacifist all her life"
صلح طلب
pacifist ( علوم سیاسی و روابط بین الملل )
واژه مصوب: صلح‏باور
تعریف: کسی که جنگ و خشونت برضدِ انسان ها را محکوم می‏کند
Come on
Come on what
Come outside
I'm a pacifist dude : من صلح طلبم
[در فلسفه اخلاق] صلح طلب، ضدجنگ، مخالف با تمام اشکال جنگ حتی جنگ دفاعی

بپرس