probe

/proʊb//prəʊb/

معنی: کاوش، میله، تحقیق، رسیدگی، مسبار، کاوشگر، میله استحکام، اکتشاف جدید، سنبه جراحی، جستجو، تفحص کردن، غور وبررسی کردن، کاوش کردن
معانی دیگر: وارسی، بررسی، فروپژوهی، گمانه زنی، کند و کاو، فراجویی، (اکتشاف جغرافیایی یا فضایی و غیره) فرا پژوهی، یاب جویی، سفینه ی یابشگر، فضانا و پژوهشی، (زخم و حفره و غیره را با میله و غیره) کاوش کردن، فروپژوهی کردن، معاینه کردن، (با دقت زیاد) بررسی کردن، وارسی کردن، کند و کاو کردن، یابشگری کردن، یاب جویی کردن، (برای معاینه ی زخم و غیره) میله، قاشقک، سوند، میل، سیخ، پروب، (با میله) معاینه، میله زنی، مته زنی، (هر چیزی که برای سنجش در چیز دیگر فرو می کنند مانند الکترود یا لوله ی پیتوت) ردیاب، درون سنج، نمونه بردار، نیشتر

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: probes, probing, probed
(1) تعریف: to delve into deeply or thoroughly.
مترادف: delve into, examine, explore, investigate, plumb, scrutinize
مشابه: inspect, penetrate, sound out

- Her question probed my thinking on the matter.
[ترجمه سعید پارساپور ] سوالش مرا به فکر بررسی و پرس و جو پیرامون موضوع واداشت
|
[ترجمه Zahra Rahmani] سوال او تفکر ( طرز فکر ) من را نسبت به موضوع کند و کاو کرد ( میکرد ) .
|
[ترجمه اوس‌موسی] سؤالش ( نحوه ی ) تفکر من را بررسی کرد.
|
[ترجمه گوگل] سوال او تفکر من را در مورد این موضوع بررسی کرد
[ترجمه ترگمان] سوال او در مورد موضوع مورد نظر من بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- This is one news program that really probes the issues.
[ترجمه گوگل] این یک برنامه خبری است که واقعاً مسائل را بررسی می کند
[ترجمه ترگمان] این یک برنامه خبری است که واقعا مسائل را مورد بررسی قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to examine or investigate with, or as if with, a probe.
مترادف: examine, explore, investigate, prod
مشابه: hunt, inspect, penetrate, plumb, poke, rummage, search, test

- The doctor probed my ear.
[ترجمه گوگل] دکتر گوشم را بررسی کرد
[ترجمه ترگمان] دکتر گوشم را معاینه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to make an examination or investigation with, or as if with, a probe; search deeply.
مترادف: delve, explore, search
مشابه: hunt, inquire, investigate, penetrate, quest, question, rummage, seek, sift, sound

- They may probe, but they will discover nothing.
[ترجمه گوگل] آنها ممکن است کاوش کنند، اما چیزی کشف نخواهند کرد
[ترجمه ترگمان] آن ها ممکن است تحقیق کنند، اما چیزی کشف نخواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: probeable (adj.), prober (n.)
(1) تعریف: an instrument used to explore the depth, shape, or condition of something that cannot be viewed directly, esp. a thin surgical instrument used to examine a wound or body cavity.
مترادف: sound
مشابه: instrument

- The doctor used a probe to examine the woman's throat.
[ترجمه رضا ابراهیمی] دکتر از یک چوب وارسی برای معاینه گلوی زن استفاده کرد.
|
[ترجمه گوگل] دکتر برای معاینه گلوی این زن از یک کاوشگر استفاده کرد
[ترجمه ترگمان] طبیب برای معاینه گلوی زن جست و جو کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the act or an instance of examining or investigating, esp. in search of evidence of crimes, wrongdoing by officials, or the like.
مترادف: examination, inquiry, investigation, scrutiny
مشابه: exploration, hunt, inquest, inspection, quest, research, review, search, study

- The FBI's probe into the affair has turned up nothing so far.
[ترجمه گوگل] تحقیقات اف‌بی‌آی درباره این ماجرا تاکنون چیزی به دست نیاورده است
[ترجمه ترگمان] تحقیقات اف بی آی تا حالا هیچی نشده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: any of various devices used to reach, extend, or explore into areas of difficult access, usu. to provide information or to aid in regulating some process.
مشابه: feeler, satellite, tester

- The ship sent out a probe to collect rock samples.
[ترجمه گوگل] کشتی یک کاوشگر برای جمع آوری نمونه های سنگ فرستاد
[ترجمه ترگمان] این کشتی کاوشگر را برای جمع آوری نمونه های سنگ فرستاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a probe into the secrets of the amazon forest
یاب جویی اسرار جنگل آمازون

2. another probe was launched yesterday
یک فضاناو پژوهشی دیگر دیروز به فضا پرتاب شد.

3. a space probe
کاوش فضا

4. the police started a probe into the secret bank accounts of the terrorists
پلیس بررسی حساب های بانکی محرمانه ی تروریست ها را آغاز کرد.

5. After probing the scientist's theory, we proved it was correct.
[ترجمه گوگل]پس از بررسی نظریه دانشمند، ما صحت آن را ثابت کردیم
[ترجمه ترگمان]بعد از کاوش نظریه دانشمند، ثابت کردیم که درست است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. King Henry's actions were carefully probed by the noblemen.
[ترجمه گوگل]اقدامات پادشاه هنری توسط اشراف زادگان به دقت مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]کاره ای شاه هنری به دقت مورد بررسی نجبا قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The police probe into organized crime led to several arrests.
[ترجمه گوگل]تحقیقات پلیس در مورد جنایات سازمان یافته منجر به دستگیری چندین نفر شد
[ترجمه ترگمان]تحقیق پلیس در مورد جرائم سازمان یافته منجر به دستگیری چندین نفر شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I don't want to probe too deeply into your personal affairs.
[ترجمه گوگل]من نمی خواهم خیلی عمیق در امور شخصی شما تحقیق کنم
[ترجمه ترگمان]من نمی خواهم بیش از این در کاره ای شخصی شما تحقیق کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She tried to probe his mind to find out what he was thinking.
[ترجمه گوگل]سعی کرد ذهن او را بررسی کند تا بفهمد به چه چیزی فکر می کند
[ترجمه ترگمان]کوشید ذهن خود را جستجو کند تا دریابد که به چه می اندیشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A doctor used a probe to remove metal fragments from a wound.
[ترجمه گوگل]یک پزشک از یک کاوشگر برای برداشتن قطعات فلزی از زخم استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]پزشکی از کاوشگر استفاده کرد تا قطعات فلزی را از زخم جدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The surgeon would pick up his instruments, probe, repair and stitch up again.
[ترجمه گوگل]جراح ابزارهای خود را برمی‌داشت، کاوش می‌کرد، تعمیر می‌کرد و دوباره بخیه می‌زد
[ترجمه ترگمان]جراح ابزارها، probe، تعمیر و بخیه را انتخاب می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They will probe deeply into the matter.
[ترجمه گوگل]آنها عمیقاً در این موضوع تحقیق خواهند کرد
[ترجمه ترگمان]آن ها عمیقا در این موضوع تحقیق خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Scientists hope that data from the probe will pave the way for a more detailed exploration of Mars.
[ترجمه گوگل]دانشمندان امیدوارند که داده های کاوشگر راه را برای اکتشاف دقیق تر مریخ هموار کند
[ترجمه ترگمان]دانشمندان امیدوارند که داده های این کاوشگر راه را برای کاوش دقیق تر مریخ باز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A probe was inserted through his mouth.
[ترجمه گوگل]یک کاوشگر از طریق دهان او وارد شد
[ترجمه ترگمان]یک کاوشگر از لای دهان او وارد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I wanted the chance to compare notes and probe and ask questions, and with this approach I could.
[ترجمه گوگل]من می خواستم فرصت مقایسه یادداشت ها و بررسی و پرسیدن سوالات را داشته باشم و با این رویکرد می توانستم
[ترجمه ترگمان]من این فرصت را می خواستم که یادداشت ها و probe را با هم مقایسه کنم و سوالاتی بکنم، و با این روش می توانستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Heater probe may be less effective, however, than epinephrine injection in the initial control of active haemorrhage.
[ترجمه گوگل]با این حال، پروب هیتر ممکن است کمتر از تزریق اپی نفرین در کنترل اولیه خونریزی فعال موثر باشد
[ترجمه ترگمان]بررسی گرم کن ممکن است کم تر موثر باشد، با این حال، تزریق اپی نفرین در کنترل اولیه خونریزی فعال
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The new soft plastic probe is designed to take microdialysis samples from soft tissues or blood vessels.
[ترجمه گوگل]کاوشگر جدید پلاستیکی نرم برای گرفتن نمونه های میکرودیالیز از بافت های نرم یا رگ های خونی طراحی شده است
[ترجمه ترگمان]کاوشگر پلاستیکی نرم جدید برای گرفتن نمونه های microdialysis از بافت های نرم و یا رگ های خونی طراحی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Summerlee had found an electric probe so sensitive it could detect the passage of a single electron.
[ترجمه گوگل]سامرلی یک کاوشگر الکتریکی پیدا کرده بود که آنقدر حساس بود که می توانست عبور یک الکترون را تشخیص دهد
[ترجمه ترگمان]Summerlee یک کاوشگر الکتریکی را آنقدر حساس یافته بود که می توانست عبور یک الکترون را تشخیص دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کاوش (اسم)
analysis, search, probing, probe, excavation, research, rummage, penetration, dig, ferret

میله (اسم)
style, bar, beam, shaft, stalk, stem, probe, arbor, axis, axle, pivot, rod, spit, pintle, pillar, shank, scape, fust, tige, virgule

تحقیق (اسم)
verification, scholarship, probe, research, rummage, quest, ascertainment, investigation, inquiry, scrutiny, fishing expedition, disquisition

رسیدگی (اسم)
assistance, attention, verification, puberty, consideration, probe, investigation, inquiry, exam, examination, handling, scrutiny, attendance, audit, cassation, inquest

مسبار (اسم)
probe, bronze, tombac

کاوشگر (اسم)
probe, excavator

میله استحکام (اسم)
probe

اکتشاف جدید (اسم)
probe

سنبه جراحی (اسم)
probe

جستجو (اسم)
search, probe, research, rummage, quest, hunt, inquisition, disquisition, prowl

تفحص کردن (فعل)
probe, hunt, dive

غور و بررسی کردن (فعل)
probe

کاوش کردن (فعل)
probe, delve, pry, dig, forage, explore, prog

تخصصی

[شیمی] ردیاب، کاونده، عنصر حساس در ابزار دقیق
[عمران و معماری] لوله نمونه گیری - پایه - ستون - کاوشگر - میله بازرسی - ستون زدن - گمانه زنی
[برق و الکترونیک] پروب 1. میله فلزی که به داخل موجبر یا کاواک تشدید وارد می شود ولی از آن مجزا شده است . این میله تزویج مدار خارجی زا برای تزریق انزژِ یا دریافت ان انجام می دهد . اگر پروب در داخل شیاری متحرک باشد می تواند نسبت موج ایستاده را اندازه گیری کند . آن را پروب موجبر نیز می نامند . 2. میله آزمایش بزرگی که دارای مدارها یا قطعاتی قرار گرفته در داخل دسته خود است. 3. وسیله بدون سرنشینی که به قسمتهای بالایی اتمسفر یا فضا، برای جمع آروی اطلاعات محیطی فرستاده می شود . - میله، کاوشگر، گمانه
[زمین شناسی] میل گمانه، کاوشگر، کاوه؛ گمانه - اسم: هر وسیله اندازه گیری که در محیطی که باید اندازه گیری شود، مستقر می شود؛ به عنوان مثال یک الکترود پتانسیل، یک گمانه چگالی در یک چاه اکتشافی یا ابزارهای اقیانوس شناختی مستقر در اعماق دریا.
[ریاضیات] کاوش، جستجو کردن، جستجو، کاوشگر، تجسس، کاوش کردن، بازرسی، میله، میل، اکتشاف، گمانه زنی، گمانه، میل بازرسی، گودی سنج، میل
[] میل زدن
[نفت] گمانه
[پلیمر] کاونده،عنصر حساس در ابزار دقیق
[آب و خاک] ابزار اکتشاف، ابزار بازرسی

انگلیسی به انگلیسی

• investigation; examination; slim device used in medical examinations; satellite sent into outer space
investigate, research, study, explore; check, examine, test
if you probe, you try to find out about something, for example by asking a lot of questions.
a probe is the process of trying to find out about something, for example by asking a lot of questions.
a probe is a long thin metal instrument that is used by someone such as a doctor or a scientist to examine someone or something.
a probe is also the same as a space probe.

پیشنهاد کاربران

کاوش کردن، تحقیق کردن
probe 3 ( n ) ( also space probe ) =a spacecraft without people on board that obtains information and sends it back to earth
probe
probe 2 ( v, n ) =to touch, examine, or look for sth, especially with a long thin instrument, e. g. The doctor probed the wound for signs of infection.
probe
probe 1 ( v, n ) ( proʊb ) =to ask questions in order to find out secret or hidden information, e. g. He didn't like the media probing into his past. probing ( adj, n )
probe
ته تو چیزی رو دراوردن
When you would like to solve a problem
For example i have to probe this matter or problem
واکاوی
کاوشگر، شناساگر
Probe Shaft میل گاردان در ماشینها
Probing someone/something
to touch or reach into ( something ) by using your finger, a long tool, etc. , in order to see or find something
مثال :
The boy probbed them, one by one, with his crook, calling each by name
از کتاب The Alchemist
کاوشگر ( نجوم )
مولکول جستجویی
درود به همگان. . .
در تصویر برداری پزشکی به روش سونوگرافی. . . پروب وسیله ایست برای ارسال امواج اولترا سوند به درون بدن و دریافت آن از ناحیه مورد نظر ( اکو یا بازتابش امواج ) که پس از آن برای تشکیل سیگنال تصویری امواج بازتابیده را به کامپیوتر ارسال میکند. . . .
...
[مشاهده متن کامل]

البته probe در علم سونوگرافی به این معناست. . . . و در بقیه موارد نیز دوستان به درستی معانی را توضیح فرمودند. . .

probe ( زمین‏شناسی )
واژه مصوب: کاوَند
تعریف: [علوم نظامی] افزاره ای لوله مانند در هواگرد سوخت گیر دارای سامانۀ سوخت گیری خاص که به قیف سوخت رسانی هواپیمای سوخت رسان متصل می شود
⁦SYN:
investigation
✔️⁩تحقیق و بررسی،
⁦✔️⁩تفحص ( از یک ارگان دولتی یا شرکت خصوصی و غیره )
Turkey launches competition ⁦➡️⁩probe⁦⬅️⁩ into e - commerce giant Trendyol
. . .
Turkey’s competition watchdog announced Monday it had opened an investigation ( =probe ) into Trendyol to determine whether the Turkish e - commerce, firm backed by Chinese internet giant Alibaba, had violated the competition law
...
[مشاهده متن کامل]

probe ( noun ) = investigation ( noun )
به معناهای: تحقیق، کند و کاو، بررسی، کاوش، وارسی
سفینه کاوشگر یا یابشگر
They sent two probes to space to earn more information about the surface of Mars
آنها دو سفینه کاوشگر را برای بدست آوردن اطلاعات بیشتر از سطح مریخ به فضا فرستادند
an unmanned exploratory spacecraft designed to transmit information about its environment.
سنبه ( بارگذاری )
جستجو کردن
Stop asking probing questions.
اینقدر سوالای کاوش گرانه و دخالت گرانه از من نپرس!
محک زدن
بررسی کردن
سردرآوردن از قضیه ای که بقیه نمیخوان چیزی راجبش بدونی
عامل خارجی
Dental probe= سنبه ی جراحی دندانپزشکی - میله ی استحکام؛ میله ی دندانپزشکی
پژوهیدن
کاوه ، کاوند
گیرنده
در شیمی یکی از معانی آن حسگر می باشد .
ته و توی یک قضیه را
کاوش کردن
تحقیق و تفحص کردن، کندوکاو کردن، موشکافی کردن ( فعل )
تحقیق و تفحص، کندوکاو، موشکافی ( اسم )

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣١)

بپرس