on the whole

/ɑn ðə hoʊl//ɑn ðə hoʊl/

به طور کلی، معمولا

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: all things considered; in general.
مترادف: all in all, altogether, generally
مشابه: chiefly, mostly, overall, usually

- On the whole, I'm very happy.
[ترجمه گوگل] در کل خیلی خوشحالم
[ترجمه ترگمان] در مجموع، من خیلی خوشحالم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. When one player behaves disgracefully, it reflects on the whole team.
[ترجمه مریم سالک زمانی] رفتار زشت یک بازیکن می تواند همه تیم را زیر سوال ببرد.
|
[ترجمه گوگل]زمانی که یک بازیکن رفتار ناپسندی از خود نشان می دهد، به کل تیم منعکس می شود
[ترجمه ترگمان]وقتی یکی از بازیکنان به طور محترمانه رفتار می کند، کل تیم را بازتاب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Your bad behavior brings shame on the whole school.
[ترجمه مریم سالک زمانی] رفتار ناپسند شما مایه شرمساری کل مدرسه است.
|
[ترجمه گوگل]رفتار بد شما باعث شرمندگی کل مدرسه می شود
[ترجمه ترگمان]رفتار بد تو باعث شرمندگی کل مدرسه میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They hadn't planned on the whole family coming.
[ترجمه گوگل]آنها برای آمدن کل خانواده برنامه ریزی نکرده بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها برای تمام خانواده برنامه ریزی نکرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. My opinion is on the whole the same as yours.
[ترجمه مریم سالک زمانی] روی هم رفته نظر من فرقی با نظر شما ندارد.
|
[ترجمه گوگل]نظر من در کل با شما یکی است
[ترجمه ترگمان]نظر من در مجموع در مورد شما هم صدق می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. On the whole, I'm happy with the way I look.
[ترجمه گوگل]در کل از ظاهرم راضی هستم
[ترجمه ترگمان]در مجموع، از طرز نگاه کردنم خوشحالم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. On the whole, I prefer dry wines to sweet ones.
[ترجمه گوگل]در کل، من شراب های خشک را به شراب های شیرین ترجیح می دهم
[ترجمه ترگمان]در کل، من شراب خشک را به غذاهای شیرین ترجیح می دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The weather this month has been good on the whole.
[ترجمه گوگل]هوای این ماه در کل خوب بوده است
[ترجمه ترگمان]آب و هوای این ماه در کل خوب بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. On the whole, people miss the opportunity to enjoy leisure.
[ترجمه گوگل]در کل، مردم فرصت لذت بردن از اوقات فراغت را از دست می دهند
[ترجمه ترگمان]در مجموع مردم این فرصت را از دست می دهند که از فراغت لذت ببرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He brought disgrace on the whole team by falsifying the results.
[ترجمه گوگل]او با جعل نتایج باعث آبروریزی کل تیم شد
[ترجمه ترگمان]همه بازیکنان را با تحریف نتایج، بدنام کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. On the whole it's a good plan, at which we shouldn't nibble.
[ترجمه گوگل]در کل طرح خوبی است که نباید آن را لقمه بزنیم
[ترجمه ترگمان]در مجموع نقشه خوبی است که نباید گاز بزنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His resignation will have a ripple effect on the whole department.
[ترجمه گوگل]استعفای او بر کل بخش تاثیرات منفی خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]استعفای او تاثیر اندکی بر کل اداره خواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It's extremely hard working together but on the whole it works brilliantly and we're still good friends.
[ترجمه گوگل]کار کردن با هم بسیار سخت است، اما در کل به خوبی کار می کند و ما هنوز دوستان خوبی هستیم
[ترجمه ترگمان]خیلی سخت است که با هم کار کنیم، اما در مجموع این کار به طور درخشانی کار می کند و ما هنوز دوست های خوبی هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. On the whole the working class is still wedded to the Labour Party.
[ترجمه گوگل]در کل طبقه کارگر هنوز با حزب کارگر ازدواج کرده است
[ترجمه ترگمان]در کل طبقه کارگر هنوز به حزب کارگر تعلق دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Those in business are not, on the whole, conversant with basic scientific principles.
[ترجمه گوگل]کسانی که در تجارت هستند، به طور کلی، با اصول اولیه علمی آشنا نیستند
[ترجمه ترگمان]آن هایی که در کسب وکار کار می کنند، در کل، با اصول علمی پایه آشنا نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He has brought shame and disgrace on the whole family.
[ترجمه گوگل]او باعث ننگ و ننگ تمام خانواده شده است
[ترجمه ترگمان] باعث شرمندگی و رسوایی کل خانواده شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• in a general manner, generally, all in all

پیشنهاد کاربران

Generally
بطور کلی. جمعا. روی هم رفته. اکثرا و. . .
۱ ) در مجموع - رویهم رفته
هم میتونه ابتدای جمله بیاد هم انتهای جمله
SYN:
altogether - all in all - all together - as a body
as a group - and as a whole
💠 It has become increasingly pervasive in recent years for individuals to discuss money matters on a daily basis. In my opinion, this is due to changes in what individuals consider polite and is a decidedly negative trend on the whole.
...
[مشاهده متن کامل]

▪️▪️▪️
۲ ) کلاً - در کل
SYN: generally
💠 We have our bad times but on the whole we're fairly happy.

for the most part
by and large
on the whole
in general
همشون باهم مترادف هستن
in general, generally speaking
کلا" - بطور کلی
در مجموع
بطور کلی
در اخر
در مجموع
به نقل از هزاره:
در کل
با در نظر گرفتن همه ی جوانب
در مجموع، روی هم رفته، در کل
رویهمرفته
در مجموع، در کل
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس