معنی: گول زدن، زرنگ تر بودن ازمعانی دیگر: (قدیمی) باهوش تر بودن، بیشتر (از دیگری) زرنگی کردن، ذکاوت بیشتر به خرج دادن، ترفند بهتری زدن، حیله ی بهتری به کار زدن، بهتر دوز و کلک سوار کردن
فعل گذرا ( transitive verb )حالات: outwits, outwitting, outwitted
• : تعریف: to gain the advantage over by using one's wits, cleverness, or cunning. • مترادف: euchre, outfox, outguess, outsmart • مشابه: dupe, fool, outdo, outmaneuver, outplay, outreach, outthink, trick
- Their forces were outnumbered, so there was no choice but to outwit the enemy.
[ترجمه گوگل] تعداد نیروهای آنها بیشتر بود، بنابراین چاره ای جز سبقت گرفتن از دشمن نبود [ترجمه ترگمان] نیروهای آن ها از این بیشتر بود، بنابراین چاره ای جز گول زدن دشمن وجود نداشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He could never outwit his mother, who could always guess what he'd been up to.
[ترجمه سمی] اوهرگز نمیتونست مادرش رو بپیچونه چون مادرش همیشه می تونست حدس بزنه چه اتفاقی افتاده
|
[ترجمه گوگل] او هرگز نمیتوانست مادرش را که همیشه میتوانست حدس بزند که چه کار میکرده است، گول بزند [ترجمه ترگمان] او هرگز نمی توانست به مادرش فکر کند، که همیشه می توانست حدس بزند که او چه قصدی داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. Somehow he always manages to outwit his opponents.
[ترجمه مریم مزدایی] او یک جور هایی همیشه رقبایش را می پیچند.
|
[ترجمه گوگل]به نوعی او همیشه موفق می شود از مخالفان خود گول بزند [ترجمه ترگمان]به هر حال او همیشه موفق می شود از رقبای او پیشی بگیرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. To win the presidency he had first to outwit his rivals within the Socialist Party.
[ترجمه گوگل]او برای کسب ریاست جمهوری ابتدا باید از رقبای خود در حزب سوسیالیست سبقت می گرفت [ترجمه ترگمان]او برای پیروزی در مقام ریاست جمهوری نخست توانست رقبای خود را در حزب سوسیالیست مغلوب کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. This was a crafty manoeuvre to outwit his pursuers.
[ترجمه گوگل]این یک مانور حیله گرانه برای گول زدن تعقیب کنندگانش بود [ترجمه ترگمان]این مانور نیرنگ آمیز برای گول زدن تعقیب کننده ها بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. One of them, Merovech, attempted to outwit his stepmother by marrying Sigibert's widow, Brunhild.
[ترجمه گوگل]یکی از آنها، مرووچ، با ازدواج با بیوه سیگیبرت، برونهیلد، تلاش کرد نامادری خود را فریب دهد [ترجمه ترگمان]یکی از آن ها، Merovech، سعی کرد با نامادری خود در ازدواج با زن بیوه Sigibert گول بخورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. She plays an apparent bimbo who manages to outwit her boss.
[ترجمه گوگل]او نقش یک بیمبو ظاهری را بازی می کند که موفق می شود رئیس خود را فریب دهد [ترجمه ترگمان]او یک سبک سبک و سبک بازی می کند که موفق به outwit از رئیسش می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Speeders can outwit police radar with a variety of devices.
[ترجمه گوگل]اسپیدرها می توانند با دستگاه های مختلف از رادار پلیس پیشی بگیرند [ترجمه ترگمان]speeders می تواند رادار پلیس را با انواع مختلفی از وسایل مورد حمله قرار دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. If the FBI thought they could outwit him, they were in for a shock.
[ترجمه گوگل]اگر افبیآی فکر میکرد که میتوانند او را گول بزنند، در شوک بودند [ترجمه ترگمان]اگر اف بی آی فکر می کرد که اونا می تونن گولش بزنن، اونا دچار شوک شده بودن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. It was dejavu as he breezed in to outwit O'Hare a second time.
[ترجمه گوگل]این دژاوو بود که او برای بار دوم از اوهار سبقت گرفت [ترجمه ترگمان]به سرعت به سرعت وارد شد تا برای بار دوم او را فریب دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. It is the need to outwit and dupe and help and teach one another that drove us to be ever more intelligent.
[ترجمه گوگل]این نیاز به گول زدن و فریب دادن و کمک به یکدیگر و آموزش دادن به یکدیگر است که ما را به سمت باهوش تر شدن سوق داد [ترجمه ترگمان]این نیاز به خنثی کردن و فریب دادن و کمک کردن و آموزش دادن به یکدیگر است که ما را به سوی ever سوق می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Therefore, outwit more inclined to short - term speculation.
[ترجمه گوگل]بنابراین، بیشتر تمایل به حدس و گمان کوتاه مدت [ترجمه ترگمان]به همین دلیل، outwit بیشتر به گمانه زنی های کوتاه مدت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Like humans, ants can try to outwit foes with cheats and lies.
[ترجمه گوگل]مورچهها نیز مانند انسانها میتوانند با تقلب و دروغ از دشمنان سبقت بگیرند [ترجمه ترگمان]مورچه ها هم مثل انسان ها می توانند سعی کنند تا با فریب و فریب دشمن را گول بزنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Don't try to outwit or outguess the interviewer.
[ترجمه گوگل]سعی نکنید مصاحبه کننده را فریب دهید یا گول بزنید [ترجمه ترگمان]سعی نکنید مصاحبه کننده را گول بزنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Always before he had been able to outwit his pursuers.
[ترجمه گوگل]همیشه قبل از اینکه او توانسته بود از تعقیب کنندگانش پیشی بگیرد [ترجمه ترگمان]همیشه پیش از این بود که او را گول بزنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Fox will also assist one in learning to outwit the dark.
[ترجمه گوگل]فاکس همچنین به فرد کمک می کند تا از تاریکی سبقت بگیرد [ترجمه ترگمان]فاکس همچنین به فردی در یادگیری کمک می کند تا از تاریکی پیشی بگیرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• gain an advantage through cleverness, outsmart if you outwit someone, you cleverly defeat them or gain an advantage over them.
پیشنهاد کاربران
کلمه **"Outwit"** در انگلیسی به معنای **"از کسی زرنگ تر بودن"**، **"کسی را با هوش یا حیله گول زدن"** یا **"به عقل و تدبیر بر کسی غلبه کردن"** است. این فعل معمولاً زمانی به کار می رود که یک نفر با استفاده از هوش، زیرکی یا حیله، بر دیگری پیروز شود یا او را شکست دهد. ... [مشاهده متن کامل]
- - - ## معنی و کاربرد - **غلبه کردن با هوش یا حیله:** - *He managed to outwit his opponent in the game. * ( او توانست حریفش را در بازی با زرنگی شکست دهد. ) - **گول زدن یا فریب دادن:** - *The detective outwitted the thief and caught him. * ( کارآگاه توانست دزد را با زرنگی گول بزند و او را دستگیر کند. ) - **در رقابت یا بازی:** - *She always tries to outwit her friends in debates. * ( او همیشه سعی می کند در بحث ها از دوستانش زرنگ تر باشد. ) - - - ## معادل های فارسی - **با زرنگی شکست دادن** - **با هوش گول زدن** - **به عقل و تدبیر بر کسی غلبه کردن** - **از کسی زرنگ تر بودن**
۱. زبل تر بودن از. زرنگ تر بودن از ۲. کلک زدن به مثال: But it is He who outwits them اما او {خدا} است که به آنها کلک می زند. �وَهُوَ خَادِعُهُمْ�
سر کسی شیره مالیدن، زبلی بیشتری نشان دادن، کلک زدن، زرنگ بازی بیشتری دراوردن
To deceive by greater ingenuity To be more clever than To outsmart To out - think To outplay To trick To gull