ostentatious

/ˌɑːstənˈteɪʃəs//ˌɒstenˈteɪʃəs/

معنی: خود نما، خود ستا، خود فروش، متظاهر
معانی دیگر: متظاهر، خودنما، خودفروش

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: ostentatiously (adv.)
• : تعریف: done or designed with the intention of impressing others and consequently overly showy or grandiose; pretentious.
مترادف: pretentious, showy
متضاد: chaste, conservative, elegant, simple, unostentatious
مشابه: affected, bombastic, camp, chichi, flamboyant, flashy, gallant, garish, gaudy, grandiose, immodest, pompous, vulgar

- The young millionaire enjoyed his ostentatious display of wealth.
[ترجمه گوگل] میلیونر جوان از نمایش ثروتمند خود لذت می برد
[ترجمه ترگمان] میلیونر جوان از نمایش پر زرق و برق خود لذت می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- His second wife found the mansion ostentatious and desired a simpler home.
[ترجمه گوگل] همسر دوم او عمارت را خودنمایی می‌دانست و خانه‌ای ساده‌تر می‌خواست
[ترجمه ترگمان] زن دومش این عمارت را پر زرق و برق می دید و از خانه ای ساده تر آرزو می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. She carried her car keys on an ostentatious gold key ring.
[ترجمه گوگل]او کلیدهای ماشینش را روی یک حلقه کلید طلایی خودنمایی می کرد
[ترجمه ترگمان]کلید ماشینش را روی یک حلقه کلید طلایی پر زرق و برق برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They criticized the ostentatious lifestyle of their leaders.
[ترجمه سعید هوشنگی] نه پرخاشگر بودند نه دنبال جلب توجه
|
[ترجمه گوگل]آنها از سبک زندگی خودنمایانه رهبران خود انتقاد کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها سبک زندگی رهبران خود را مورد انتقاد قرار دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They were neither aggressive nor ostentatious.
[ترجمه گوگل]آنها نه پرخاشگر بودند و نه خودنمایی
[ترجمه ترگمان]نه aggressive و نه زرق و برق
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They built themselves huge, ostentatious houses.
[ترجمه گوگل]آنها برای خود خانه های بزرگ و خودنمایی می ساختند
[ترجمه ترگمان]خودشان را بزرگ و پرزرق و برق ساختند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Buying an airline seemed foolhardy and unnecessarily ostentatious: it affronted his sense of proportion.
[ترجمه گوگل]خرید یک خط هوایی احمقانه و غیرضروری خودنمایی به نظر می رسید: حس نسبت او را مورد آزار قرار می داد
[ترجمه ترگمان]خریدن یک شرکت هواپیمایی به نظر جسورانه و بدون نیاز بود: این احساس نسبت به تناسب امور را به خود جلب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He was vain and ostentatious.
[ترجمه سعید هوشنگی] او پوچ بود و طبل تو خالی !
|
[ترجمه گوگل]او بیهوده و خودنما بود
[ترجمه ترگمان]او بی هوده و ostentatious بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She wore a white blouse with an ostentatious frilly jabot and a big paste spray on one lapel.
[ترجمه گوگل]او یک بلوز سفید پوشیده بود که روی یک یقه آن یک اسپری خمیری بزرگ داشت
[ترجمه ترگمان]پیراهن سفیدی به تن داشت که پر زرق و برق بود و یک اسپری چسب گنده روی یقه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Purely ostentatious outlays, especially on dwellings, yachts and associated females, were believed likely to incite the masses to violence.
[ترجمه گوگل]اعتقاد بر این بود که هزینه های صرفاً خودنمایی، به ویژه در خانه ها، قایق های تفریحی و زنان مرتبط، احتمالاً توده ها را به خشونت تحریک می کند
[ترجمه ترگمان]هزینه های کلی قیمتی، به خصوص در خانه ها، قایق بادبانی و زنان در ارتباط با زنان، به احتمال زیاد موجب تحریک توده ها به خشونت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Functional rather than ostentatious, for telling the time rather than for telling others who he was.
[ترجمه گوگل]کارکردی به جای خودنمایی، برای گفتن زمان به جای اینکه به دیگران بگوید او کیست
[ترجمه ترگمان]به جای اینکه به دیگران بگوید که او کیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Ostentatious expenditure focused the attention of the poor on the wealth of the wealthy, for this of course was its purpose.
[ترجمه گوگل]مخارج متظاهرانه توجه فقرا را به ثروت ثروتمندان معطوف می کرد، زیرا البته هدف آن همین بود
[ترجمه ترگمان]صرف هزینه، توجه فقرا را بر ثروت ثروتمندان معطوف داشت، زیرا این البته هدف آن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The plantation-style home is comfortable, not ostentatious, furnishings a rustic combination of flea market antiques and Storehouse chic.
[ترجمه گوگل]خانه ای به سبک مزرعه راحت است، نه خودنمایی، و ترکیبی روستایی از عتیقه جات بازار و شیک فروشگاه است
[ترجمه ترگمان]خانه - سبک خانه راحت است، نه به خاطر زرق و برق، و یک ترکیب روستایی از عتیقه جات در بازار کهنه فروشان و لباس های شیک و شیک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Stretch limousines were an ostentatious symbol of wealth in the '80s.
[ترجمه گوگل]لیموزین های استرچ در دهه 80 نمادی از ثروت بودند
[ترجمه ترگمان]لیموزین های کشیده یک نماد پر زرق و برق در دهه ۸۰ بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The most ostentatious team in professional sports made the decision to play football and let the histrionics take care of themselves.
[ترجمه گوگل]خودنمایی ترین تیم در ورزش حرفه ای تصمیم گرفت فوتبال بازی کند و اجازه داد هیستریونیک ها مراقب خودشان باشند
[ترجمه ترگمان]The تیم در ورزش های حرفه ای تصمیم گرفتند فوتبال بازی کنند و اجازه دهند که the از خودشان مراقبت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Breakspear was both more venerable and less ostentatious than most colleges.
[ترجمه گوگل]Breakspear هم ارجمندتر و هم کمتر خودنمایی نسبت به بسیاری از کالج ها بود
[ترجمه ترگمان]Breakspear هم بسیار محترم و less از most دانشگاه ها بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He gave an ostentatious yawn.
[ترجمه گوگل]خمیازه ی خودنمایی کرد
[ترجمه ترگمان]خمیازه ای کشید و گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خود نما (صفت)
airy, showy, ostentatious, posing, sparking, foppish, blatant, cocky, jaunty, grandstanding, hot-shot, la-di-da, posturing, priggish

خودستا (صفت)
ostentatious, braggart, blowhard, boastful, swank, vainglorious, self-opinionated, self-praising, stuck-up

خود فروش (صفت)
purulent, ostentatious, venal, prostitute, bribable, hireling, rotten-hearted, swollen-headed, top-lofty

متظاهر (صفت)
ostentatious, braggart, boastful, hypocritical, pretending, simulating, making believe, prudish

انگلیسی به انگلیسی

• showy, pretentious; bombastic, pompous; garish
something that is ostentatious is very expensive and is intended to impress people; a formal word, used showing disapproval.
people who are ostentatious try to impress other people with their wealth or importance; a formal word, used showing disapproval.
an ostentatious action is done in an exaggerated way in order to attract people's attention; a formal word, used showing disapproval.

پیشنهاد کاربران

( اشیا ) : گران قیمت و پر زرق و برق
( آدم ) : فخر فروش، خودنما
تابلو بازی در آوردن - فخرفروشی_ ندپد پدید بازی
نمایشی - متظاهرانه
characterized by or given to pretentious or conspicuous show in an attempt to impress others/ too obviously showing your money, possessions, or power, in an attempt to make other people notice and admire you
...
[مشاهده متن کامل]

صفت/ نمایش متظاهرانه یا خودنمایی در تلاش برای تحت تاثیر قرار دادن دیگران
آشکارا نشان دادن پول، دارایی یا قدرت خود، در تلاش برای جلب توجه دیگران و تحسین شما
“The bride wore an ostentatious diamond necklace that sparkled in the light. ”
“The CEO’s office was decorated with ostentatious artwork and expensive furniture. ”
“The politician’s speech was filled with ostentatious promises that he had no intention of keeping. ”
“The wealthy businessman drove an ostentatious sports car that turned heads wherever he went. ”
“The fashion designer’s latest collection was criticized for being too ostentatious and impractical. ”

منابع• https://www.collinsdictionary.com/dictionary/english/ostentatious• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/ostentatious
ظاهرنما، زرق و برق دار، پر جلوه
excessively showy
something that is ostentatious looks very expensive and is designed to make people think that its owner must be very rich
( of an action ) done in a very obvious way so that people will notice it
منابع• https://www.ldoceonline.com/dictionary/ostentatious• https://www.oxfordlearnersdictionaries.com/definition/english/ostentatious?q=ostentatious
خودنما ( یی ) ، ظاهرنما
هم برای اشخاص و هم برای اشیا استفاده میشه
He was vain and ostentatious.
She carried her car keys on an ostentatious gold key ring.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : ostentation
✅️ صفت ( adjective ) : ostentatious
✅️ قید ( adverb ) : ostentatiously
خودنمایانه
متظاهر، خودنما، خودفروش
فخرفروشانه
فخرفروش
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس