قید ( adverb )
• : تعریف: at any height directly or generally above the head.
• متضاد: underfoot
• مشابه: above, aloft, high, over
• متضاد: underfoot
• مشابه: above, aloft, high, over
- a flock of geese flew overhead
[ترجمه گوگل] دسته ای از غازها بالای سرشان پرواز کردند
[ترجمه ترگمان] یک دسته غاز بالای سرشان پرواز کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] یک دسته غاز بالای سرشان پرواز کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
• (1) تعریف: located or installed above head level, as in the ceiling.
- overhead wiring
- an overhead skylight
[ترجمه فاطمه عبدی] یک پنجره سقفی|
[ترجمه گوگل] یک نورگیر بالای سر[ترجمه ترگمان] سقفی بالای سرم دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: of or pertaining to general operating expenses such as rent.
اسم ( noun )
• (1) تعریف: the general expenses of a business, excluding materials, cost of goods for sale, and labor.
• مترادف: expense
• مشابه: cost, disbursement, fat, liability, outlay
• مترادف: expense
• مشابه: cost, disbursement, fat, liability, outlay
• (2) تعریف: something located above head level.
• مشابه: above
• مشابه: above