principles


معنی: مرام
معانی دیگر: بازرگانى : اصول

جمله های نمونه

1. automotive principles
اصول خودپیشرانی (تحرک خود به خود)

2. common principles
اصول عام

3. firm principles
اصول استوار

4. moral principles
اصول اخلاقی

5. philosophical principles
اصول فلسفی

6. the principles of accounting
اصول حسابداری

7. the principles of physics
اصول علم فیزیک

8. the principles that govern phenomena
اصولی که چگونگی پدیده ها را تعیین می کند

9. the principles that underlie our foreign policy
اصولی که شالوده ی سیاست خارجی ما را تشکیل می دهد

10. the principles which my father believed in
اصولی که پدرم به آن معتقد بود

11. according to principles of shiism
طبق اصول تشیع

12. ingrained moral principles
اصول اخلاقی که ملکه شده اند

13. some moral principles are valid in every age and country
برخی اصول اخلاقی در تمام ادوار و کشورها ارزشمند است.

14. the basic principles of geometry
اصول بنیادین هندسه

15. the elementary principles of each science
اصول آغازین هر علم

16. the petty principles which separate us
اصول فرعی که ما را از هم جدا می کند

17. the rudimentary principles of physics
اصول بنیادی علم فیزیک

18. actions contravening ethical principles
کارهایی که با اصول اخلاقی مغایرت دارد.

19. parliamentary rules and principles
قواعد و اصول پارلمانی

20. she has no principles
او به هیچ چیز پایبند نیست.

21. we uphold the principles of democracy
ما هوادار اصول دموکراسی هستیم.

22. an offense against (the principles of) morality
سر پیچی از اصول اخلاقی

23. his practice contradicts his principles
عمل او با معتقدات اخلاقی او منافات دارد.

24. it is against my principles
مخالف معتقدات اخلاقی من است.

25. the denial of the principles of communism by the party leaders themselves
رد اصول کمونیسم توسط خود سران حزب

26. a slick man of weak principles
مردی حیله گر که به اخلاقیات پایبند نیست

27. he imbibed his master's moral principles and later on reflected them in his works
او اصول اخلاقی استاد خود را پذیرفت و بعدها در آثار خود منعکس کرد.

28. he tried to instill the principles of religion into them
او کوشید اصول مذهب را به آنها القا کند.

29. mohsen remained true to his principles
محسن به معتقدات خود وفادار ماند.

30. a sage who penetrates the underlying principles of physics
حکیمی که اصول بنیادی فیزیک را درک می کند

31. countries that are uncommitted to the principles of democracy
کشورهایی که به اصول دموکراسی پایبند نیستند

32. his ideas are based on democratic principles
عقاید او بر اصول دموکراتیک متکی است.

33. i will never deviate from moral principles
در اصول اخلاقی هرگز کجروی نخواهم کرد.

مترادف ها

مرام (اسم)
wish, desire, aim, intent, program, ideology, platform, principles, tenet, outlook

تخصصی

[حسابداری] اصول

پیشنهاد کاربران

principles: اصول
principles of art: اصول هنر
اصلول اخلاقی
اصول اخلاقی
اصول. اموزه ها ، مبانی
اصل ها
آموزه
واکنش نشان دادن
اصول و قواعد و یا مرام و معرفت
بنیادی
مبانی
اصل ها قانون ها
اصول
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس