predictably

/prɪˈdɪktəbli//prɪˈdɪktəbli/

جمله های نمونه

1. Predictably, no one was home when I called.
[ترجمه گوگل]قابل پیش بینی بود که وقتی تماس گرفتم هیچکس خانه نبود
[ترجمه ترگمان]قابل پیش بینی بود که وقتی زنگ زدم کسی خونه نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. His article is, predictably, a scathing attack on capitalism.
[ترجمه گوگل]مقاله او، بطور قابل پیش بینی، حمله ای کوبنده به سرمایه داری است
[ترجمه ترگمان]مقاله او، همانطور که قابل پیش بینی بود، یک حمله شدید به سرمایه داری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Predictably, after the initial media interest, the refugees now seem to have been forgotten.
[ترجمه گوگل]به طور قابل پیش بینی، پس از علاقه اولیه رسانه ها، اکنون به نظر می رسد که پناهندگان فراموش شده اند
[ترجمه ترگمان]به طور قابل پیش بینی، پس از علاقه اولیه رسانه ها، به نظر می رسد که پناهندگان اکنون فراموش شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Predictably, the new regulations proved unpopular.
[ترجمه گوگل]قابل پیش بینی بود که مقررات جدید محبوبیت نداشتند
[ترجمه ترگمان]همان طور که قابل پیش بینی بود مقررات جدید مورد پسند واقع نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Predictably the president parried enquiries about the arms scandal.
[ترجمه گوگل]قابل پیش بینی بود که رئیس جمهور تحقیقات درباره رسوایی تسلیحاتی را متوقف کرد
[ترجمه ترگمان]رئیس دادگاه در جواب پرس و جو درباره رسوایی اسلحه طفره رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Electronic retailing has predictably become known as etailing.
[ترجمه گوگل]خرده فروشی الکترونیکی به طور قابل پیش بینی به عنوان خرده فروشی شناخته شده است
[ترجمه ترگمان]خرده فروشی الکترونیکی به طور قابل پیش بینی به عنوان etailing شناخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He found that positive feedback was predictably given most often for accuracy and quantity of reading.
[ترجمه گوگل]او دریافت که بازخورد مثبت به طور قابل پیش بینی بیشتر برای دقت و کمیت خواندن داده می شود
[ترجمه ترگمان]او دریافت که بازخورد مثبتی اغلب برای دقت و مقدار قرائت مورد توجه قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Among minority students the figures were, predictably, much lower.
[ترجمه گوگل]در میان دانشجویان اقلیت، این ارقام، به طور قابل پیش بینی، بسیار کمتر بود
[ترجمه ترگمان]در میان دانش آموزان اقلیت، این ارقام، که قابل پیش بینی بود، بسیار کم تر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Predictably, Dominy managed to overcome such scruples offer he was appointed commissioner.
[ترجمه گوگل]به طور قابل پیش بینی، دومینی موفق شد بر چنین ظلم هایی غلبه کند که به او به عنوان کمیسر منصوب شد
[ترجمه ترگمان]هری به او گفت: - نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The renaissance was not destined to endure; predictably, it led to no enlightenment.
[ترجمه گوگل]مقدر نبود که رنسانس دوام بیاورد به طور قابل پیش بینی، منجر به هیچ روشنگری نشد
[ترجمه ترگمان]دوره رنسانس قرار نبود که آن را تحمل کند، همان طور که قابل پیش بینی بود، به هیچ روشنی منتهی نمی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Predictably, a much-mentioned colleague absent on sick-leave gets the job two of the characters on stage are rivals for.
[ترجمه گوگل]به طور پیش‌بینی‌شده، همکار نامبرده‌ای که در مرخصی استعلاجی غایب است، شغلی را به دست می‌آورد که دو نفر از شخصیت‌های روی صحنه رقیب آن هستند
[ترجمه ترگمان]همانطور که قابل پیش بینی بود، هم کار زیادی که در مرخصی استعلاجی بسر می برد، شغل دو نفر از شخصیت های روی صحنه را به دست می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Predictably, Communist historians omit any mention of this atrocity in their accounts of the period.
[ترجمه گوگل]به طور قابل پیش بینی، مورخان کمونیست در گزارش های خود از این دوره هیچ اشاره ای به این جنایت نادیده می گیرند
[ترجمه ترگمان]Predictably، مورخ کمونیست هر اشاره ای از این بی رحمی را در حساب آن زمان حذف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Predictably, this fool's errand finds her up to her neck in a morass of inconclusive forensics.
[ترجمه گوگل]به طور قابل پیش بینی، ماموریت این احمق او را تا گردنش در انبوهی از پزشکی قانونی بی نتیجه می یابد
[ترجمه ترگمان]قابل پیش بینی کردن، این ماموریت احمقانه او را تا گردن او در یک باتلاق پیدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Predictably, the blame game is in full bloom.
[ترجمه گوگل]به طور قابل پیش بینی، بازی سرزنش در شکوفایی کامل است
[ترجمه ترگمان]همان طور که قابل پیش بینی بود، بازی مقصر شکوفه کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• in a manner that is able to be predicted, in a manner that can be foretold

پیشنهاد کاربران

Syn➡expectedly همان طور که پیس بینی می شد
مطابق انتظار
The meeting started after 2 hours delay
predictably.
جلسه ، مطابق انتظار بعد از دو ساعت تاخیر شروع شد.
چنان که پیش بینی می شد
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : predict
✅️ اسم ( noun ) : prediction / predictability / predictor
✅️ صفت ( adjective ) : predictable / predictive
✅️ قید ( adverb ) : predictively / predictably
پیش بینی
قابل پیشگویی
Adverb :
به طور قابل پیشبینی یی
به طور قابل حدس زدنی
همانگونه که انتظار می رفت، . . .
به گونه ای پیشبینی شده
طبق انتظار ، مطابق پیشبینی های بعمل آمده
علی القاعده
طبق انتظار
برابرِ پیشبینی ، برابر با پیشبینی ، بر پایه پیشبینی ، مطابق پیشبینی
طبق پیش بینی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس