prorate

/ˈproˈreɪt//ˈproˈreɪt/

معنی: سرشکن کردن، به نسبت تقسیم کردن
معانی دیگر: بخش کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: prorates, prorating, prorated
مشتقات: proratable (adj.), proration (n.)
• : تعریف: to divide, allocate, or assess proportionately.

- The water tax is prorated according to consumption.
[ترجمه گوگل] مالیات آب به میزان مصرف تقسیم می شود
[ترجمه ترگمان] مالیات بر آب طبق مصرف تامین می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. It is usual to prorate the taxes between the seller and the buyer in the sale of real estate.
[ترجمه گوگل]معمولاً در فروش املاک و مستغلات، مالیات بین فروشنده و خریدار تقسیم می شود
[ترجمه ترگمان]طبق معمول پرداخت مالیات بین فروشنده و خریدار در فروش املاک و مستغلات بسیار معمول است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The fee will be prorated for the days you do not attend.
[ترجمه گوگل]هزینه به نسبت روزهایی که حضور ندارید محاسبه می شود
[ترجمه ترگمان]این هزینه برای روزهایی که شما در آن شرکت نمی کنید هزینه ای خواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Prorate the height of the tidal waves.
[ترجمه گوگل]ارتفاع امواج جزر و مدی را نسبت کنید
[ترجمه ترگمان]و ارتفاع امواج دریا را در بر می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The remove of the problem existed in old water prorate technique by rate decline test is an progress as well as a breakthrough of eccentric separate injection techniques.
[ترجمه گوگل]رفع مشکلی که در روش قدیمی نسبت آب با آزمایش کاهش سرعت وجود داشت، یک پیشرفت و همچنین پیشرفتی در تکنیک‌های تزریق جداگانه غیرعادی است
[ترجمه ترگمان]حذف مشکل موجود در تکنیک prorate آب قدیمی با تست کاهش نرخ، پیشرفت و پیشرفت تکنیک های تزریق جداگانه غیر عادی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Plug the regular-season results with Gasol into the formula and prorate it over 82 games, and you get a 69-win team with a scoring margin that dwarfs that of the three champion teams.
[ترجمه گوگل]نتایج فصل عادی را با Gasol به فرمول اضافه کنید و آن را در 82 بازی نسبت کنید، و یک تیم 69 بردی با اختلاف امتیازی که از سه تیم قهرمان کوتوله می شود، دریافت می کنید
[ترجمه ترگمان]در فصل عادی نتایج فصلی با Gasol را به این فرمول اضافه کنید و آن را بیش از ۸۲ بازی کنید، و یک تیم ۶۹ برنده با حاشیه امتیازدهی به دست می آورید که این تیم را از سه تیم قهرمان کوچک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سرشکن کردن (فعل)
prorate

به نسبت تقسیم کردن (فعل)
prorate

تخصصی

[حقوق] تسهیم کردن، به نسبت تقسیم (یا تسهیم) کردن

انگلیسی به انگلیسی

• divide or calculate proportionately

پیشنهاد کاربران

بپرس