95 1617 100 1 pushover /ˈpʊʃoʊvə/ /ˈpʊʃəʊvə/(امریکا - خودمانی)، کار آسان، کار بی دردسر، سهل، مثل آب خوردن، زود تسلیم، گولو، مطیع، هالو بررسی کلمه pushover اسم ( noun )• (1) تعریف: (informal) anything that is easily done.• (2) تعریف: a person, team, or the like that is easily defeated, convinced, or taken advantage of. واژه pushover در جمله های نمونه 1. The game will be a pushover. [ترجمه ترگمان]این بازی ساده و آسان خواهد بود [ترجمه گوگل]این بازی یک ضربه گیر خواهد بود [ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 2. The examination was a pushover ; I'm sure of all the answers. [ترجمه ترگمان]ازمایشات خیلی ضعیف بود؛ از همه جوابها مطمئن هستم [ترجمه گوگل]معاینه یک فشار دادن بود؛ من از تمام پاسخ ها مطمئن هستم [ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 3. The interview was an absolute pushover. [ترجمه ترگمان]این مصاحبه یک هدف نهایی برای رسیدن به هدف بود [ترجمه گوگل]مصاحبه مطلق مطلق بود [ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 4. You might think Hungarian a pushover to learn. It is not. [ترجمه ترگمان]شما ممکن است فکر کنید که مجارستان یک هدف آسان برای یادگیری است این طور نیست [ترجمه گوگل]شما مجبور به یادگیری زبان انگلیسی هستید این نیست [ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید ... معنی کلمه pushover به انگلیسی pushover• gullible person, sucker; simple task, something that is easily done; person or thing that is easily defeated• you say that something or someone is a pushover when it is easy to obtain what you want from them; an informal word. pushover را به اشتراک بگذارید پیشنهاد کاربران مصطفي شريفي در رشته عمران بارافزون ترجمه ميشود محمد حسینی بار مازاد Azar در این جمله خط بطلان معنی می شودMaybe he is trying to sound tough but his face has pushover written on it مصطفیMostafa110ali@gmail.com هالو، پخمهکسی که به راحتی می توان به او زور گفت و او از خود دفاع نمی کند Davari مطيع و بله قربان گو البته نه الزاماً هميشه و فقط در شرايط خاصSome guys are pushovers when it comes to women. M.madado You really are a pushover این جمله یعنی تو واقعا ادم پخمه ای هستی!؟ Figure Subordinate and subservient, easy to defeat, influence, or overcome, Fatemeh Sk آدم ضعیف و دهن بین رسول قنبری فرمانبردار معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها Mamad > oicide موسی > theoretical Farnaz > head set M.sh > strangest مایرا رد > spare no pains مایرا > spare no pains Hana > rrhage سید مهدی حسینی نسب > Where is the party? نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته سارافرجپورواژگان لری( بختیاری) محمد حاتمی نژادزینب زرمسلک علی حقی بستان آبادDark Light موسیعلی باقری فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته فاک یک غازی نام کره ای رهی برگشود شن زار سهم عمده سبلان زراسوند