ostracism

/ˈɒstrəˌsɪzəm//ˈɒstrəsɪzəm/

معنی: طرد، نفی بلد
معانی دیگر: (یونان باستان) تبعیت موقت بنا به رای همگانی مردم، محرومیت از حقوق اجتماعی و وجهه ملی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an exclusion or rejection, as from a social group.
مشابه: exclusion

- If she revealed to her new friends how smart she really was, she would risk ostracism.
[ترجمه زهرا] اگر به دوستان جدیدش نشان میداد چقدر باهوش است ممکن بود طرد شود
|
[ترجمه گوگل] اگر او به دوستان جدید خود نشان دهد که واقعاً چقدر باهوش است، خطر طرد شدنش را تهدید می کند
[ترجمه ترگمان] اگر او به دوستان جدیدش نشان می داد که واقعا چه قدر باهوش است، همه را تبعید خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the act of ostracizing or the condition of being ostracized.
مشابه: exclusion

جمله های نمونه

1. AIDS victims often experience social ostracism and discrimination.
[ترجمه گوگل]قربانیان ایدز اغلب طرد اجتماعی و تبعیض را تجربه می کنند
[ترجمه ترگمان]قربانیان ایدز اغلب تجربه اجتماعی و تبعیض اجتماعی را تجربه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He failed, and there was talk of ostracism.
[ترجمه گوگل]او شکست خورد و صحبت از طرد شد
[ترجمه ترگمان]شکست خورد و صحبت از تبعید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He suffered years of ostracism.
[ترجمه گوگل]او سال ها از طرد شدن رنج برد
[ترجمه ترگمان]سال ها تبعید شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Questioning the status quo carries the danger of ostracism, possibly persecution.
[ترجمه گوگل]زیر سؤال بردن وضعیت موجود، خطر طرد شدن، احتمالاً آزار و اذیت را به همراه دارد
[ترجمه ترگمان]پرسش از وضعیت فعلی، خطر تبعید و احتمالا آزار و اذیت را به همراه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This ostracism is bizarre given that Mr Lobo won a reasonably free election in November.
[ترجمه گوگل]این طرد شدن با توجه به اینکه آقای لوبو در یک انتخابات نسبتاً آزاد در ماه نوامبر برنده شد، عجیب است
[ترجمه ترگمان]با توجه به اینکه آقای لوبو در ماه نوامبر به طور منطقی انتخابات آزاد را به دست آورد، این تبعید عجیب و غریب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There is yet some good in public envy, whereas in private, there is none. For public envy, is as an ostracism, that eclipseth men, when they grow too great. And therefore it is a bridle also to great ones, to keep them within bounds.
[ترجمه گوگل]در حسادت عمومی هنوز مقداری خوبی وجود دارد، در حالی که در خصوصی هیچ چیز وجود ندارد زیرا حسادت عمومی، مانند طردی است که انسانها را هنگامی که بیش از حد بزرگ می شوند تحت الشعاع قرار می دهد و از این رو برای بزرگان نیز افساری است تا آنها را در محدوده نگه دارد
[ترجمه ترگمان]با این حال در انظار عمومی حسادت عمومی وجود دارد، در حالی که در بخش خصوصی، هیچ چیزی وجود ندارد برای رشک عمومی، تبعید شدن به منزله تبعید شدن است که eclipseth مرد هنگام بزرگ شدن بیش از حد بزرگ می شوند و از این رو، آن یک افسار نیز برای افراد بزرگ است تا آن ها را در حدود مرزی نگه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This displeasure can range from mild disapproval to outright ostracism.
[ترجمه گوگل]این نارضایتی می تواند از عدم تایید خفیف تا طرد آشکار باشد
[ترجمه ترگمان]این نارضایتی او را از عدم رضایت و نارضایتی خارج از تبعید معاف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. But, though more students are taking and being recognized for their leader-ship roles, others still suffer ostracism and self-doubt.
[ترجمه گوگل]اما، اگرچه تعداد بیشتری از دانش‌آموزان نقش‌های رهبری خود را می‌پذیرند و به رسمیت می‌شناسند، دیگران هنوز از طرد شدن و خود شک و تردید رنج می‌برند
[ترجمه ترگمان]با این حال، با وجود اینکه دانش آموزان بیشتری در حال گرفتن و شناخته شدن برای نقش رهبر خود هستند، سایرین همچنان از تبعید و self رنج می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Until I emigrated to America, my family and I endured progressive ostracism and discrimination.
[ترجمه گوگل]تا زمانی که به آمریکا مهاجرت کردم، من و خانواده ام طرد و تبعیض پیشرونده را تحمل کردیم
[ترجمه ترگمان]تا زمانی که به آمریکا مهاجرت کردم، خانواده من و من دوران تبعید و تبعیض را تحمل کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. For the first time in her life the import and horror of ostracism flashed upon her.
[ترجمه گوگل]برای اولین بار در زندگی او اهمیت و وحشت طرد شدن بر او چشمک زد
[ترجمه ترگمان]برای نخستین بار در زندگی اهمیت و وحشتی که تبعید شده بود بر او گذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Some African healers blame illness on witchcraft, which can lead to ostracism of those accused.
[ترجمه learner] بعضی از درمانگران آفریقایی علی بیماری را جادوگران می دانند که باعث طرد اجتماعی آنها می شود . مثل تخم مرغ شکستن ما برای نظرخوردن که عمه طرد میشه .
|
[ترجمه گوگل]برخی از شفا دهندگان آفریقایی بیماری را به سحر و جادو سرزنش می کنند که می تواند منجر به طرد متهمان شود
[ترجمه ترگمان]برخی طبیبان سنتی آفریقایی، بیماری را به جادوگری محکوم می کنند که می تواند منجر به تبعید افراد متهم شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

طرد (اسم)
ablation, rejection, depilation, ostracism, banishing, exorcism, elimination, ejection, excommunication, ejectment, epilation, freeing, resection

نفی بلد (اسم)
ostracism, deportation

انگلیسی به انگلیسی

• exclusion; banishment
ostracism is the state of being ostracized or the act of ostracizing someone; a formal word.

پیشنهاد کاربران

Ostracism refers to the act of excluding or ignoring someone, often as a form of punishment or rejection. It involves intentionally isolating an individual or group from social interactions or relationships.
...
[مشاهده متن کامل]

استراسیسم به عمل طرد یا نادیده گرفتن کسی، اغلب به عنوان نوعی تنبیه یا طرد اشاره دارد.
این شامل جداسازی عمدی یک فرد یا گروه از تعاملات یا روابط اجتماعی است.
مثال ها؛
For instance, a student might experience ostracism if they are consistently ignored or excluded by their classmates.
A person might express their feelings of ostracism by saying, “I feel like I’m invisible to everyone around me. ”
A news article might highlight the negative effects of ostracism with the headline, “Study Finds Ostracism Leads to Increased Mental Health Issues. ”

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-marginalization/
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : ostracize
✅️ اسم ( noun ) : ostracism
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _
نادیده گرفته شدن
طردشدگی

بپرس