opprobrium

/əˈproʊbrɪəm//əˈprəʊbrɪəm/

معنی: خفت، زشتی، ننگ، رسوایی، فضاحت، ناسزا گو
معانی دیگر: بی آبرویی، آبرو ریزی، شناعت، تحقیر، پست شماری، احساس پستی، سرزنش، مایه ی رسوایی، عامل ننگ، علت آبرو ریزی، ناسزایی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a condition of disgrace or shame; ignominy.
مترادف: contempt, disfavor, disgrace, dishonor, disrepute, ignominy, shame
مشابه: degradation, infamy, notoriety, obloquy, odium, scandal

- The governor was revealed to have been involved in the scandal and was forced to resign in opprobrium.
[ترجمه گوگل] مشخص شد که فرماندار در این رسوایی دست داشته و به دلیل فحشا مجبور به استعفا شده است
[ترجمه ترگمان] آشکار شد که والی در این رسوایی دخالت داشته است و مجبور به استعفا در رسوایی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: scorn, disdain, or contempt.
مترادف: contempt, disdain, scorn
متضاد: esteem, honor
مشابه: deprecation, derision, disapproval, disesteem, disfavor, disparagement, mockery, revilement, ridicule

- The offenders, having been placed in the stocks, felt the opprobrium of the townspeople.
[ترجمه گوگل] متخلفان که در انبارها قرار گرفتند، ظلم مردم شهر را احساس کردند
[ترجمه ترگمان] مجرمین، که در انبار قرار داده بودند، رسوایی مردم شهر را احساس کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: that which merits disgrace or shame.
مترادف: disgrace, dishonor, ignominy, reproach, shame
مشابه: blot, infamy, mockery, odium, scorn, smirch, stain

جمله های نمونه

1. his evil deeds incurred opprobrium
اعمال بد او رسوایی به بار آورد.

2. ignorance of grammar has always been a cause for opprobrium
جهل در مورد دستور زبان همیشه موجب تحقیر بوده است.

3. The government did not deserve the opprobrium heaped on it by the national press.
[ترجمه محمد] حکومت سزاوار تحقیری نبود که توسط مطبوعات ملی علیهش ایجاد شده بود
|
[ترجمه گوگل]دولت مستحق ظلم و ستم مطبوعات ملی بر آن نبود
[ترجمه ترگمان]دولت سزاوار رسوایی که توسط مطبوعات ملی بر روی آن گذاشته شده بود، نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The bombing has attracted international opprobrium.
[ترجمه گوگل]این بمباران موجب اعتراض بین المللی شده است
[ترجمه ترگمان]این بمب گذاری باعث جلب رسوایی بین المللی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. International opprobrium has been heaped on the country following its attack on its neighbours.
[ترجمه گوگل]پس از حمله این کشور به همسایگان، ظلم های بین المللی علیه این کشور صورت گرفته است
[ترجمه ترگمان]رسوایی بین المللی پس از حمله به همسایگانش در کشور پر شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His political opinions have attracted the opprobrium of the Left.
[ترجمه گوگل]عقاید سیاسی او مورد اعتراض چپ قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]عقاید سیاسی او باعث شد که رسوایی سمت چپ را به خود جلب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. That drunkard was the opprobrium of our community.
[ترجمه soheil_p] آن دائم الخمر مایه خفت و آبروریزی اجتماع ما بود
|
[ترجمه گوگل]آن مست، مظلومیت جامعه ما بود
[ترجمه ترگمان]این مرد دائم الخمر، رسوایی جامعه ما بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Consequently, more opprobrium followed after a couple of good openings went west in Israel.
[ترجمه گوگل]در نتیجه، پس از چند گشایش خوب به سمت غرب در اسرائیل، بداخلاقی های بیشتری دنبال شد
[ترجمه ترگمان]در نتیجه، پس از آن که یک زوج از فرصت های خوب به سمت غرب در اسرائیل رفتند، رسوایی بیشتری دنبال شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In English, these are all terms of mild opprobrium when directed at the flatterer.
[ترجمه گوگل]در زبان انگلیسی، اینها همه اصطلاحات اهانت خفیف زمانی است که به چاپلوس کننده باشد
[ترجمه ترگمان]به زبان انگلیسی، هنگامی که به چاپلوس دستور می دهیم، این ها همه شرایط رسوایی ملایم هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Any country trading in these weapons would face international opprobrium.
[ترجمه امیری] هر کشوری که تجارت این اسلحه هارا انجام بدهد با انتقادات بین المللی روبرو خواهد شد.
|
[ترجمه گوگل]هر کشوری که با این تسلیحات تجارت کند با ستم بین المللی مواجه خواهد شد
[ترجمه ترگمان]هر کشوری که در این سلاح ها تجارت کند با رسوایی بین المللی مواجه خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The individual whose own income is going up has no real reason to incur the opprobrium of this discussion.
[ترجمه گوگل]فردی که درآمد خودش در حال افزایش است، دلیل واقعی برای متحمل شدن اهانت به این بحث ندارد
[ترجمه ترگمان]فردی که درآمد خودش در حال بالا رفتن است هیچ دلیل واقعی برای رسوایی این بحث ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The Third Republic's reputation, he argues, does not deserve the opprobrium heaped upon it by Gaullists and Petainists alike.
[ترجمه گوگل]او استدلال می کند که شهرت جمهوری سوم سزاوار اهانتی نیست که توسط گلیست ها و پتینیست ها به طور یکسان بر آن تحمیل شده است
[ترجمه ترگمان]وی استدلال می کند که شهرت جمهوری سوم سزاوار رسوایی که توسط Gaullists و Petainists به طور یک سان بر آن افزوده می شود را ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Yet it is not he but the virtuous Harry Percy who dies and poor old Falstaff who has to shoulder the opprobrium.
[ترجمه گوگل]با این حال، این او نیست، بلکه هری پرسی با فضیلت است که می میرد و فالستاف پیر بیچاره است که باید این ظلم را به دوش بکشد
[ترجمه ترگمان]با این حال، او تنها کسی نیست جز هری پرسی که می میرد و Falstaff پیر poor که این رسوایی را به دوش می کشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The Hooper who existed in Brideshead Revisited, though, bore all the weight of Waugh's opprobrium.
[ترجمه گوگل]با این حال، هوپری که در Brideshead Revisited وجود داشت، سنگینی بدنامی واو را تحمل کرد
[ترجمه ترگمان]با این حال، هوپر که در Brideshead بازبینی شده به سر می برد، با این حال، تمام وزن of Waugh را تحمل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خفت (اسم)
abasement, abuse, affront, contumely, knot, loop, opprobrium, light-mindedness

زشتی (اسم)
inelegance, abomination, obscenity, homeliness, beastliness, deformation, flagrance, flagrancy, execration, inconcinnity, opprobrium, odium

ننگ (اسم)
shame, scandal, reproach, dishonor, attainder, infamy, stain, opprobrium, smirch, stigmatism

رسوایی (اسم)
ignominy, scandal, reproach, dishonor, disgrace, infamy, blatancy, flagrance, flagrancy, notoriety, calumny, disrepute, opprobrium, odium

فضاحت (اسم)
shame, disgrace, opprobrium

ناسزاگو (اسم)
opprobrium

انگلیسی به انگلیسی

• humiliation; shame; insult
opprobrium is someone's dislike and disapproval of you because of something you have done; a formal word.

پیشنهاد کاربران

اهانت، تحقیر
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : opprobrium
✅️ صفت ( adjective ) : opprobrious
✅️ قید ( adverb ) : _
انتقاد شدید اللحن
سرزنش . انتقاد
بازخواست

بپرس