outstay

/ˌaʊtˈsteɪ//ˌaʊtˈsteɪ/

معنی: اقامت طولانی کردن، بیش از حد لزوم ماندن
معانی دیگر: بیشتر (از دیگری) ماندن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: outstays, outstaying, outstayed
• : تعریف: to stay longer than.

جمله های نمونه

1. It's better not to outstay one's welcome, especially on a first visit.
[ترجمه گوگل]بهتر است به خصوص در اولین بازدید از استقبال خود جلوتر نروید
[ترجمه ترگمان]بهتر است که بیشتر از یک دفعه قبل از این که شما را از شما دعوت به عمل بیاورم، بهتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Don't outstay your welcome.
[ترجمه گوگل]از خوش آمد گویی خود دور نشوید
[ترجمه ترگمان]دی گه بیشتر از این حرفی نزن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Either way, the free sections often seem to outstay their welcome.
[ترجمه گوگل]در هر صورت، بخش‌های رایگان اغلب به نظر می‌رسد که از استقبال آنها بیشتر است
[ترجمه ترگمان]در هر صورت، بخش های آزاد اغلب به نظر می رسد که از آن ها outstay
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I never did intend to outstay my welcome.
[ترجمه مریم رضوی] من هرگز قصد نداشتم بیشتر از آنچه باید زندگی کنم. . .
|
[ترجمه گوگل]من هرگز قصد نداشتم از استقبالم پیشی بگیرم
[ترجمه ترگمان]من قصد نداشتم شما را بیش از این بیش از این تحمل کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They were busy so I left - I didn't want to outstay my welcome.
[ترجمه گوگل]آنها سرشان شلوغ بود، بنابراین من رفتم - نمی‌خواستم از استقبالم پیشی بگیرم
[ترجمه ترگمان]آن ها به قدری شلوغ بودند که من هم آنجا را ترک کردم - نمی خواستم بیشتر از این outstay کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. After the kindness that had been shown to him, he didn't want to outstay his welcome.
[ترجمه گوگل]بعد از محبتی که به او شده بود، نمی خواست از استقبالش پیشی بگیرد
[ترجمه ترگمان]بعد از محبتی که به او نشان داده بود، دیگر نمی خواست بیش از این از او خداحافظی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We complain if a band stays away too long; we complain if they outstay their welcome.
[ترجمه گوگل]اگر گروهی برای مدت طولانی دور بماند، شکایت می کنیم ما شکایت می کنیم اگر آنها از استقبال خود خارج شوند
[ترجمه ترگمان]ما شکایت می کنیم که اگر گروهی دور هم جمع شوند، شکایت می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Maher on Bachelor's Button, however, was still convinced that his mount could outstay her and held on tenaciously.
[ترجمه گوگل]با این حال، ماهر روی دکمه لیسانس هنوز متقاعد شده بود که اسبش می تواند از او پیشی بگیرد و با سرسختی نگه داشت
[ترجمه ترگمان]با این حال، ماهر در دکمه مجرد هنوز متقاعد شده بود که سوار شدن او می تواند او را از بین ببرد و با سرسختی ادامه دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اقامت طولانی کردن (فعل)
outstay

بیش از حد لزوم ماندن (فعل)
outstay

انگلیسی به انگلیسی

• stay longer than; stay too long; overstay a welcome
if you outstay your welcome, you stay somewhere, for example at someone's house or party, longer than they want you to or expect you to.

پیشنهاد کاربران

بپرس