pitchfork

/ˈpɪt͡ʃˌfɔːrk//ˈpɪt͡ʃfɔːk/

معنی: پنجه، چنگال، شانه، دو شاخه
معانی دیگر: با چنگک بلند کردن و پرتاب کردن، (کشاورزی) چنگک، افشون

جمله های نمونه

1. Frederick was leaning on his pitchfork, apparently listening to Mister Johnny who was waving his small hands and gabbling.
[ترجمه گوگل]فردریک به چنگال خود تکیه داده بود و ظاهراً به حرف آقا جانی گوش می داد که دستان کوچکش را تکان می داد و غر می زد
[ترجمه ترگمان]فردریک به دو شاخه تکیه داده بود و ظاهرا به آقای جانی که دست های کوچکش را تکان می داد گوش می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I chased him with the pitchfork and he ran in the barn.
[ترجمه گوگل]با چنگال تعقیبش کردم و او در انبار دوید
[ترجمه ترگمان]با چنگک او را تعقیب کردم و او در طویله دوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Jimmy went for a pitchfork at that stage.
[ترجمه گوگل]جیمی در آن مرحله به دنبال چنگال رفت
[ترجمه ترگمان]جیمی در آن مرحله چنگک به دست داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She jerked upwards with the pitchfork.
[ترجمه گوگل]با چنگال به سمت بالا تکان خورد
[ترجمه ترگمان]با چنگک به طرف بالا حرکت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. And Mister Johnny picked up a pitchfork . . . Carrie screamed and put her hands over her eyes.
[ترجمه گوگل]و آقا جانی چنگال را برداشت کری فریاد زد و دستانش را روی چشمانش گذاشت
[ترجمه ترگمان]و آقای جانی چنگک را برداشت، کری جیغ کشید و دست هایش را روی چشمانش گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Thorvald smoked his pipe while leaning on the pitchfork and talked about his coming marriage, his fourth.
[ترجمه گوگل]توروالد در حالی که به چنگال تکیه داده بود پیپ خود را دود کرد و در مورد ازدواج آینده خود که چهارمین ازدواجش بود صحبت کرد
[ترجمه ترگمان]پیپ را در حالی که به دو شاخه تکیه داده بود پیپ می کشید و درباره ازدواج او و چهارم صحبت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Brennan pulls a pitchfork from the tool shed.
[ترجمه گوگل]برنان یک چنگال را از آلونک ابزار بیرون می کشد
[ترجمه ترگمان]برنن \"چنگک رو از انبار بیرون میکشه\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Get yourself a pitchfork when you are trying to remove twiggy materials such as small branches or sticks.
[ترجمه گوگل]زمانی که می‌خواهید مواد شاخه‌دار مانند شاخه‌های کوچک یا چوب‌ها را بردارید، یک چنگال بگیرید
[ترجمه ترگمان]زمانی که سعی دارید مواد twiggy مانند شاخه های کوچک و یا چوب را از بین ببرید، چنگک به دست بگیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Meanwhile, Apple is also feeling the antitrust pitchfork.
[ترجمه گوگل]در همین حال، اپل نیز در حال احساس چنگال ضد انحصار است
[ترجمه ترگمان]در همین حال، اپل دو شاخه دیگر را نیز احساس می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. So I took the pitchfork and shoved it in its neck.
[ترجمه گوگل]پس چنگال را گرفتم و در گردنش فرو کردم
[ترجمه ترگمان]پس چنگال را گرفتم و آن را به گردن آن چسباندم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The imagination of Presley has been rendered uncomfortable by the presence of the serial killer known as Pitchfork Disney.
[ترجمه گوگل]تخیل پریسلی با حضور قاتل سریالی معروف به Pitchfork Disney ناخوشایند شده است
[ترجمه ترگمان]تصور \"پریسلی\" با حضور قاتل زنجیره ای معروف به \"پیچ فورک دیزنی\" بسیار ناراحت کننده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. As he is about to bury the gold coins, his imbecile brother Jacob appears, pitchfork in hand.
[ترجمه گوگل]در حالی که او می خواهد سکه های طلا را دفن کند، برادر نادانش یعقوب با چنگال در دست ظاهر می شود
[ترجمه ترگمان]همان طور که او می خواهد سکه های طلا را دفن کند، برادر imbecile به نظر می رسد که دو شاخه در دست دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They are visited by spectres of childhood terror, the debonair Cosmo Disney and most sinister, the masked Pitchfork Cavalier.
[ترجمه گوگل]ارواح وحشت دوران کودکی، کاسمو دیزنی بدبخت و بدترین آنها، کاوالیر Pitchfork نقابدار، از آنها دیدن می کنند
[ترجمه ترگمان]اینان by از وحشت دوران کودکی، the debonair Disney و most، که پهلوان نقاب دار است، به دیدنش می آیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She turned out the light and reaching for a pitchfork crept towards the tack room.
[ترجمه گوگل]چراغ را خاموش کرد و دستش را برای چنگال دراز کرد و به سمت اتاق تکیه رفت
[ترجمه ترگمان]او چراغ را خاموش کرد و دستش را دراز کرد تا به سمت اتاق راه برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پنجه (اسم)
hand, paw, fork, fistula, claw, toe, pitchfork, talon, five fingers

چنگال (اسم)
paw, grain, fork, claw, clutch, prong, pitchfork, nail, talon, cleft, rake, nipper

شانه (اسم)
shoulder, comb, pitchfork, heckle, scapula

دو شاخه (اسم)
knee, fork, plug, pitchfork, crotch, crutch, diapason

انگلیسی به انگلیسی

• large and long-handled fork for lifting and tossing materials (such as hay, grain, etc.)
load with a pitchfork; throw with a pitchfork
a pitchfork is a large fork with a long handle and two prongs that is used for lifting hay or grass.

پیشنهاد کاربران

چنگال کشاورزی
pitch - fork چنگک باغبانی
He had brought me a spade, a rake, and a pitch - fork.

بپرس