penchant

/ˈpent͡ʃənt//ˈpɑːnʃɑːn/

معنی: میل، علاقه، ذوق، میل وافر، امادگی، میل شدید
معانی دیگر: تمایل شدید، رغبت، گرایش

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a strong liking for or inclination towards something.
مترادف: bent, disposition, fondness, inclination, leaning, partiality, predilection, proclivity, propensity, tendency, weakness
مشابه: affinity, bias, predisposition, preference, relish, zest

- She has a penchant for reading in bed and often stays up very late.
[ترجمه گوگل] او تمایل زیادی به مطالعه در رختخواب دارد و اغلب تا دیروقت بیدار می ماند
[ترجمه ترگمان] او علاقه شدیدی به خواندن در تخت خواب دارد و اغلب دیر بیدار می ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He has a penchant for interrupting, and I find it very irritating.
[ترجمه گوگل] او میل زیادی به قطع صحبت دارد و به نظر من خیلی آزاردهنده است
[ترجمه ترگمان] او علاقه شدیدی به قطع کلام دارد و من آن را بسیار ناراحت کننده می یابم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a penchant for art
گرایش نسبت به هنر

2. a penchant for criticism that often offended
تمایل به انتقاد که غالبا موجب رنجش می شد

3. Her penchant for disappearing for days at a time worries her family.
[ترجمه گوگل]تمایل او به ناپدید شدن برای روزها خانواده اش را نگران می کند
[ترجمه ترگمان]میل او برای ناپدید شدن چند روز در یک زمانی خانواده اش را نگران می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She has a penchant for champagne.
[ترجمه گوگل]او تمایل زیادی به شامپاین دارد
[ترجمه ترگمان] اون علاقه خاصی به شامپاین داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She has a penchant for Indian food.
[ترجمه گوگل]او تمایل زیادی به غذاهای هندی دارد
[ترجمه ترگمان]او علاقه شدیدی به غذای هندی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A penchant for setting oneself apart and above mere mortals.
[ترجمه گوگل]میل به متمایز ساختن خود و بالاتر از انسان های فانی
[ترجمه ترگمان]میل به آزاد کردن خودش و بالاتر از همه موجودات فانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But the current penchant for mixing styles has placed new importance on that special little table with an individual personality.
[ترجمه گوگل]اما میل فعلی به اختلاط سبک ها اهمیت جدیدی را به آن میز کوچک خاص با شخصیت فردی داده است
[ترجمه ترگمان]اما علاقه شدید به سبک های مخلوط کردن، اهمیت جدیدی را در آن میز کوچک ویژه با شخصیت فرد قرار داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. If Patsy had a penchant for a pretty frock, Hughie Gallacher had a drink problem.
[ترجمه گوگل]اگر پتسی به یک روسری زیبا میل داشت، هیو گالاچر مشکل نوشیدنی داشت
[ترجمه ترگمان]اگر پتسی علاقه خاصی به فراک زیبا داشت، هیویی مشکل مشروب داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Perhaps a bit miscast, and with a penchant for too many double-takes, Perry none the less is game.
[ترجمه گوگل]شاید پری کمی اشتباه، و با تمایل زیادی به دوبل گرفتن زیاد، بازی باشد
[ترجمه ترگمان]شاید کمی miscast باشد، و با علاقه به too زیاد، پری هم کم تر بازی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Another occupation to which Amelia applied her penchant for the unusual and the inventive was cooking.
[ترجمه گوگل]شغل دیگری که آملیا تمایل خود را به چیزهای غیرمعمول و مبتکر آن به کار گرفت آشپزی بود
[ترجمه ترگمان]اشغال دیگری که آملیا به آن علاقه خاص خود را نسبت به the اختراع می کرد، آشپزی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It suited my wandering nature, my penchant for traversing the neighborhoods of San Francisco, honing my skills as a boulevardier.
[ترجمه گوگل]این برای طبیعت سرگردان من، میل من به عبور از محله های سانفرانسیسکو، و تقویت مهارت هایم به عنوان یک بلواردار مناسب بود
[ترجمه ترگمان]با توجه به طبیعت سرگردان من، علاقه من به گذر از محله های سان فرانسیسکو، تیز کردن مهارت من به عنوان یک boulevardier
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. An auto rally driver with a penchant for crashing cars, Marko Milosevic owns a discotheque and several cafes in the town.
[ترجمه گوگل]مارکو میلوسویچ که یک راننده رالی اتومبیل با علاقه به تصادف اتومبیل است، یک دیسکوتک و چندین کافه در شهر دارد
[ترجمه ترگمان]An Milosevic یک راننده یک رالی اتومبیل با علاقه به خرد کردن خودروها، صاحب یک discotheque و چندین کافه در شهر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. On this occasion, however, his penchant for procrastination is turning into a liability.
[ترجمه گوگل]اما در این مناسبت، تمایل او به تعویق در حال تبدیل شدن به یک مسئولیت است
[ترجمه ترگمان]با این حال، در این مورد علاقه او به تعویق اندازی به یک مسئولیت تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He carried his penchant for secrecy to great lengths.
[ترجمه گوگل]او تمایل خود را به رازداری تا حد زیادی ادامه داد
[ترجمه ترگمان]میل داشت که میل خود را حفظ کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

میل (اسم)
stomach, addiction, bar, desire, liking, tendency, will, shaft, propensity, leaning, goodwill, penchant, relish, axle, rod, bent, vocation, inclining, predilection, zest, hade, milestone, predisposition, proclivity

علاقه (اسم)
attachment, affection, interest, sympathy, concern, fondness, penchant, tie, estate, relation, tenure, communication

ذوق (اسم)
taste, verve, liking, penchant, relish, zeal, gusto, goo, vertu, virtu

میل وافر (اسم)
longing, penchant

امادگی (اسم)
susceptibility, penchant, preparation, vigilance, lurch, readiness, preparedness, tautness, predisposition

میل شدید (اسم)
penchant

انگلیسی به انگلیسی

• liking, affinity; attraction
if someone has a penchant for something, they have a special liking for it or tendency to do it; a formal word.

پیشنهاد کاربران

NOUN
یه واژه فرانسوی هست؛
میل/تمایل شدید - میل وافر - عطش
🗣️پُن شُن UK
🗣️پِن چِنْت US
SYNs:
predilection ( formal )
preference
taste
MEANING:
- a liking for, an enjoyment of, or a habit of doing something, especially something that other people might not like
...
[مشاهده متن کامل]

- a strong or habitual liking for something or tendency to do something.
💠 Trump’s hubris has brought about the downfall of his family’s business empire
. . . Koch, a former Reform Democrat, was voluble and insecure, with a penchant for turning political disagreements into personal battles. Trump yelled at him for easements and tax abatements. Koch detested him. “I wouldn’t believe Donald Trump if his tongue were notarized, ” he said.

a keen desire
تمایل شدید، میل شدید
میل ، گرایش ، علاقه ( شدید ) ، تمایل
علاقه وافر،
Strong liking , a habitual desire, a strong preference or tendency.
This player's penchant for flair shots
میل بسیار شدید مخصوصا در مسایل جنسی
عطش

بپرس