platitude

/ˈplætəˌtuːd//ˈplætɪtjuːd/

معنی: ابتذال، پیش پا افتادگی، بی مزگی، بیاتی
معانی دیگر: (سخن و نوشتار) ابتذال، تکرار مکررات

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: an overused, dull, or trivial remark; hackneyed expression; clich�.
مترادف: bromide, commonplace, truism
مشابه: adage, cliche, expression, maxim, definition 2: the quality of being unoriginal, dull, or trite. synonyms: banality, triteness

- He was grieving, and hearing platitudes like "time heals all wounds" did nothing to ease his pain.
[ترجمه گوگل] او غمگین بود و شنیدن جملاتی مانند "زمان همه زخم ها را التیام می بخشد" چیزی برای کاهش درد او نداشت
[ترجمه ترگمان] او اندوهگین بود و شنیدن platitudes مثل \"زمان همه زخم ها را التیام می بخشد\" برای تسکین دردش هیچ کاری انجام نداد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. He delivered a long prose full of platitudes.
[ترجمه گوگل]او نثری طولانی و مملو از عوام فریبی ارائه کرد
[ترجمه ترگمان]به عبارت دیگر پر از آدم های حراف و بی مزه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We shall have to listen to more platitudes about the dangers of overspending.
[ترجمه گوگل]ما باید به شایعات بیشتری در مورد خطرات ولخرجی گوش دهیم
[ترجمه ترگمان]ما باید به platitudes more در مورد خطرات خرج کردن پول گوش دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He was seen on TV delivering platitudes about the crisis in a monotone voice.
[ترجمه گوگل]او در تلویزیون دیده شد که با صدایی یکنواخت در مورد بحران سخنان عامیانه ارائه می کند
[ترجمه ترگمان]او در تلویزیون دیده شد که platitudes در مورد بحران را به صدای یکنواخت بیان می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He was mouthing the usual platitudes about the need for more compassion.
[ترجمه گوگل]او در مورد نیاز به شفقت بیشتر سخنان معمولی را بیان می کرد
[ترجمه ترگمان]او مثل آدم های حراف معمولی در مورد نیاز به دلسوزی بیشتر حرف می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Milosevic doesn't mouth platitudes about it not mattering who scores as long as the team wins.
[ترجمه گوگل]میلوسویچ در مورد این موضوع بی اهمیت نیست که چه کسی گل می زند تا زمانی که تیم پیروز می شود
[ترجمه ترگمان]Milosevic در مورد این که تیم برنده است و تا زمانی که تیم برنده شود mattering نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They mouthed the usual platitudes.
[ترجمه Sea] همان حرف های پیش پا افتاده همیشگی را به زبان آوردند
|
[ترجمه گوگل]آنها سخنان متداول را به زبان آوردند
[ترجمه ترگمان]آن ها آدم های حراف معمولی را با دهان باز نگه داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I mouthed some sympathetic platitudes.
[ترجمه گوگل]من برخی از سخنان مضحک دلسوزانه به زبان آوردم
[ترجمه ترگمان]با دهانی پر از همدردی حرف زدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. High-sounding jargon or pointless platitudes cut little ice when one is alert to the actual message being conveyed.
[ترجمه گوگل]زمانی که فرد نسبت به پیام واقعی در حال انتقال هوشیار باشد، لغت‌های پرمخاطب یا عبارات بی‌معنی باعث کاهش یخ می‌شوند
[ترجمه ترگمان]اصطلاحات حرفه ای و یا platitudes بی هدف، یخ کوچکی را قطع می کنند وقتی که فرد نسبت به پیام واقعی که منتقل می شود هوشیار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The management tried to satisfy staff with some platitudes about the need to make sacrifices for the benefit of the company.
[ترجمه گوگل]مديريت سعي كرد تا كاركنان را راضي كند با برخي بي اعتنايي ها در مورد نياز به فداكاري به نفع شركت
[ترجمه ترگمان]مدیریت تلاش کرد کارکنان را با برخی از platitudes در مورد نیاز به فداکاری برای شرکت راضی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. That is more than just a platitude from a guy who really would rather have been anywhere else.
[ترجمه گوگل]این چیزی بیش از یک اظهارنظر ساده از طرف مردی است که واقعاً ترجیح می دهد جای دیگری باشد
[ترجمه ترگمان]این فقط than از طرف مردیه که ترجیح می داد جای دیگه ای باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Mr Gringold droned on, mouthing the usual platitudes about motivation and self-reliance.
[ترجمه گوگل]آقای گرینگولد با بی‌سرپرستی، حرف‌های معمولی در مورد انگیزه و اتکا به خود می‌گفت
[ترجمه ترگمان]آقای Gringold در حالی که platitudes همیشگی را در مورد انگیزه و اتکا به نفس بیان می کرد، زیر لب گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Charles took one look at the proffered platitudes, which he knew to be absurd, and set about writing an alternative.
[ترجمه گوگل]چارلز نگاهی به افسانه های پیشنهادی که می دانست پوچ هستند انداخت و به نوشتن یک جایگزین پرداخت
[ترجمه ترگمان]شارل نگاهی به platitudes که به طرفش دراز شده بود انداخت، که می دانست مضحک است و راه دیگری برای نوشتن انتخاب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I sense his slighted dignity and mouth some platitude about boys being boys the world over.
[ترجمه گوگل]من وقار ناچیز او را حس می‌کنم و در مورد پسر بودن پسرها در سرتاسر دنیا به زبان می‌آورم
[ترجمه ترگمان]حس حقارت و بی اعتنایی او را حس می کنم و some در مورد پسرهایی که دنیا را از دست می دهند، platitude
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This was such a mere platitude go without saying.
[ترجمه گوگل]ناگفته نماند که این یک حماقت محض بود
[ترجمه ترگمان]بی گفتن این حرف بی platitude بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ابتذال (اسم)
triviality, banality, platitude, triteness, truism, pedestrianism

پیش پا افتادگی (اسم)
triviality, banality, platitude, commonness

بی مزگی (اسم)
vapidity, platitude, insipidity

بیاتی (اسم)
platitude

انگلیسی به انگلیسی

• superficiality, state of being commonplace, banality; trite saying, cliche, dull remark
a platitude is a statement considered to be meaningless because it has been made many times before in similar situations; a formal word.

پیشنهاد کاربران

A remark or statement with a moral content that has been used too often to be interesting or thoughtful ( New Oxford American Dictionary )
مطلب یا نکته ی اخلاقی که بدلیلِ تکرار، کارایی خود را از دست داده و از محتوای واقعی خالی است؛ درس اخلاق ( با بار منفی. مثل اینکه بگوییم *ای بابا باز هم درس اخلاق داریم*
...
[مشاهده متن کامل]

Example:👇
Edward’s opening question to Johnny during their “interview” about marriage to Julia unrolls like a platitude: “I presume, like all young people, you have the bad habit of smoking before luncheon?”
* Shadowed Cocktails: The Plays of Philip Barry from Paris Bound to the Philadelphia Story by Donald R. Anderson & Robert A. Schanke.
سؤال آغازین ادوارد از جانی در خلال مصاحبه اش در مورد ازدواج جانی با جولیا مثل درس اخلاقی است که خالی از محتوا و کارایی است: �فکر می کنم شما مانند بقیه جوان ها عادت زشت سیگار کشیدن قبل از نهار را داشته باشید. اینطور نیست؟�

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : platitude
✅️ صفت ( adjective ) : platitudinous
✅️ قید ( adverb ) : _
تکرار مکررات
حرفی یا جمله ای است که اگه به معنیش توجه کنیم چندان دارای مفهوم نیست و چیزیه که در جای مناسبش بدون فکر کردن گفته میشه بخاطر همینه میگن تکرار مکرر
مثلا شما در رابطه ای به تازگی شکست خوردید و ناراحتین و دوستتون بهتون میگه اشکالی نداره ایشالا درست میشه ( در حالی که هم اشکال داره هم با اون حرفش هیچی درست نمیشه )
...
[مشاهده متن کامل]

اصولا به این جور جوابا میگن generic platitude
[generic یعنی عموم یا عوام]

جمله ی کلیشه ای . حرف کلیشه ای
تکرار مکرر بدیهیات، کلیشه ای، نخ نما ، بس تکرار شده ا بی مزه و بی معنی شده و اصالتش رو از دست داده. an unoriginal, banal or hackneyed remark through overuse
worn - out, overused cliche‘ , a trite or obvious remark
...
[مشاهده متن کامل]

The audience asked him to cut the platitudes.
Try not ti throw too many platitudes to your speech. the movie was a drizzle of platitudes.

مشهورات
کلیشه

بپرس