pedant

/ˈpednt//ˈpednt/

معنی: فضل فروش، عالم نما، کرم کتاب، ملانقطی
معانی دیگر: آدم ملا نقطی، معلم فضل فروش، معلم کوته نظر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: pedantic (adj.), pedantically (adv.)
(1) تعریف: one who makes an excessive or offensive display of learnedness.

- Even her family considers her somewhat of a pedant with a need to expound on every subject.
[ترجمه گوگل] حتی خانواده‌اش نیز او را تا حدودی به‌عنوان یک فضول می‌دانند که نیاز به توضیح درباره هر موضوعی دارد
[ترجمه ترگمان] حتی خانواده او، او را تا حدی از فضل فروشی، با نیاز به تفسیر درباره هر موضوعی، در نظر می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: one who insists on an overly formal or detailed approach to scholarship.

- Our Latin teacher was a pedant, who exacted perfection from us in the form of flawless translations.
[ترجمه گوگل] معلم زبان لاتین ما یک پدانت بود که در قالب ترجمه های بی عیب و نقص از ما کمال می گرفت
[ترجمه ترگمان] معلم لاتین ما یک فضل فروشی بود که به شکل ترجمه های بی عیب و نقص از ما تقاضای کمال می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. I am no pedant and avoid being dogmatic concerning English grammar and expression.
[ترجمه گوگل]من طرفدار نیستم و از جزمی بودن در مورد دستور زبان و بیان انگلیسی اجتناب می کنم
[ترجمه ترگمان]من فضل فروشی نیستم و از لحاظ دستور زبان و بیان انگلیسی متعصب نیستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A pedant will always insist that you ask for 'fewer' items rather than 'less'.
[ترجمه گوگل]یک دستفروش همیشه اصرار دارد که به جای «کمتر» اقلام «کمتر» بخواهید
[ترجمه ترگمان]یک فضل فروشی همیشه اصرار دارد که به جای کم تر آیتم های کمتری را درخواست کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It is the work of a pedant, and shows no originality.
[ترجمه گوگل]این کار یک پدانت است و هیچ اصالتی را نشان نمی دهد
[ترجمه ترگمان]این اثر یک فضل فروشی است، و اصالت ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A right little pedant she can be, when it comes to an intellectual argument.
[ترجمه گوگل]وقتی صحبت از یک بحث فکری به میان می آید، او می تواند یک فضول کوچک درست باشد
[ترجمه ترگمان]وقتی بحث عقلانی می آید، یک فضل فروشی کوچک می تواند باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He claims that he was a little pedant, even as early as the age of five.
[ترجمه گوگل]او ادعا می کند که حتی در سن پنج سالگی کمی فضول بوده است
[ترجمه ترگمان]مدعی است که او یک pedant است، حتی در سن پنج سالگی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He's a great pedant, Oliver.
[ترجمه گوگل]او یک پدند بزرگ است، الیور
[ترجمه ترگمان]او آدم خوبی است، الیور
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Anyway, Oliver's a pedant.
[ترجمه گوگل]به هر حال، الیور یک فضول است
[ترجمه ترگمان]به هر حال، اولیور s است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Everybody at the meeting is a droning pedant.
[ترجمه گوگل]همه حاضران در جلسه یک قایق بی سرنشین هستند
[ترجمه ترگمان]همه کسانی که در جلسه شرکت می کنند، یک pedant است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This architect had been a pedant.
[ترجمه گوگل]این معمار یک پدانت بوده است
[ترجمه ترگمان]این معمار، pedant بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He is a real pedant. He just echoes what the book says.
[ترجمه گوگل]او یک دزد واقعی است او فقط همان چیزی را که کتاب می گوید تکرار می کند
[ترجمه ترگمان]او یک pedant واقعی است فقط تصور می کند که کتاب چه می گوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Only pedant spends the ten minutes between classes in his seat.
[ترجمه گوگل]فقط پدنت ده دقیقه بین کلاس ها را روی صندلی خود می گذراند
[ترجمه ترگمان]فقط pedant هر ده دقیقه در صندلی خود می نشیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A third-rate pedant masquerading as a scholarly genius.
[ترجمه گوگل]یک دستفروش درجه سه که خود را به عنوان یک نابغه علمی نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]یک pedant سوم که به ظاهر یک نابغه دانشمند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He's a bit of a pedant.
[ترجمه گوگل]او کمی فضول است
[ترجمه ترگمان]یکی از a است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The habit of mind or manner characteristic pedant.
[ترجمه گوگل]عادت ذهنی یا رفتاری که مشخصه پدانت است
[ترجمه ترگمان]عادت ذهن یا رفتار آن، فضل فروشی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فضل فروش (اسم)
bluestocking, pedant, dryasdust

عالم نما (اسم)
pedant, know-it-all

کرم کتاب (اسم)
pedant

ملانقطی (اسم)
pedant

انگلیسی به انگلیسی

• meticulous person, fastidious person; strict person, fussy person; person who strictly adheres to information in books without using common sense
if you say that someone is a pedant, you mean that they are too concerned with unimportant details or traditional rules; used showing disapproval.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : pedant / pedantry
✅️ صفت ( adjective ) : pedantic
✅️ قید ( adverb ) : pedantically
noun
[count] disapproving : a person who annoys other people by correcting small errors and giving too much attention to minor details
◀️a dull pedant
Other forms: plural - ants
⭐ PEDANTIC ⭐
...
[مشاهده متن کامل]

adjective [more pedantic; most pedantic]
◀️a pedantic teacher
◀️a pedantic insistence on following the rules exactly
⭐ PEDANTICALLY ⭐ قید
⭐ PEDANTRY ⭐ اسم غیرقابل شمارش
◀️His instructions were precise to the point of pedantry
فضل فروش - عالم نما - منتقد رادیکال ( زیاده رو )
Example :
A : US is my favorite country
B : That's not US. that's USA
A : you're a pedant

ملانقطی اشتباه است واژه ی صحیح آن
ملالُغَتی است

بپرس