outmatch

/ˌaʊtˈmæt͡ʃ//ˌaʊtˈmæt͡ʃ/

معنی: پیش افتادن از، قدم فراتر نهادن از
معانی دیگر: (در مقابله و ناورد) برنده شدن، بهتر بازی کردن، سبقت گرفتن، عقب گذاشتن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: outmatches, outmatching, outmatched
• : تعریف: to surpass in strength, quality, or the like; outdo.
مشابه: ace, outclass, outdo, surpass

- The bully outmatches me in a fistfight.
[ترجمه علیرضا فرزانه] این قلدر توی کتک کاری با مشت من رو مغلوب میکنه.
|
[ترجمه گوگل] قلدر در یک مشت من را مغلوب می کند
[ترجمه ترگمان] قلدر توی دعوای مشتی به من حمله کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پیش افتادن از (فعل)
surpass, whop, outstrip, outmatch

قدم فراتر نهادن از (فعل)
outmatch

انگلیسی به انگلیسی

• surpass in success; outdo; be a superior opponent

پیشنهاد کاربران

بپرس