outright

/ˈaʊˈtraɪt//ˈaʊtraɪt/

معنی: اشکارا، کاملا، بی درنگ، یکجا
معانی دیگر: یکسره، صاف و پوست کنده، آشکارا، واضح، رک و راست، تمام عیار، تمام و کمال، مطلق، فورا، بلادرنگ، درجا، بی شک و تردید، مسلم، حتمی، جمله

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: thorough or total.
مترادف: absolute, complete, flat-out, out-and-out, thorough, total, utter
مشابه: arrant, categorical, downright, perfect, plumb, unequivocal, unqualified

- an outright disaster
[ترجمه گوگل] یک فاجعه آشکار
[ترجمه ترگمان] یک فاجعه تمام عیار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: straightforward or unqualified.
مترادف: downright, flat-out, out-and-out, unequivocal, unmitigated, unqualified, utter
مشابه: absolute, bald, categorical, complete, obvious, palpable, plain

- an outright lie
[ترجمه زینب زرمسلک ] دروغ تابلو/ دروغ محض
|
[ترجمه گوگل] یک دروغ آشکار
[ترجمه ترگمان] دروغی پیش پاافتاده …
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
قید ( adverb )
(1) تعریف: entirely or thoroughly.
مترادف: absolutely, altogether, categorically, completely, entirely, thoroughly, totally, unequivocally, utterly
مشابه: downright, fully, perfectly, plumb, positively

(2) تعریف: without qualifying or dissembling; frankly.
مترادف: candidly, forthright, frankly, openly, plainly, straightforwardly

(3) تعریف: immediately or all at once.
مترادف: immediately, instantly, promptly, straightaway
مشابه: directly, forthwith, now

- She paid the bill outright.
[ترجمه گوگل] او قبض را به طور کامل پرداخت کرد
[ترجمه ترگمان] او بلافاصله صورتحساب را پرداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. an outright lie
دروغ کامل

2. an outright scoundrel
یک آدم رذل تمام عیار

3. he was crying outright
او داشت آشکارا گریه می کرد.

4. i married her outright there, while i had a chance
همانجا تا فرصت باقی بود با او ازدواج کردم.

5. he killed ten people outright
او ده نفر را یکجا کشت.

6. she bought the house outright
بلادرنگ خانه را خرید.

7. we intend to defeat them outright
ما درصدد هستیم که آنها را کاملا شکست بدهیم.

8. I think cigarette advertising should be banned outright.
[ترجمه گوگل]به نظر من تبلیغات سیگار باید کاملاً ممنوع شود
[ترجمه ترگمان]من فکر می کنم تبلیغات سیگار باید به طور کامل ممنوع شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. No one party is expected to gain an outright majority.
[ترجمه گوگل]انتظار نمی رود هیچ حزبی اکثریت مطلق را به دست آورد
[ترجمه ترگمان]انتظار نمی رود که یک حزب اکثریت قاطع را به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. If she asked me outright, I'd tell her.
[ترجمه گوگل]اگر صریح از من بپرسد، به او می گویم
[ترجمه ترگمان]اگر او رک و پوست کنده از من می پرسید، به او می گفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The response of the audience varied from outright rejection to warm hospitality.
[ترجمه گوگل]پاسخ تماشاگران از رد صریح تا مهمان نوازی گرم متفاوت بود
[ترجمه ترگمان]پاسخ حضار از پذیرش آشکار مهمان نوازی گرم متفاوت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The driver and all three passengers were killed outright.
[ترجمه Mahvash] راننده و سه مسافردرجاکشته شدند.
|
[ترجمه گوگل]راننده و هر سه سرنشین به سرعت کشته شدند
[ترجمه ترگمان]راننده و هر سه مسافر به طور کامل کشته شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Most of the crash victims were killed outright.
[ترجمه پوریا بهداروند] اکثر قربانیان حادثه در جا کشته شدند.
|
[ترجمه گوگل]بیشتر قربانیان این تصادف به طور کامل کشته شدند
[ترجمه ترگمان]اغلب قربانیان سقوط به طور کامل کشته شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Outsiders are regarded with outright hostility.
[ترجمه پوریا بهداروند] به طور واضح با عداوت به خارجی ها نگاه می شود.
|
[ترجمه گوگل]خارجی ها با خصومت آشکار در نظر گرفته می شوند
[ترجمه ترگمان]اینگونه افراد خارجی با دشمنی آشکار در نظر گرفته می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She couldn't help herself and she laughed outright.
[ترجمه گوگل]نتونست جلوی خودش رو بگیره و کلی خندید
[ترجمه ترگمان]او نمی توانست به خودش کمک کند و بلافاصله خندید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. I told him outright what I thought of him.
[ترجمه پوریا بهداروند] بهش رُک وراست گفتم که چه فکری راجع به او کردم.
|
[ترجمه گوگل]صراحتاً به او گفتم که در مورد او چه فکر می کنم
[ترجمه ترگمان]رک و راست به او گفتم که به او چه فکر می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اشکارا (قید)
aboveboard, signally, outright

کاملا (قید)
outright, exactly, altogether, quite, smack, whole-hog, wholly, fully, entirely, totally, thru, in toto, teetotally, hand-and-foot, utterly, scot and lot, soundly, throughly

بی درنگ (قید)
outright, away, thereupon, forthwith, apace, directly, forthright, therewith

یکجا (قید)
outright, entirely, together, holus-bolus

انگلیسی به انگلیسی

• clear; total, absolute; complete; directed straight out (archaic)
totally, completely; openly; absolutely; directly; immediately
you use outright to describe actions and behaviour that are open and direct, rather than indirect.
outright also means complete and total.

پیشنهاد کاربران

نقش این کلمه در جمله قید است
1. He rejected the offer outright, without even considering it.
او پیشنهاد را بدون هیچ درنگی رد کرد.
2. The company was outright accused of fraud by the authorities.
...
[مشاهده متن کامل]

شرکت به طور صریح توسط مقامات به تقلب متهم شد.
3. She won the race outright, beating everyone by a large margin.
او مسابقه را به طور قاطع برد و همه را با اختلاف زیاد شکست داد.
4. He outright lied about his achievements to impress his friends.
او به طور صریح درباره دستاوردهایش دروغ گفت تا دوستانش را تحت تأثیر قرار دهد.
5. The decision to cut the budget was made outright by the CEO.
تصمیم به کاهش بودجه به طور کامل توسط مدیرعامل اتخاذ شد.
6. I don't think he's outright guilty, but he's definitely involved.
فکر نمی کنم او به طور قطعی گناهکار باشد، اما قطعاً درگیر است.
7. Her refusal to attend the event was outright rude.
رد کردن حضور در این رویداد به طور کاملاً بی ادبانه بود.
8. The law outright forbids any kind of discrimination.
قانون به طور کامل هر نوع تبعیضی را ممنوع می کند.
9. He outright disagrees with the proposed changes in the policy.
او به طور کامل با تغییرات پیشنهادی در سیاست مخالف است.
10. The book was an outright success, becoming a bestseller in just a week.
کتاب به طور کامل موفقیت آمیز بود و در عرض یک هفته پرفروش شد.
11. She outright denied any involvement in the scandal.
او به طور صریح هرگونه دخالت در این رسوایی را رد کرد.
12. It was an outright victory for the underdog team.
این پیروزی به طور قاطع برای تیم ضعیف بود.
13. The new policy was accepted outright by the board of directors.
سیاست جدید به طور کامل توسط هیئت مدیره پذیرفته شد.
14. Their claim that the company is bankrupt is outright false.
ادعای آنها مبنی بر ورشکستگی شرکت به طور کاملاً نادرست است.
15. The employee was outright fired for violating company rules.
کارمند به طور کامل به دلیل نقض قوانین شرکت اخراج شد.
16. The idea of banning the product outright was met with strong opposition.
ایده ممنوع کردن محصول به طور کامل با مخالفت شدید مواجه شد.
17. He outright admitted to the mistake and apologized immediately.
او به طور صریح به اشتباه اعتراف کرد و فوراً عذرخواهی کرد.
18. The deal was accepted outright by the investors, with no conditions.
معامله به طور کامل توسط سرمایه گذاران بدون هیچ شرایطی پذیرفته شد.
19. She was outright offended by his comment about her appearance.
او از گفته او درباره ظاهرش به طور کامل ناراحت شد.
20. They outright rejected the terms of the agreement during the meeting.
آنها شرایط توافقنامه را در جلسه به طور کامل رد کردند.
These examples cover different uses of "outright" with various meanings, including completely, clearly, without hesitation, and without condition.
chatgpt

علنی
👇مترادف؛
Completely
Entirely
Totally
Absolutely
Directly
Openly
👇مثال؛
She rejected the proposal outright, without considering any of the details.
The company bought the property outright, paying the full amount in cash.
...
[مشاهده متن کامل]

He denied the accusations outright, stating that he had no involvement.

صریح. بی پرده
مثال:
This is the essence of what he says; he doesn't say it outright.
این خلاصه چیزی است که او می گوید. او {حرفش را} صریح و بی پرده نمی گوید.
That is an outright lie
این یک دروغ محضه🫤
آقای اشکانی:
در مورد صفت؛ کامل. آشکار، صریح
اگر قید باشه: بطور کامل، تماماً، یکباره، یهو، رک و به روشنی
● اگر صفت باشه: کامل
● اگر قید باشه: فورا و بی درنگ
بی پرده
منجز ( مشروط و معلق نه )
تمام عیار
یکباره؛ یکدفعه؛ در جا؛ سرضرب؛ فوراً
کاملاً؛ قطعاً به تمام و کمال
در دم
واضح،
آشکار
e. g. That's an outright lie!
1. directly or openly
honestly
2. wholly and completely
utterly
3. immediately or instantly
4. all at once
سریعا
کاملا
بی واسطه، مستقیم
outright lie
دروغ محض
سره - سرراست - نقد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس