• : تعریف: (informal) dazed or confused from, or as though from, repeated punches to the head; punch-drunk.
جمله های نمونه
1. The article is written in his usual punchy style.
[ترجمه Shirinbahari] این مقاله با سبک تاثیر گذار او نوشته شده است.
|
[ترجمه گوگل]مقاله به سبک همیشگی او نوشته شده است [ترجمه ترگمان]مقاله به سبک معمول خود نوشته شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Try to write using short, punchy sentences.
[ترجمه گوگل]سعی کنید با استفاده از جملات کوتاه و تند بنویسید [ترجمه ترگمان]سعی کنید با استفاده از جملات کوتاه و موثر بنویسید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Would a particular setting help to maintain a punchy sound?
[ترجمه گوگل]آیا تنظیم خاصی به حفظ صدای پانچ کمک می کند؟ [ترجمه ترگمان]آیا یک تنظیمات خاص ممکن است به حفظ یک صدای قوی کمک کند؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Start with a punchy sentence, get them reading.
[ترجمه گوگل]با یک جمله تند شروع کنید، آنها را وادار به خواندن کنید [ترجمه ترگمان]با یک جمله قوی شروع کنید، آن ها را بخوانید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. There were punchy announcements from two oil exploration companies closely followed by private punters.
[ترجمه گوگل]اعلامیه های بدی از سوی دو شرکت اکتشاف نفت منتشر شد که از نزدیک توسط شرکت کنندگان خصوصی دنبال شد [ترجمه ترگمان]از دو شرکت اکتشاف نفت در ارتباط نزدیکی با شرکت های خصوصی خبر داده شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Fast, punchy and decisive, this double album is a welcome return for the pioneering Dogs.
[ترجمه گوگل]این آلبوم دوگانه سریع، قوی و قاطع، بازگشت خوشآمدی برای سگهای پیشگام است [ترجمه ترگمان]سریع، قوی و قاطع، این آلبوم دونفره بازگشت خوشایندی برای سگ های پیشگام است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Share valuations are punchy, earnings momentum faded.
[ترجمه گوگل]ارزش گذاری سهام ضعیف است، شتاب سود کاهش یافته است [ترجمه ترگمان]valuations به اشتراک گذاشته شده اند، مومنتوم درآمدها محو شده اند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. However, this album is all about the punchy bass.
[ترجمه گوگل]با این حال، این آلبوم همه چیز در مورد باس پانچ است [ترجمه ترگمان]با این حال، این آلبوم همه چیز در مورد ترکیب قوی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Grappling with election issues in fine punchy form.
[ترجمه گوگل]دست و پنجه نرم کردن با مسائل انتخاباتی به شکلی خوب [ترجمه ترگمان]grappling با مسائل انتخاباتی به شکل بد ترکیب می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. There are some punchy horn arrangements on Your Heart and the title track, and pretty country stylings on Come With Me.
[ترجمه گوگل]در Your Heart و تیتراژ آهنگهای شیپوری و استایلهای زیبای کانتری در Come With Me وجود دارد [ترجمه ترگمان]چند تا arrangements قوی روی قلب و راه عنوان وجود داره، و یه سرزمین زیبا با من بیا [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Punchy green fig aromas with a hint of flintiness on the nose.
[ترجمه گوگل]رایحه های تند انجیر سبز با رایحه ای از چخماق در بینی [ترجمه ترگمان]آن رایحه خوش green سبز را با ایما و اشاره بر بینی نشان می داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. 'T as hard-edged as the punchy production several contemporary urban sets have presented.
[ترجمه گوگل]'T به سختی لبه های تولید پرچین چند مجموعه شهری معاصر ارائه شده است [ترجمه ترگمان]T به عنوان تولید موثر چند مجموعه شهری معاصر ارایه شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. That punchy rate of growth helps explain the biggest surprise.
[ترجمه گوگل]این نرخ رشد ضعیف به توضیح بزرگترین شگفتی کمک می کند [ترجمه ترگمان]این نرخ موثر رشد کمک می کند تا بزرگ ترین شگفتی را توضیح دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. You felt sort of punchy and spaced out.
[ترجمه گوگل]احساس می کردی یک جورایی منگنه و از هم فاصله گرفتی [ترجمه ترگمان]تو یه جورایی دلت می خواست تنگ بشه و از فکر بیرون رفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• dazed and confused as a result of repeated blows to the head; energetic, lively if you describe a piece of writing as punchy, you mean that it is effective and forceful, because points are made clearly, briefly, and decisively.
پیشنهاد کاربران
unch ( ضربه مشت ) ← Punchy ( صفتی برای توصیف چیزی که مانند یک مشت، تأثیر قوی دارد ) حوزه فیزیکی: گیجی ناشی از ضربه ← حوزه انتزاعی: تأثیر قوی و مستقیم 1. English: She gave a punchy presentation that kept everyone engaged. ... [مشاهده متن کامل]
Persian ( FA ) : او یک ارائه قوی و اثرگذار ارائه داد که همه را مشغول نگه داشت. - - - 2. English: The article was short and punchy, making its point clearly. Persian ( FA ) : مقاله کوتاه و پرطنین بود و نظر خود را به وضوح بیان می کرد. - - - 3. English: He has a punchy writing style that grabs your attention. Persian ( FA ) : او سبک نوشتاری مؤثر و جذابی دارد که توجه تو را جلب می کند. - - - 4. English: The speaker’s punchy remarks left a lasting impression. Persian ( FA ) : اظهارات کوبنده سخنران تأثیر ماندگاری گذاشت. - - - 5. English: The ad campaign was punchy and memorable. Persian ( FA ) : کمپین تبلیغاتی پراثر و به یادماندنی بود. - - - Key Meanings of "Punchy" in Persian Context: - قوی و اثرگذار ( strong and impactful ) - پرطنین ( resonant/forceful ) - مؤثر ( effective ) - کوبنده ( forceful/hitting hard ) - پراثر ( highly effective ) deepseek
گیج سردرگم درمانده
Clear and effective
نیرومند. گیرا. موثر his style is journalistic, with short punchy sentences