positional

/pəˈzɪʃənəl//pəˈzɪʃənəl/

معنی: موضعی، وابسته به موقعیت یامقام
معانی دیگر: وابسته به موقعیت یامقام

جمله های نمونه

1. The team has made some positional changes because two players are injured.
[ترجمه گوگل]به دلیل مصدومیت دو بازیکن، تیم تغییراتی در پست ایجاد کرده است
[ترجمه ترگمان]این تیم تغییراتی در موقعیت جغرافیایی داده است زیرا دو بازیکن مجروح شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The manager has made no positional changes for the second game.
[ترجمه گوگل]سرمربی برای بازی دوم هیچ تغییر پستی ایجاد نکرده است
[ترجمه ترگمان]مدیر هیچ تغییر موضعی برای بازی دوم نداشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It left me with few positional options.
[ترجمه گوگل]من را با گزینه های موقعیتی کمی باقی گذاشت
[ترجمه ترگمان]این مساله مرا با چند گزینه موقعیتی کنار گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. How do the cells acquire positional information?
[ترجمه گوگل]سلول ها چگونه اطلاعات موقعیتی را به دست می آورند؟
[ترجمه ترگمان]چگونه این سلول ها اطلاعات مکانی را بدست می آورند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The same positional information is used to specify all the structures in the limb.
[ترجمه گوگل]از همان اطلاعات موقعیتی برای مشخص کردن تمام ساختارهای اندام استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]همان اطلاعات مکانی برای مشخص کردن تمام ساختارها در دست استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Her chess, too, is said to be more positional.
[ترجمه گوگل]گفته می شود شطرنج او نیز موقعیتی تر است
[ترجمه ترگمان]گفته می شود شطرنج او نیز دارای موقعیتی بیشتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Hadleigh are forced to make several positional changes with players out through injury and the international at Twickenham.
[ترجمه گوگل]هادلی مجبور می شود چندین تغییر در موقعیت با بازیکنانی که به دلیل مصدومیت و بازی بین المللی در توئیکنهام خارج شده اند، انجام دهد
[ترجمه ترگمان]Hadleigh مجبور به ایجاد چندین تغییر موضعی با بازیکنان از طریق آسیب و بین المللی در Twickenham شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The cell-to-cell interactions could provide the cells with positional information.
[ترجمه گوگل]فعل و انفعالات سلول به سلول می تواند اطلاعات موقعیتی را در اختیار سلول ها قرار دهد
[ترجمه ترگمان]تعاملات سلول به سلول می توانند با اطلاعات مکانی سلول ها را فراهم کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Experts say most cases of positional molding happen at or before birth and get better on their own.
[ترجمه گوگل]کارشناسان می گویند اکثر موارد قالب گیری موضعی در زمان تولد یا قبل از آن اتفاق می افتد و به خودی خود بهبود می یابد
[ترجمه ترگمان]متخصصان می گویند که اغلب موارد قالب گیری مکانی در زمان تولد و یا قبل از تولد رخ می دهند و بر روی خودشان بهتر عمل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This allows for slight positional errors during fixing - a couple of G cramps and some battens are helpful here.
[ترجمه گوگل]این اجازه می دهد تا برای خطاهای موقعیتی جزئی در حین تعمیر وجود داشته باشد - چند کرامپ G و برخی از ضربه ها در اینجا مفید هستند
[ترجمه ترگمان]این باعث ایجاد اشتباه موضعی در طول تعمیر می شود - یک جفت گرفتگی عضلات G و برخی از battens در اینجا مفید هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The small size of positional fields has two important implications.
[ترجمه گوگل]اندازه کوچک میدان های موقعیتی دو مفهوم مهم دارد
[ترجمه ترگمان]اندازه کوچک حوزه های موقعیتی دارای دو مفهوم مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In the sea-urchin, positional signals would not have to travel across more than 20 cells.
[ترجمه گوگل]در خارپشت دریایی، سیگنال های موقعیتی نباید بیش از 20 سلول را طی کنند
[ترجمه ترگمان]در بخش دریایی، سیگنال های موقعیتی لازم نیست بیش از ۲۰ سلول را طی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This was followed by positional and B- value refinement through energy minimization.
[ترجمه گوگل]به دنبال آن پالایش موقعیتی و ارزش B از طریق به حداقل رساندن انرژی انجام شد
[ترجمه ترگمان]این مساله با اصلاح موقعیت مکانی و B از طریق کمینه سازی انرژی دنبال شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Group 2 errors include positional accuracy, attribute uncertainty, and generalization arising from data classification and spatial variations in map quality.
[ترجمه گوگل]خطاهای گروه 2 شامل دقت موقعیت، عدم قطعیت ویژگی، و تعمیم ناشی از طبقه بندی داده ها و تغییرات مکانی در کیفیت نقشه است
[ترجمه ترگمان]خطاهای گروه ۲ شامل دقت موقعیت، عدم قطعیت ویژگی، و تعمیم ناشی از طبقه بندی داده ها و تغییرات فضایی در کیفیت نقشه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Results show that, the robot can achieve high positional resolution under position feedback control; however the robot will quiver due to the quick change of the speed of ultrasonic motors.
[ترجمه گوگل]نتایج نشان می‌دهد که ربات می‌تواند به وضوح موقعیت بالایی تحت کنترل بازخورد موقعیت دست یابد اما ربات به دلیل تغییر سریع سرعت موتورهای اولتراسونیک می لرزد
[ترجمه ترگمان]نتایج نشان می دهد که، ربات می تواند به وضوح موقعیت مکانی بالا تحت کنترل بازخورد موقعیت دست یابد؛ با این حال، این ربات به دلیل تغییر سریع سرعت موتورهای فراصوتی به لرزش خواهد افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

موضعی (صفت)
local, positional

وابسته به موقعیت و مقام (صفت)
positional

تخصصی

[برق و الکترونیک] وضعیتی
[ریاضیات] وضعی، موضعی

انگلیسی به انگلیسی

• of a location; of a place; of a viewpoint, of an attitude; of a job, of a post

پیشنهاد کاربران

relating to the position or job of someone or something:وابسته به مقام و موقعیت
۱. موضعی. مکانی. جایگاهی ۲. {مربوط به} آرایش تیمی. {مربوط به} جایگزینی
مثال:
The team has made some positional changes because two players are injured.
تیم چند تا تغییر در آرایش تیمی ایجاد کرده است چون دو نفر از بازیکن ها آسیب دیده اند.
پستی ( مربوط به پست بازیکنان )
در فوتبال
ترتیبی، موقعیتی، موضعی، وضعیتی، مرتبه ای، مکانی

بپرس