1. to postpone making a decision
تصمیم گیری را به بعد موکول کردن
2. The young couple wanted to postpone their wedding until they were sure they could handle the burdens of marriage.
[ترجمه گوگل]زوج جوان می خواستند عروسی خود را تا زمانی که مطمئن شوند از عهده بارهای ازدواج برمی آیند به تعویق بیفتند
[ترجمه ترگمان]زوج جوان می خواستند ازدواجشان را به تعویق بیاندازند تا مطمئن شوند که می توانند بار ازدواج را کنترل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. I neglected to postpone the party because I thought everyone would be able to come.
[ترجمه گوگل]من از به تعویق انداختن مهمانی غافل شدم زیرا فکر می کردم همه می توانند بیایند
[ترجمه ترگمان]فراموش کردم مهمانی را به تعویق بیندازم، چون فکر می کردم همه خواهند آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The supermarket's owner planned to postpone the grand opening until Saturday.
[ترجمه گوگل]مالک سوپرمارکت قصد داشت افتتاحیه بزرگ را به روز شنبه موکول کند
[ترجمه ترگمان]صاحب سوپرمارکت قصد داشت تا روز شنبه افتتاحیه بزرگ را به تعویق بیاندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. We should put aside and postpone all other reforms; that we have but one task-----the istruction of the people, the diffusion of education, the ecourgement of science----on that day a great step will have then been taken in our rgenerion.
[ترجمه گوگل]ما باید همه اصلاحات را کنار بگذاریم و به تعویق بیندازیم که ما فقط یک وظیفه داریم ----- آموزش مردم، اشاعه آموزش، تشویق علم ---- در آن روز قدم بزرگی در نسل ما برداشته خواهد شد
[ترجمه ترگمان]ما باید همه اصلاحات دیگر را کنار بگذاریم و به تعویق بیاندازیم، که ما یک وظیفه داریم - - the مردم، انتشار آموزش، علوم سیاسی - - در آن روز یک گام بزرگ در rgenerion ما گرفته خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Happiness is not something you postpone for the future. It is something you design for the present.
[ترجمه گوگل]خوشبختی چیزی نیست که به آینده موکول کنید این چیزی است که شما برای زمان حال طراحی می کنید
[ترجمه ترگمان]شادی چیزی نیست که شما برای آینده به تعویق بیندازید این چیزی است که شما برای حال طراحی می کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. He decided to postpone the expedition until the following day.
[ترجمه گوگل]او تصمیم گرفت که اکسپدیشن را به روز بعد موکول کند
[ترجمه ترگمان]تصمیم گرفت سفر را تا روز بعد به تعویق بیندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. They decided to postpone their holiday until next year.
[ترجمه گوگل]آنها تصمیم گرفتند تعطیلات خود را به سال آینده موکول کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها تصمیم گرفتند که تعطیلات خود را تا سال آینده به تعویق بیاندازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Because of the weather, we have to postpone the sports meeting.
[ترجمه گوگل]به دلیل آب و هوا باید جلسه ورزشی را به تعویق بیندازیم
[ترجمه ترگمان]به خاطر آب و هوا، ما باید جلسه ورزش را به تعویق بیاندازیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The only practicable alternative is to postpone the meeting.
[ترجمه گوگل]تنها راه حل عملی، به تعویق انداختن جلسه است
[ترجمه ترگمان]تنها راه عملی این است که جلسه را به تعویق بیندازید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The committee judged it advisable to postpone the meeting.
[ترجمه گوگل]کمیته به تعویق انداختن جلسه توصیه کرد
[ترجمه ترگمان]کمیته توصیه کرد که جلسه را به تعویق بیاندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The company has decided to postpone its flotation on the stock market until next year.
[ترجمه گوگل]این شرکت تصمیم گرفته است تا عرضه سهام خود در بورس را به سال آینده موکول کند
[ترجمه ترگمان]این شرکت تصمیم گرفته است که until خود را تا سال آینده به تعویق بیاندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. They've decided to postpone having a family for a while.
[ترجمه گوگل]آنها تصمیم گرفته اند تشکیل خانواده را برای مدتی به تعویق بیندازند
[ترجمه ترگمان]آن ها تصمیم گرفته اند برای مدتی خانواده خود را به تعویق بیاندازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. They sportingly agreed to postpone the race until our boat was repaired.
[ترجمه گوگل]آنها از نظر ورزشی موافقت کردند که مسابقه را تا تعمیر قایق ما به تعویق بیاندازند
[ترجمه ترگمان]آن ها توافق کردند که مسابقه را به تعویق بیندازند تا قایق ما تعمیر شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. They have agreed to postpone repayment of the loan to a future unspecified date.
[ترجمه گوگل]آنها توافق کرده اند که بازپرداخت وام را به تاریخ نامشخصی در آینده موکول کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها توافق کرده اند که بازپرداخت وام به یک تاریخ نامشخص آتی را به تعویق بیاندازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. We'll have to postpone the meeting until next week.
[ترجمه گوگل]باید جلسه را به هفته آینده موکول کنیم
[ترجمه ترگمان]ما مجبوریم جلسه را تا هفته آینده به تعویق بیاندازیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
17. Anderson repeated his request that we postpone the meeting.
[ترجمه گوگل]اندرسون درخواست خود را برای به تعویق انداختن جلسه تکرار کرد
[ترجمه ترگمان]اندرسون درخواست خود را تکرار کرد که ما جلسه را به تعویق بیاندازیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
18. It won't hurt to postpone the meeting.
[ترجمه گوگل]به تعویق انداختن جلسه ضرری ندارد
[ترجمه ترگمان]به تعویق انداختن جلسه ضرری ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید