معنی: سبقت، رسیدن به، سبقت گرفتن بر، رد شدن ازمعانی دیگر: (رانندگی یا مسابقه و غیره) رسیدن به و گذشتن از، جلو زدن، سبقت گرفتن، (ناگهان) مستولی شدن بر، چیره شدن
فعل گذرا ( transitive verb )حالات: overtakes, overtaking, overtaken, overtook
• (1)تعریف: to catch up or come even with. • مترادف: catch up, overhaul • مشابه: approach, catch, gain, reach, take
• (2)تعریف: to pass by after catching up with. • مترادف: overcome, overhaul, pass • مشابه: catch up, exceed, lap, outrun, outstrip, surpass
• (3)تعریف: to befall suddenly or unexpectedly. • مترادف: take • مشابه: befall, betide, catch, overcome, overwhelm, surprise
جمله های نمونه
1. Pulling out to overtake, the car collided head-on with a van.
[ترجمه گوگل]هنگام بیرون کشیدن برای سبقت گرفتن، ماشین از رو به رو با یک ون برخورد کرد [ترجمه ترگمان]در حالی که با یک بارکش سر و کله ت - - ت - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. He pulled out to overtake a truck.
[ترجمه sad] او کنار کشید تا کامیون سبقت بگیرد
|
[ترجمه گوگل]او برای سبقت گرفتن از کامیون بیرون آمد [ترجمه ترگمان]بیرون آمد تا به یک کامیون برسد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. He pulled out to overtake the van.
[ترجمه Lili] او کنار کشید تا ون سبقت بگیرد
|
[ترجمه گوگل]بیرون کشید تا از وانت سبقت بگیرد [ترجمه ترگمان]او بیرون آمد تا به ون برسد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. We managed to overtake the last train.
[ترجمه Mina] ما تونستیم به آخرین قطار برسیم
|
[ترجمه گوگل]موفق شدیم از آخرین قطار سبقت بگیریم [ترجمه ترگمان]موفق شدیم آخرین قطار را ببینیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. It's dangerous to overtake on a bend.
[ترجمه علی فتح اللهی] سبقت گرفتن سر پیچ خطرناک است.
|
[ترجمه گوگل]سبقت گرفتن در پیچ خطرناک است [ترجمه ترگمان]از پیچ خوردن خیلی خطرناکه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. I accelerated to overtake the bus.
[ترجمه امین جهانگرد] من گاز دادم تا از اتوبوس سبقت بگیرم
|
[ترجمه گوگل]شتاب دادم تا از اتوبوس سبقت بگیرم [ترجمه ترگمان]سرعت گرفتم تا به اتوبوس برسم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. It's dangerous to overtake at a corner.
[ترجمه گوگل]سبقت گرفتن در یک کرنر خطرناک است [ترجمه ترگمان]رسیدن به یک گوشه خیلی خطرناک است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. He tried to overtake on the inside.
[ترجمه گوگل]سعی کرد از داخل سبقت بگیرد [ترجمه ترگمان]سعی کرد به درون بیاید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. I went to overtake him on the back straight on the last lap.
[ترجمه گوگل]رفتم تا در آخرین دور از پشت مستقیم از او سبقت بگیرم [ترجمه ترگمان]من به طرف او رفتم تا او را در آغوش بگیرم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The car accelerated to overtake me.
[ترجمه گوگل]ماشین شتاب گرفت تا از من سبقت بگیرد [ترجمه ترگمان]اتومبیل به سرعت به طرف من آمد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. He was about to pull out to overtake the guy in front of him.
[ترجمه گوگل]می خواست بیرون بکشد تا از مرد مقابلش سبقت بگیرد [ترجمه ترگمان]می خواست بیرون بکشد تا به طرف مقابل او برسد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Tragedy was shortly to overtake him, however.
[ترجمه گوگل]با این حال، به زودی فاجعه او را فرا می گرفت [ترجمه ترگمان]با این حال، تراژدی به زودی به او رسید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. I pulled out to overtake a bus.
[ترجمه گوگل]برای سبقت گرفتن از اتوبوس بیرون کشیدم [ترجمه ترگمان]خودم را بیرون کشیدم تا به اتوبوس برسم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. He increased his speed to overtake the lorry.
[ترجمه گوگل]سرعتش را افزایش داد تا از کامیون سبقت بگیرد [ترجمه ترگمان]او سرعت خود را برای سبقت گرفتن از کامیون افزایش داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Always check your rear view mirror before you overtake .
[ترجمه گوگل]همیشه قبل از سبقت گرفتن، آینه دید عقب خود را بررسی کنید [ترجمه ترگمان]همیشه قبل از اینکه به جلو برسی آینه پشت your را نگاه کن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• catch up to; pass; surpass; come upon suddenly, attack suddenly if you overtake a moving vehicle or person, you pass them because you are moving faster than they are. if an event overtakes you, it happens unexpectedly or suddenly, before you are ready for it. see also overtook.
پیشنهاد کاربران
سبقت گرفتن، جلو زدن
فرا گرفتن، در بر گرفتن . Political turbulence overtook the country آشفتگی سیاسی کشور را فرا گرفت.
۱. سبقت گرفتن از. گرفتن ۲. غافلگیر کردن ۳. مستولی شدن بر مثال: He pulled out to overtake a truck. او کنار کشید تا از کامیون سبقت بگیرد.
to grow, develop, or progress more quickly than something else رشد، توسعه یا پیشرفت کردن نسبت به چیزهای دیگر. Our US sales have now overtaken our sales in Europe. Plastic soon overtook cash as Britain's most popular method of payment. ... [مشاهده متن کامل]
Myanmar became the world’s biggest producer of opium in 2023, overtaking Afghanistan after the Taliban government’s crackdown on the trade, according to a United Nations report.
A nostalgic mood overtook me غم غربتی به من هجوم آورد
V E R B MEANING : to become bigger or more successful, important, etc. than someone or something else EXAMPLES : 1. India to Overtake China as Most Populous Country in 2023 2. Israel's Tel Aviv has overtaken Paris as the world's most expensive city to live in
در بر گرفتن
نفوذ کردن
سبقت و پیشی گرفتن China’s economy and military can overtake US, but it still won’t become global superpower
( معمولا در فیلم های ترسناک ) تسخیر کردن
رسیدن به کسی
سبقت گرفتن
جلو زدن
پیشی گرفتن
مستولی شدن
حمله یا اتفاق ناگهانی
پیش افتادن غالب آمدن، مغلوب ساختن، غلبه یافتن
بیش از. . . .
Pass another car by going faster
سبقت گرفتن
چربیدن مثال: Economic power of emerging market economies overtakes developed markets قدرت اقتصادی بازار اقتصادهای نوظهور بر اقتصادهای پیشرفته می چربد