صفت ( adjective )
عبارات: every other
عبارات: every other
• (1) تعریف: different from the one or ones indicated.
• متضاد: same, selfsame
• مشابه: additional, another, contrasting, different, distinct, diverse, separate
• متضاد: same, selfsame
• مشابه: additional, another, contrasting, different, distinct, diverse, separate
- in other places
[ترجمه علی] درمکان دیگر|
[ترجمه گوگل] در جاهای دیگر[ترجمه ترگمان] در جاه ای دیگر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: the remaining one of two or more.
• مترادف: remaining
• مشابه: alternate, alternative
• مترادف: remaining
• مشابه: alternate, alternative
- my other hand
[ترجمه امینی] از طرفی دیگر|
[ترجمه mi] دست دیگر من|
[ترجمه محمد حیدری] دست دیگم|
[ترجمه reihaneh] اون یکی دستم|
[ترجمه گوگل] دست دیگر من[ترجمه ترگمان] دست دیگرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: additional or more.
• مترادف: additional, further, more
• مشابه: extra, supplementary
• مترادف: additional, further, more
• مشابه: extra, supplementary
- I saw three other hats I liked.
[ترجمه گوگل] سه کلاه دیگر را دیدم که دوست داشتم
[ترجمه ترگمان] سه تا کلاه دیگه که دوست داشتم رو دیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] سه تا کلاه دیگه که دوست داشتم رو دیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: recently in the past.
- the other day
[ترجمه علی] روز دیگری|
[ترجمه گوگل] چند روز قبل[ترجمه ترگمان] اون روز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (5) تعریف: past.
• مترادف: former, past
• مشابه: anterior, bygone, earlier, previous, prior
• مترادف: former, past
• مشابه: anterior, bygone, earlier, previous, prior
- people of other times
[ترجمه Tg] مردم از زمانهای دیگه|
[ترجمه گوگل] مردم زمان های دیگر[ترجمه ترگمان] افراد زمان های دیگر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: the one of two or more that remains.
• مشابه: last, second
• مشابه: last, second
- The first son went to college and the other began a job.
[ترجمه گوگل] پسر اول به دانشگاه رفت و دیگری شروع به کار کرد
[ترجمه ترگمان] پسر اول به کالج رفت و دیگری کار را شروع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] پسر اول به کالج رفت و دیگری کار را شروع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
ضمیر ( pronoun )
• (1) تعریف: the additional one.
• مشابه: another
• مشابه: another
• (2) تعریف: the remaining one.
• (3) تعریف: (usu. pl.) those aside from oneself; other persons or things.
• مشابه: another
• مشابه: another
قید ( adverb )
• : تعریف: in another way; otherwise (usu. fol. by than).
• مترادف: otherwise
• مترادف: otherwise
- We could do nothing other than wait.
[ترجمه گوگل] کاری جز صبر نمی توانستیم بکنیم
[ترجمه ترگمان] ما هیچ کاری جز صبر کردن نمی تونیم بکنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ما هیچ کاری جز صبر کردن نمی تونیم بکنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید