فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: overlaps, overlapping, overlapped
حالات: overlaps, overlapping, overlapped
• (1) تعریف: to cover or extend over part of.
• مشابه: lap
• مشابه: lap
- The shingles on the roof overlap each other.
[ترجمه گوگل] زونا روی پشت بام روی هم همپوشانی دارند
[ترجمه ترگمان] The روی سقف با هم تداخل پیدا می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] The روی سقف با هم تداخل پیدا می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to coincide partially with; have something in common with.
- We shouldn't schedule the projects so that they overlap each other.
[ترجمه علی جادری] ما باید پروژه ها را طوری برنامه ریزی کنیم تا با همدیگر تداخل نداشته باشند .|
[ترجمه Masoud] ما نباید پروژه رو طوری برنامه ریزی کنیم که باهم تداخل داشته باشند، orما باید طوری برنامه پروژه ها رو بریزیم که باهم قاتی نشن|
[ترجمه گوگل] ما نباید پروژه ها را طوری برنامه ریزی کنیم که روی هم قرار بگیرند[ترجمه ترگمان] ما نباید پروژه ها را برنامه ریزی کنیم تا یکدیگر با هم همپوشانی داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Her ideas and mine overlap each other in some ways but differ in many others.
[ترجمه گوگل] ایده های او و من از برخی جهات با یکدیگر همپوشانی دارند، اما در بسیاری دیگر متفاوت هستند
[ترجمه ترگمان] عقاید او و من به طریقی با هم همپوشانی دارند، اما در بسیاری از موارد دیگر متفاوت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] عقاید او و من به طریقی با هم همپوشانی دارند، اما در بسیاری از موارد دیگر متفاوت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to cover or extend over part of something else or over a part of a thing itself.
• مشابه: lap
• مشابه: lap
- This wraparound skirt overlaps at the front.
[ترجمه گوگل] این دامن در قسمت جلو همپوشانی دارد
[ترجمه ترگمان] این دامن wraparound در جلو همپوشانی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این دامن wraparound در جلو همپوشانی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: overlapping (adj.)
مشتقات: overlapping (adj.)
• (1) تعریف: the process or an instance of overlapping.
• (2) تعریف: the amount of overlapping.
• مشابه: lap
• مشابه: lap
- There is a lot of overlap between what we're studying in English and what we're learning in history class.
[ترجمه گوگل] بین آنچه به زبان انگلیسی مطالعه می کنیم و آنچه در کلاس تاریخ می آموزیم همپوشانی زیادی وجود دارد
[ترجمه ترگمان] مقدار زیادی وجود دارد که بین آنچه در زبان انگلیسی مطالعه می کنیم و آنچه که در کلاس تاریخ یاد می گیریم وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] مقدار زیادی وجود دارد که بین آنچه در زبان انگلیسی مطالعه می کنیم و آنچه که در کلاس تاریخ یاد می گیریم وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: that which overlaps.
• مشابه: lap
• مشابه: lap