1. other children taunted him about being fat
سایر بچه ها بخاطر چاقی سربه سر او می گذاشتند.
2. other directors disapproved of his behavior
سایر مدیران رفتار او را نمی پسندیدند.
3. other distinguishing marks can be worn by navy men
افراد نیروی دریایی می توانند علایم مشخصه ی دیگری را هم به خود بزنند.
4. other girls were jealous of her pearly skin
دختران دیگر به پوست مرواریدسان او رشک می بردند.
5. other kids needled him about being fat
بچه های دیگر به خاطر چاق بودنش او را دست می انداختند.
6. other men
مردان دیگر
7. other motives also came into play
انگیزه های دیگری هم در کار دخیل شد.
8. other parleys are scheduled for wednesday and friday
مذاکرات دیگری برای چهارشنبه و جمعه برنامه ریزی شده است.
9. other people's judgement did not deter him from doing what he thought was right
نکوهش اشخاص دیگر او را از انجام آنچه که درست می پنداشت باز نداشت.
10. other short stories of note
دیگر داستان های کوتاه در خورتوجه
11. other sports facilities are also on tap
تسهیلات ورزشی دیگری نیز در دسترس است.
12. other writers tried to copy his style
نویسندگان دیگر کوشیدند سبک او را تقلید کنند.
13. (j. keats) other woe than ours
اندوه هایی سوای اندوه ما
14. other fish to fry
کارهای مهمتری که باید انجام شود
15. each other
یکدیگر
16. every other year
هر دو سال یکبار
17. five other students were initiated into the fraternity
پنج دانشجوی دیگر به عضویت انجمن اخوت پذیرفته شدند.
18. many other countries came within the roman orbit
کشورهای فراوان دیگری در حوزه ی نفوذ روم قرار گرفتند.
19. no other project has traveled so arduous a road
هیچ طرح دیگر چنین راه دشواری را طی نکرده است.
20. none other than hassan could do it
کسی جز حسن نمی توانست آن کار را انجام بدهد.
21. our other problems pale before this tragedy
سایر مسایل ما در مقایسه با این فاجعه هیچ است.
22. several other matters will be discussed too
چندین مطلب دیگر نیز مورد مذاکره قرار خواهد گرفت.
23. the other delegates made some supportive noises
سایر نمایندگان به پشتیبانی (از او) قیل و قال کردند.
24. the other scoffed that from ebb and flow . . .
آن دگر تسخر زدی کز جزر و مد . . .
25. each other
همدیگر،یکدیگر
26. every other
یکی در میان
27. every other day
یک روز در میان
28. none other (than)
هیچکس دیگر (حاکی از تعجب)
29. the other day (or night)
اخیرا،چند روز (یا شب) پیش
30. the other side of the coin
از سوی دیگر،طرف دیگر قضیه،جنبه ی دیگر موضوع
31. . . . the other organs become restless
(سعدی) . . . دگر عضوها را نماند قرار
32. all the other projects are subordinate to this one
تمام طرح های دیگر به این طرح بستگی دارند.
33. and the other jested that from the ebb and flow . . .
و آن دگر تسخر زدی کز جزر و مد . . .
34. and the other joked that from the ebb and flow. . .
و آن دگر تسخر زدی کز جزر و مد. . .
35. angels and other celestial beings
فرشتگان و دیگر موجودات علوی
36. apples and other fruits
سیب و میوه های دیگر
37. are there other worlds that contain life?
آیا سیارات دیگری که حاوی ذی حیات باشند وجود دارد؟
38. because of other commitments, i will not be able to go to the party tonight
به واسطه ی مشغله های دیگر امشب نخواهم توانست به مهمانی بروم.
39. caviar and other delicacies
خاویار و خوراک های لذیذ دیگر
40. criminals and other undesirables
جنایتکاران و عناصر نامطلوب دیگر
41. diamonds and other expensive things
الماس و سایر چیزهای گران قیمت
42. ghosts and other immaterial beings
ارواح و دیگر موجودات غیر مادی
43. hallucinations and other issues of a diseased mind
توهمات و سایر تراوشات مغز بیمار
44. impinging on other people's rights
تجاوز به حقوق دیگران
45. india and other non-aligned nations
هندوستان و سایر کشورهایی که به هیچ بلوک (سیاسی یا نظامی) وابستگی ندارند.
46. inflation and other undesirable phenomena
تورم و دیگر پدیده های نامطلوب
47. interference in other countries' internal affairs
دخالت در امور داخلی کشورهای دیگر
48. italian-americans, like other hyphenated americans, were thought to be less patriotic
باور بر این بود که امریکایی های ایتالیایی تبار (مثل سایر امریکایی های بیگانه تبار) دارای حس میهن دوستی کمتری هستند.
49. pork and other rich meats
گوشت خوک و دیگر گوشت های پر چربی
50. prisms and other solid figures
منشور و سایر اجسام سه بعدی
51. rifles and other weapons
تفنگ و جنگ افزارهای دیگر
52. snapshots and other relics of her youth
عکس های فوری و دیگر یادگارهای جوانی او
53. transportation and other costs
حمل و نقل و هزینه های دیگر
54. we have other pools of money too
ذخایر پولی دیگری هم داریم.
55. when the other kids attacked me, my brother wouldn't lift a hand
وقتی که سایر بچه ها به من حمله ور می شدند برادرم اصلا کمکم نمی کرد.
56. when the other players were injured, julie carried the team
وقتی که سایر بازیکنان مصدوم شدند جولی تیم را رهبری کرد.
57. winking and other indecent gestures
چشمک زدن و سایر حرکات مستهجن
58. on the other hand
از سوی دیگر،از طرف دیگر،از دیدگاه دیگر
59. somehow or other
به طرق مختلف،به لطایف الحیل،هر جوری که شده
60. turn the other cheek
(حرف عیسی: اگر کسی به یک گونه ات سیلی زد گونه ی دیگر را نیز جلو ببر) در مقابل ظلم و خشونت مهربانی کن،بدی را با نیکی پاسخ بده
61. . . what remedy other than surrender and resignation?
. . . غیر تسلیم و رضا کو چاره ای ؟
62. ahwaz, unlike most other iranian cities, is located near a large river
برخلاف اکثرشهرهای ایران اهواز در نزدیکی یک رود بزرگ قرار دارد.
63. bread, meat, and other food items
نان و گوشت و سایر چیزهای خوراکی
64. cinnamon, vanilla and other flavors
دارچین و وانیل و سایر چاشنی ها
65. circles inside each other
دوایر متداخل
66. each loved the other
هریک دیگری را دوست داشت.
67. generosity crowned his other virtues
سخاوت (همچون تاج) سایر محسنات او را مزین می کرد.
68. hate is the other of love
نفرت نقطه ی مقابل عشق است.
69. he bluffed the other player's out
او با بلوف زدن سایر بازیکنان را وادار کرد جا بروند.
70. he had no other clothes than those he was wearing
لباسی به غیر از آنچه برتن کرده بود نداشت.