plunging

/ˈplʌndʒɪŋ//ˈplʌndʒɪŋ/

معنی: غوطه وری

جمله های نمونه

1. she was wearing a dress with a plunging neckline
پیراهنی با یقه ی چاکدار پوشیده بود.

2. The country is sinking/plunging into an abyss of violence and lawlessness.
[ترجمه گوگل]کشور در ورطه خشونت و بی قانونی غرق می شود/غرق می شود
[ترجمه ترگمان]این کشور در حال غرق شدن \/ غرق شدن در گرداب خشونت و بی قانونی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He is plunging into an abyss of despair.
[ترجمه گوگل]او در ورطه ناامیدی فرو می رود
[ترجمه ترگمان]او در پرتگاهی از نومیدی غوطه ور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The view of lake and plunging cliffs seduces visitors.
[ترجمه گوگل]منظره دریاچه و صخره های غوطه ور بازدیدکنندگان را اغوا می کند
[ترجمه ترگمان]منظره دریاچه و صخره ها بازدیدکنندگان را گمراه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Cook the peas by plunging them into boiling water.
[ترجمه گوگل]نخودها را با فرو بردن آنها در آب جوش بپزید
[ترجمه ترگمان]نخود را با فرو بردن آن ها در آب جوش بپزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Civil war and famine sent the nation plunging into anarchy.
[ترجمه گوگل]جنگ داخلی و قحطی، ملت را در هرج و مرج فرو برد
[ترجمه ترگمان]جنگ داخلی و قحطی کشور را به هرج و مرج کشاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The cart overturned, the horse plunging and rearing in its traces.
[ترجمه گوگل]گاری واژگون شد، اسب در ردپایش فرو رفت و پرورش داد
[ترجمه ترگمان]گاری سرنگون شد، اسب شیرجه رفت و روی آثار خود قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The company is plunging deeper into debt.
[ترجمه گوگل]این شرکت عمیق تر در بدهی فرو می رود
[ترجمه ترگمان]شرکت بیشتر مقروض است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The economy is plunging into recession.
[ترجمه گوگل]اقتصاد در حال فرو رفتن در رکود است
[ترجمه ترگمان]اقتصاد در رکود اقتصادی غوطه ور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Her evening gown had a plunging neckline.
[ترجمه گوگل]لباس شب او یقه‌ای بلند داشت
[ترجمه ترگمان]لباس شب یقه باز داشت و یقه باز داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The candle blew out, plunging the room into a shadowy darkness.
[ترجمه گوگل]شمع خاموش شد و اتاق را در تاریکی سایه فرو برد
[ترجمه ترگمان]شمع خاموش شد و اتاق را در تاریکی تاریکی فرو برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Plunging prices have caused extreme hardship for farmers and workers throughout the Third World.
[ترجمه گوگل]افت قیمت ها باعث سختی شدید کشاورزان و کارگران در سراسر جهان سوم شده است
[ترجمه ترگمان]قیمت Plunging باعث مشکلات شدیدی برای کشاورزان و کارگران در سراسر جهان سوم شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In plunging breakers the wave front becomes vertical and the crest plunges nearly vertically downwards with far less surge up the beach.
[ترجمه گوگل]در شکن های غوطه ور، جبهه موج عمودی می شود و تاج تقریباً به صورت عمودی به سمت پایین با افزایش بسیار کمتری به سمت ساحل فرو می رود
[ترجمه ترگمان]در breakers، جبهه موج عمودی می شود و تاج به شکل عمودی پایین می رود و به پایین ساحل را افزایش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Instead of plunging into the pool you simply put your head in a salad bowl.
[ترجمه گوگل]به جای فرو رفتن در استخر، سر خود را در یک کاسه سالاد قرار دهید
[ترجمه ترگمان]به جای آن که به داخل استخر شیرجه بزنید، سرتان را در یک کاسه سالاد قرار دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غوطه وری (اسم)
immersion, diving, plunging

انگلیسی به انگلیسی

• deep, low-cut (about the neckline on a shirt or dress)
a plunging neckline on a woman's dress is one that is cut very low down with a steep v-shape.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : plunge
✅️ اسم ( noun ) : plunge / plunger
✅️ صفت ( adjective ) : plunging
✅️ قید ( adverb ) : _
plunging ( اقیانوس شناسی )
واژه مصوب: شیرجه 3
تعریف: فرایندی که در آن موج شکنا براثر تغییری ناگهانی، به شکل کف در نزدیکی ساحل، فرومی ریزد
افت، کاهش، سقوط
Plunging temperature
افت دما
اُفت

بپرس