promiscuous

/ˈproməskwəs//prəˈmɪskjʊəs/

معنی: بی قاعده، بیقید در امور جنسی
معانی دیگر: قاتی پاتی، درهم و برهم، درهم آمیخته، بی بند وبار (به ویژه در امور جنسی)، بی عفت، بی ناموس

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: promiscuously (adv.), promiscuousness (n.)
(1) تعریف: having casual sexual relations with many different people.
مترادف: loose
متضاد: chaste, virtuous
مشابه: abandoned, fast, free, impure, profligate, sluttish, wanton, whorish

- Her rather promiscuous roommate spent most of her nights with one boyfriend or another, so she usually had the apartment to herself.
[ترجمه گوگل] هم اتاقی نسبتاً بداخلاق او بیشتر شب هایش را با دوست پسر یا دوست پسرش می گذراند، بنابراین او معمولاً آپارتمان را برای خودش می گرفت
[ترجمه ترگمان] هم اتاقیم بیشتر شب ها را با یک دوست پسر یا یکی دیگر می گذراند، بنابراین او معمولا آپارتمان را به خودش اختصاص می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: composed of a diverse and miscellaneous mixture of parts or elements.
مشابه: diverse, heterogeneous, miscellaneous, mixed, mixed-up, motley, scrambled, varied, variegated

- The new building has been described as a promiscuous architectural eyesore.
[ترجمه گوگل] ساختمان جدید به عنوان یک چشم انداز معمارانه نابجا توصیف شده است
[ترجمه ترگمان] این ساختمان جدید به عنوان یک ظاهر تجاری نامنظم توصیف شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- A promiscuous assemblage of people waited outside the courthouse to hear the verdict.
[ترجمه گوگل] جمعی از مردم بیرون از دادگاه منتظر شنیدن حکم بودند
[ترجمه ترگمان] یک گروه بی بند از مردم بیرون دادگاه منتظر بودند تا حکم را بشنوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: without any selectivity; indiscriminate.
مترادف: indiscriminate, undiscriminating
متضاد: selective
مشابه: desultory, haphazard, indifferent, uncritical, undiscerning

- The promiscuous giving out of high grades does not elevate the self-esteem of those students receiving them.
[ترجمه گوگل] دادن بی رویه از نمرات بالا، عزت نفس دانش آموزانی را که آنها را دریافت می کنند، افزایش نمی دهد
[ترجمه ترگمان] بی promiscuous که از نمرات بالا دست می کشند، عزت نفس این دانش آموزان را بالا نمی برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. I suppose I was quite promiscuous in my youth.
[ترجمه گوگل]فکر می کنم در جوانی کاملاً بی بند و بار بودم
[ترجمه ترگمان]تصور می کنم که در دوران جوانی کاملا لخت بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Pack out really is worse than promiscuous.
[ترجمه گوگل]پک کردن واقعاً بدتر از هرزگی است
[ترجمه ترگمان]جمع کردن واقعا بدتر از promiscuous است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She is perceived as vain, spoilt and promiscuous.
[ترجمه گوگل]او به عنوان بیهوده، خراب و فحشا تلقی می شود
[ترجمه ترگمان]او خود را بی هوده و spoilt و promiscuous درک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Untamed, they can indulge their short-term and promiscuous male sexuality and many do.
[ترجمه گوگل]رام نشده، آنها می توانند از تمایلات جنسی کوتاه مدت و بی بند و بار مردانه خود لذت ببرند و بسیاری این کار را انجام می دهند
[ترجمه ترگمان]آن ها می توانند تمایلات جنسی کوتاه مدت و هرزه خود را ابراز کنند و بسیاری از آن ها را انجام دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Truly promiscuous opportunists would not be too choosy, one would think.
[ترجمه گوگل]می توان فکر کرد که فرصت طلبان واقعاً بی بند و بار چندان اهل انتخاب نیستند
[ترجمه ترگمان]باور کنید که فرصت طلبان بی قید و بند بیش از حد مجاز نخواهند بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Rumors spread through the school that Jill was promiscuous.
[ترجمه گوگل]شایعاتی در مدرسه پخش شد مبنی بر اینکه جیل بی بند و بار است
[ترجمه ترگمان]شایعاتی در میان مدارس پخش شد که جیل بی promiscuous بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The promiscuous princess quickly becomes a pawn.
[ترجمه گوگل]شاهزاده خانم هرزگی به سرعت تبدیل به یک پیاده می شود
[ترجمه ترگمان]شاهزاده خانم promiscuous به سرعت یک سرباز می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Just by definition, they're going to be promiscuous.
[ترجمه گوگل]فقط طبق تعریف، آنها در حال رفتن به بی بند و باری
[ترجمه ترگمان]تنها با تعریف، آن ها در حال promiscuous هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I remain, firmly in defence of happily promiscuous hominids.
[ترجمه گوگل]من همچنان می‌مانم، محکم در دفاع از انسان‌های شادمانه بی‌حساب
[ترجمه ترگمان]من همچنان در دفاع از hominids بی قید و شرط باقی می مانم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. One of them once issued an edict against promiscuous kissing on New Year's Day.
[ترجمه گوگل]یکی از آنها یک بار در روز سال نو حکمی علیه بوسیدن فحشا صادر کرد
[ترجمه ترگمان]یکی از آن ها یک بار فرمانی را علیه بوسیدن promiscuous در روز سال نو صادر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The most promiscuous species end up a collage of different handicaps, ornaments, and gaudy blotches.
[ترجمه Edris nozari] بی قاعده ترین گونه ها به ناتوانیهای مختلف اختلاط رنگی زیورالات و لکه های جلف ختم میشوند.
|
[ترجمه گوگل]هرج و مرج ترین گونه ها به کلاژی از ناتوانی ها، زیور آلات و لکه های زشت ختم می شوند
[ترجمه ترگمان]most گونه promiscuous، ترکیبی از موانع مختلف، زیورآلات و blotches رنگارنگ را به پایان می رسانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Men are promiscuous opportunists at heart and in their fantasies.
[ترجمه گوگل]مردان در قلب و در خیالات خود فرصت طلبان بی بند و باری هستند
[ترجمه ترگمان]مردان در قلب و in نامنظم و in هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Promiscuous men are rarely criticized as severely as promiscuous women.
[ترجمه گوگل]به ندرت از مردان بدحجاب به اندازه زنان هرزگی به شدت مورد انتقاد قرار می گیرند
[ترجمه ترگمان]مردان Promiscuous به ندرت به عنوان زنان روسپی مورد انتقاد قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She was a dreary, promiscuous, disorganized piece of human driftwood, who kept having babies of dubious provenance.
[ترجمه گوگل]او تکه‌ای دلهره‌آور، بی‌حوصله و بی‌نظم از چوب انسان بود که مدام بچه‌هایی با منشا مشکوک به دنیا می‌آورد
[ترجمه ترگمان]او یک تکه چوب خشک و نامنظم و نامنظم و نامنظم بود که بچه های مشکوک را نگه می داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی قاعده (صفت)
irregular, desultory, immethodical, loose, atypical, promiscuous, ruleless, informal, rough-and-tumble

بی قید در امور جنسی (صفت)
promiscuous

تخصصی

[کامپیوتر] حالت بی قاعده - حالتی که در آن یک کامپیوتر تمام بسته های داده در شبکه را فرا می خواند، حتی بسته هایی که برای آن آدرس دهی نشده اند . نگاه کنید به sniffer .

انگلیسی به انگلیسی

• indiscriminate, lacking discernment; wanton, licentious; mixed, blended
someone who is promiscuous has sex with many different people; used showing disapproval.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : promiscuity
✅️ صفت ( adjective ) : promiscuous
✅️ قید ( adverb ) : promiscuously
🔴 ( of a person ) having a lot of different sexual partners or sexual relationships, or ( of sexual habits ) involving a lot of different partners
فردیکه که با افراد بسیار زیاد و مختلفی سکس داره
...
[مشاهده متن کامل]

◀️ ?When's the last time you've been promiscuous
آخرین باری که بی بندوبار بودی کی بوده؟

بی رویه
promiscuous proliferation
تکثیر بی رویه
اتفاقی، بی هدف، حساب نشده
بی قیدوبند
آشفته و درهم ریخته
بی بند و بار
✳A slut is a person who is known to have had sex many times with different
individuals.
✳✳
A person that has promiscuous sex. Someone who sleeps around, not great for relationship
✳✳✳ adjective
...
[مشاهده متن کامل]

[more promiscuous; most promiscuous] disapproving
1 : having or involving many sexual partners
a promiscuous man/woman
promiscuous behavior
promiscuous sex
2 formal : including or involving too many people or things : not limited in a careful or proper way
He was promiscuous with his apologies. [=he apologized often for many different reasons]
a promiscuous selection of poems

بپرس