معنی: غلو کردن، دست بالا گرفتن، زیاد براورد کردنمعانی دیگر: زیادی تخمین زدن، فزون برآورد کردن، گزاف سنجی کردن، (بیش از واقعیت) وانمود کردن، زیاد برآوردکردن، بیش از اندازه واقعی بها گذاشتن بر
فعل گذرا ( transitive verb )حالات: overestimates, overestimating, overestimated
• : تعریف: to place too high or great an estimate on. • متضاد: underestimate
- I overestimated my tax refund.
[ترجمه بهزاد] من بازگردان مالیاتم ( پول مالیاتی که به اشتباه، بیشتر از شخص گرفته شده و بنا به اعتراض وی به او بازگردانده می شود ) را بیشتر از اندازه پیش بینی کردم.
|
[ترجمه گوگل] من بازپرداخت مالیات خود را بیش از حد برآورد کردم [ترجمه ترگمان] من refund رو بیش از حد تخمین زدم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
- You overestimate my value to the company.
[ترجمه آرمان بدیعی] شما ارزش من را در شرکت دست بالا گرفتید.
|
[ترجمه گوگل] شما ارزش من برای شرکت را بیش از حد ارزیابی می کنید [ترجمه ترگمان] تو ارزش منو توی شرکت دست بالا گرفتی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )مشتقات: overestimation (n.)
• : تعریف: too high or great an estimate. • متضاد: underestimate
جمله های نمونه
1. he tends to underestimate his enemies and overestimate the power of his own friends
او تمایل دارد که دشمنانش را دست کم بگیرد و قدرت دوستانش را بیش از واقع برآورد کند.
2. He tends to overestimate his own abilities.
[ترجمه Pouria] او تمایل دارد که روی توانایی خودش بیش از حد حساب باز کند.
|
[ترجمه گوگل]او تمایل دارد توانایی های خود را بیش از حد ارزیابی کند [ترجمه ترگمان]او تمایل دارد توانایی های خود را دست بالا بگیرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Never underestimate your power to change yourself. Never overestimate your power to change others.
[ترجمه Pouria] هرگز توانایی خود را برای تغییر خود دست کم نگیرید. هرگز روی توانایی خود برای تغییر دیگران بیش از حد حساب باز نکنید.
|
[ترجمه گوگل]هرگز قدرت خود را برای تغییر خود دست کم نگیرید هرگز قدرت خود را برای تغییر دیگران دست بالا نگیرید [ترجمه ترگمان]هرگز قدرت خود را دست کم نگیرید تا خود را تغییر دهید هرگز قدرت خود را دست بالا نگیرید تا دیگران را تغییر دهید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. It is easy to overestimate the cost of this kind of research.
[ترجمه گوگل]به راحتی می توان هزینه این نوع تحقیقات را بیش از حد تخمین زد [ترجمه ترگمان]تخمین هزینه این نوع از تحقیقات آسان است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. While girls lack confidence, boys often overestimate their abilities.
[ترجمه گوگل]در حالی که دختران فاقد اعتماد به نفس هستند، پسرها اغلب توانایی های خود را بیش از حد ارزیابی می کنند [ترجمه ترگمان]در حالی که دختران فاقد اعتماد به نفس هستند، پسرها اغلب توانایی های خود را دست بالا می گیرند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The figure of 30% is clearly an overestimate.
[ترجمه گوگل]رقم 30 درصد به وضوح بیش از حد برآورد شده است [ترجمه ترگمان]میزان ۳۰ % به وضوح، بیش از حد است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. I think you overestimate me, Fred.
[ترجمه گوگل]فکر می کنم تو مرا بیش از حد ارزیابی می کنی، فرد [ترجمه ترگمان]\"فکر کنم دست بالا گرفتی،\" فرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Research shows that people consistently overestimate the time they spend working and underestimate their leisure time.
[ترجمه گوگل]تحقیقات نشان میدهد که افراد به طور مداوم زمانی را که صرف کار میکنند دستکم میگیرند و اوقات فراغت خود را دستکم میگیرند [ترجمه ترگمان]تحقیقات نشان می دهد که افراد به طور مداوم زمان را دست بالا می گیرند و اوقات فراغت خود را ناچیز می شمارند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. A Harvard University survey found that Americans significantly overestimate the cost of higher education.
[ترجمه گوگل]یک نظرسنجی دانشگاه هاروارد نشان داد که آمریکایی ها به طور قابل توجهی هزینه آموزش عالی را بیش از حد برآورد می کنند [ترجمه ترگمان]یک نظرسنجی از دانشگاه هاروارد نشان داد که آمریکایی ها به طور قابل توجهی هزینه آموزش عالی را دست بالا می گیرند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. They say that supermarkets will overestimate next year's requirements and then force farmers to discount.
[ترجمه گوگل]آنها می گویند که سوپرمارکت ها نیازهای سال آینده را بیش از حد برآورد می کنند و سپس کشاورزان را مجبور به تخفیف می کنند [ترجمه ترگمان]آن ها می گویند که سوپرمارکت ها الزامات سال آینده را دست بالا می گیرند و سپس کشاورزان را مجبور به تخفیف می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The research also suggests that farmers overestimate the size of the fox population.
[ترجمه گوگل]این تحقیق همچنین نشان می دهد که کشاورزان اندازه جمعیت روباه را بیش از حد برآورد می کنند [ترجمه ترگمان]این تحقیق همچنین نشان می دهد که کشاورزان اندازه جمعیت روباه را دست بالا می گیرند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. In general they overestimate the amount available and underestimate the time wasted by being fragmented in small amounts on rather trivial matters.
[ترجمه گوگل]به طور کلی، آنها مقدار موجود را بیش از حد تخمین می زنند و زمان تلف شده را با تقسیم کردن در مقادیر کم بر روی موضوعات نسبتاً بی اهمیت دست کم می گیرند [ترجمه ترگمان]به طور کلی آن ها میزان موجود را دست بالا می گیرند و زمان هدر رفتن را در مقادیر کم و نسبتا بی اهمیت ناچیز می شمارند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. It would be difficult to overestimate the importance of the bony fish in the economy of the sea.
[ترجمه گوگل]به سختی می توان اهمیت ماهی استخوانی در اقتصاد دریا را دست بالا گرفت [ترجمه ترگمان]برآورد اهمیت ماهی استخوانی در اقتصاد دریا دشوار است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. It is hard to overestimate the impact of the crisis.
[ترجمه گوگل]به سختی می توان تأثیر این بحران را دست بالا ارزیابی کرد [ترجمه ترگمان]برآورد تاثیر این بحران دشوار است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Never overestimate your ability or strength when swimming in the ocean.
[ترجمه گوگل]هرگز توانایی یا قدرت خود را هنگام شنا در اقیانوس دست بالا نگیرید [ترجمه ترگمان]هرگز در هنگام شنا کردن در اقیانوس توانایی و قدرت خود را دست بالا نگیرید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
غلو کردن (فعل)
overstate, overcharge, overestimate
دست بالا گرفتن (فعل)
overestimate
زیاد براورد کردن (فعل)
overestimate, overrate
تخصصی
[ریاضیات] فزون برآورد، تخمین اضافی
انگلیسی به انگلیسی
• overrate, overvalue; estimate as being greater than it actually is if you overestimate someone or something, you think that they are better, bigger, or more important than they really are.
پیشنهاد کاربران
↩️ دوستان لطفاً به این توضیحات خوب دقت کنید: 📋 در زبان انگلیسی یک root word داریم به اسم estim 📌 این ریشه، معادل "fix the value of" می باشد؛ بنابراین کلماتی که این ریشه را در خود داشته باشند، به "fix the value of" مربوط هستند. ... [مشاهده متن کامل]
📂 مثال: 🔘 inestimable: Too valuable to be fixed or calculated 🔘 esteem: To value or regard highly 🔘 estimate: To guess or fix the value of something 🔘 disesteem: To have little or no value or respect for 🔘 estimable: Worthy of being valued or highly regarded 🔘 estimation: The act of appraising or fixing the value of something 🔘 overestimate: To fix a value too high 🔘 underestimate: To fix a value too low
Opposite=underestimate
پیشنهاد ها : Overestimate کِهسَنجیدن = که ( بزرگ ) سنجیدن بیشاسنجیدن = بیشا ( بیشتر از ) سنجیدن. Underestimate مِهسَنجیدَن = مه ( کوچک ) سنجیدن کماسنجیدن = کما ( کمتر از ) سنجیدن
اَبرگرفتن = ( از "اَبَر" به معنای" بالا" و گرفتن ) کسی را دست بالا گرفتن. کسی را بیشتر از آن چیزی که است پنداشتن. م. ث اگر پیش از مسابقه، حریف خودت رو بیاَبرگیری، روحیَت به کلی تضعیف می شه.
زیادی تخمین زدن بیش از حد برآورد کردن دست بالا گرفتن اغراق کردن، مبالغه کردن